eitaa logo
عطرِظهورِمولا
6.7هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
5.8هزار ویدیو
103 فایل
⚘به جامع‌ترین کانالِ ایتا خوش‌آمدید⚘ به کانال استیکر ما هم بپیوندید ↙️ https://eitaa.com/joinchat/2421358727C395e519fab گروه عطرظهورمولا↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/257818659Cab8649861b پیشنهادها و انتقادها @saheb12zaman تبلیغات @Zeinabp_2020
مشاهده در ایتا
دانلود
7.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تفاوت موضع ایران در نشست کشورهای اسلامی با سایر کشورها چه بود؟ نَصْرٌ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِيبٌ ۗ وَبَشِّرِ ٱلْمُؤْمِنِينَ 🇪🇭
حسن روحانی با ۷۰۰ هزار شاکی در انتخابات خبرگان رهبری ثبت نام کرد!!!
🔴 کنایه سنگین کریمی قدوسی به ظریف و روحانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ امام رضا  علیه‌السلام فرمودند: همانا از کسانی که مودّت ما اهل‌بیت را دارند، افرادی هستند که فتنه‌ی ایشان بر شیعیان ما از دجّال بیشتر است! عرضه داشتند: چگونه ای پسر رسول‌خدا؟ فرمودند: با دوست داشتن دشمنان‌ ما و دشمنی با اولیاء ما. چون چنین شود، حقّ به باطل مخلوط می‌گردد، و امر مشتبه می‌شود، پس مؤمن از منافق شناخته نمیشود. بحارالأنوارالجامعه، ج٧٢، ص٣٩١.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
18.Kahf.053.mp3
1.96M
🔹سوره کهف سوره ۱۸ قرآن کریم استاد قرائتی تفسیرنور ⚘تفسیر آیه ۵۳ سوره کهف⚘ ↙️↙️↙️ @atr_ir
هدایت شده از عطرِظهورِمولا
🏝سلامی از آهویی رمیده در ازدحام جنگل ... سلامی از کودکی گمشده در هیاهوی بازار ... سلامی از تاکستانی تشنه در عطشناکی مرداد ... سلامی از قلبی بیمار در واپسین طپش ها ... سلامی از جانی مضطرب در محاصره‌ی رنج‌ها ... سلامی از کودکی تنها در کنج یتیم‌خانه ... ... سلامی از من ... ... به تو ... که امن‌ترین جان پناهی ، زلال‌ترین چشمه‌ای ، پربرکت‌ترین بارانی ، بهترین طبیبی ، چاره‌سازترین رفیقی ... و ... مهربان‌ترین پدری ... سلام تمام زندگی‌ام ... ... مهدی جان ...🏝 ↙️↙️↙️ @atr_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عطرِظهورِمولا
#مدافع_عشق      قسمت ⬅️ ۳۱ چشمهایم را باز می‌کنم و سمت راستم رانگاه می‌کنم.خودتی!!اینجا؟…چشمهای
      قسمت 2⃣3⃣ هوا رفته رفته سردتر می‌شود و تو سربه زیر آرام به هق هق افتاده‌ای.دستهایم راجلوی دهانم می‌گیرم و ها می‌کنم،کمی پاهایم را روی زمین تکان تکان می‌دهم.چیزی به اذان صبح نمانده.بادستهای خودم بازوانم را بغل می‌گیرم و بیشتر به تو نزدیک می‌شوم. چنددقیقه که می‌گذرد با کناره کف دستت اشکهایت را پاک می‌کنی و می‌خندی _ فکرشم نمی‌کردم به این راحتی حاضر شم گریه کردنم رو ببینی… نگاهت می‌کنم.پس برایت سخت است مرد بودنت را اشک زیر سوال ببرد!؟…دستهایت را بهم می‌مالی و کمےبخود می‌لرزی _ هوا یهو چقد سرد شد!! چرا اذان نمیده..؟ این جمله‌ات تمام نشده صدای الله اکبر در صحن می‌پیچد.تبسم دل نشینی می‌کنی.. _ مگه داریم ازین خدا بهتر؟.. و نگاهت را به من می‌دوزی.. _ خانوم شما وضو داری؟! … _ اوهوم _ الان به خاطر بارون توحیاط صف نماز بسته نمیشه.باید بریم تو رواقا….ازهم جدا شیم. کمی مکث و حرفت را مزه مزه میکنی _ چطوره همینجا بخونیم؟…. _ اینجا؟..رو زمین؟ ساک دستی کوچیکت را بالا مےآوری،زیپش را باز میکنی و چفیه ات را بیرون میکشی… _ بیا! سجادت خانوم! با شوق نگاه مدافع‌حرم‌و‌چادر‌خانم‌زینب: ت میکنم.دلم نمی آید سرمارا به رویت بیاورم.گردنم را کج میکنم و میگویم _ چشم! همینجا میخونیم توکمی جلوتو می ایستی و من هم پشت سرت.عجب جایی نمازجماعت میخوانیم!!! صحن الرضا،باران عشق و سرمایی که سوزشش از گرماست! گرمای وجود تو! چادرم را روی صورتم میکشم و اذان و اقامه را ارام ارام میگویم.نگاهم خیره به چهارخانه های تیره و خطوط سفید چفیه ی توست.انتظارداشتم اذان و اقامه را تو زمزمه کنی،اما سکوتت انتظارم را میشکند.دستهایم را بالا می آورم تا اقامه ببندم که یکدفعه روی شانه هایم سنگینی میخوابد.گوشه ای از پارچه تیره روی چهره ام راکنار میزنم. سوئـےشرتت راروی شانه هایم انداخته ای و روبه رویمح ایستاده ای…. پس فهمیدی سردم شده!فقط خواسته بودی وقتی اینکار راکنی که من حواسم نیست… دستهایت را بالا مےآوری، ڪنارگوشهایت و صدای مردانه ات _ اللـــــــــه اڪبر… یڪ لحظه اقامه بستن رافراموش میکنم و محو ایستادنت مقابل خداوند میشوم.سرت را پایین انداخته ای و باخواهش و نیاز کلمه به کلمه سوره ی حمد را به زبان می آوری.آخر حاجتت را میگیری آقای من! اقامه میبندم _ دورکعت نماز صبح به اقامه عشق به قصد قربت…اللــــــه اکبر هوای سرد برایم رفته رفته گرم میشود. لباست گرمای خودرا ازلمس وجودت دارد…میدانم شیرینی این نماز زیر دندانم میرود و دیگر مانند این تکرار نمیشود.همه حالات بازمزمه تومیگذرد. رکعت دوم،بعداز سجده اول و جمله ی “استغفرالله ربی و اتوب الیه ” دیگر صدایت را نمیشنوم…حتم دارم سجده اخر را میخواهی باتمام دل و جان بجا بیاوری.سراز مهر برمیدارم و تو هنوز درسجده ای…تشهد و سلامم را میدهم و هنوز هم پیشانی ات درحال بوسه به خاک تربت حسین ع است.چنددقیقه دیگر هم…چقدر طولانی شد! بلند میشوم و چفیه ات را جمع میکنم. نگاهم را سمت سرت میگردانم که وحشت زده ماتم میبرد… تمام زمین اطراف مهرت میدرخشد از خون!!!… پاهایم سست وفریاد درگلویم حبس میشود. دهانم راباز میکنم تاجیغ بکشم اما چیزی جز نفس های خفه شده و اسم تو بیرون نمی آید… _ ع…ع…علے…؟؟ ✅ ادامــــــہ دارد... ↙️↙️↙️ @atr_ir