هدایت شده از استیکر1و1
#یا_صاحب_الزمان_عج🌹
💔شما زائر هر روز و شب کرب و بلايی
🍁عمريست عزادار يل عهد و وفايی
💔مشک از غم دست و علم چشم ببارد
🍁برگرد که تو منتقم آل عبايی
🍃اَللّٰھُـمَّ ؏َـجِّـل لِوَلیِّڪَ الـفَـرَج🍃
🚀 @stickernew 🇮🇷
🚀 @stickernew 🇮🇷
هدایت شده از استیکر1و1
حل میشود شکوهِ غزل در صدای تو
ای هرچه هست و نیست در عالم فدای تو
هر شب به روز آمدنت فکر میکنم
هر صبح بیقرارترینم برای تو
بیدار میشویم از این خوابِ هولناک
یک صبح جمعه با نَفَسِ آشنای تو
آدینهای که میرسی و پهن میشود
چون فرش، آسمانِ دلم زیر پای تو
🍃اَللّٰھُـمَّ ؏َـجِّـل لِوَلیِّڪَ الـفَـرَج🍃
🚀 @stickernew 🇮🇷
🚀 @stickernew 🇮🇷
📡 @atresalavat 🇮🇷
📡 @atresalavat 🇮🇷
هدایت شده از حرف های خصوصی
بعضیا آنقدر حضور #امامزمان
توۍزندگی شون پُر رنگه
و آنقدر توۍ دلشون عشق بازۍ می کنن
با #یادآقا
ڪهموقع #اقامهۍ نماز
سجاده شون رو یه ذره عقب تر می ندازن
ڪهاگه #مولاجانمانمهدی
خواستن توۍ اتاقشون نماز بخونن
جلوتر از آقا نایستاده باشن...
#نمازاولوقت🌱
#خصوصی
...
هدایت شده از عطرخاص
#رفتار_باکلاس
همیشه باید مراقب سه چیز باشیم:
وقتی تنها هستیم مراقب افکار خود
وقتی با خانواده هستیم مراقب اخلاق خود
و زمانی که در جامعه هستیم مراقب زبان خود
📡 @atrekhas 🇮🇷
هدایت شده از عطرخاص
🌸🍃🌸🍃
💎طمع چوپانی که سگ گله اش را سلاخی کرد...!!!
این داستان بسیار آموزنده حکایتی واقعی از زمان اشغال ایران توسط نیروهای انگلیسی و برگرفته از ترجمهی این داستان « رسانه های بین المللی » است...
سالها قبل در زمان اشغال ایران توسط نیروهای انگلیسی، جنرال «سانی مود» که در یکی از مناطق کشور حرکت می کرد در میان راه نگاهش به چوپانی افتاد و ایستاد.
به مترجمی که همراه خود داشت گفت :برو به این چوپان بگو که جنرال سانی می گوید که : اگر این سگ گلهات را سر ببُری یک پوند انگلیس به تو می دهم...!!!!
چوپان که با یک لیرهی استرلینگ انگلیسی می توانست نصف گله گوسفند بخرد...!!! بی درنگ سگ را گرفت و آن را سر برید...!!!
آنگاه جنرال دوباره به چوپان گفت که : اگر این سگ را سلاخی کنی،یک پوند دیگر هم به تو می دهم.... و چوپان هم پوند دوم را گرفت و سگ را سلاخی کرد...!!! سپس جنرال برای بار سوم توسط مترجم خود به چوپان گفت که : این پوند سومی را هم بگیر و این سگ را تکه تکه کن...!!! و چوپان پوند سوم را گرفت و سگ گله را تکهتکه کرد...!!!
وقتی جنرال انگلیسی به راه افتاد، چوپان به دنبال او دوید و گفت :اگر پوند چهارم را هم به من بدهی، من این سگ را طبخ می کنم.
جنرال سانی مود گفت : نه...!!!
من خواستم که آداب و رفتارهای مردم این مرز و بوم را ببینم و به سربازانم نشان دهم...! تو بخاطر سه پوند حاضر شدی که این سگ گلهات را که رفیق تو و حامی تو و گلهٔ گوسفندان توست سر ببری، و سلاخی کنی،و آن را تکهتکه کنی، و اگر پوند چهارمی را به تو می دادم، آنرا می پختی....!!!! و معلوم نیست با پوند پنجم به بعد چه کارها که نخواهی کرد...!!!
آنگاه جنرال سانی رو به سوی نظامیان همراهش کرد و گفت : « تا وقتی که از این نمونه مردم در این کشور وجود داشته باشند، شما نگران هیچ چیز نباشید...!!!!...» پول حتی علايق و احساسات انسانها را عوض می كند...!!!
از نخل برهنه سایه داری مطلب
از مردم این زمانه یاری مطلب
عزت به قناعت است و خواری به طمع
با عزت خود بساز و خواری مطلب