eitaa logo
عطر1و1
70 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
14 فایل
🍃اَللّٰھُـمَّ ؏َـجِّـل لِوَلیِّڪَ الـفَـرَج🍃 📡 @atrekhas 🇮🇷
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃💚﷽💚🍃 در بیان فضائل امیر المؤمنین علی علیه السلام وجه چهارم ـــ کثرت جود و سخاوت آن جناب است و این مطلب مشهورتر است از آنکه ذکر شود، روزها روزه می گرفت و شبها به گرسنگی می گذرانید و قوت(غذا و خوراک) خود را به دیگران عطا می فرمود، و سوره هَلْ اتیٰ در باب ایثار آن حضرت نازل شده و آیة اَلَّذینَ یُنْفِقُونَ اَمْوالهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیَةً در شأن او وارد شده. مزدوری می کرد و اجرتش را تصدق می نمود و خود از گرسنگی بر شکم مبارک سنگ می بست و بس است شهادت معاویه که اعدا عدّو آن حضرت است به سخاوت آن جناب چه اَلْفَضْلُ ما شَهِدَتْ بِهِ الْاَعْدآءُ معاویه گفت در حق او که علی اگر مالک شود خانه ای از طلا و خانه ای از کاه، طلا را بیشتر تصدق می دهد تا هیچ از آن نماند. و چون آن جناب از دنیا رفت هیچ چیز باقی نذاشت مگر در اهمی که می خواست خادمی از برای اهل خود بخرد و خطاب آن حضرت با اموال دنیویه به یا بیضاء وَ یا صَفراء غَرّی غَیْری و جاروب نمودن او بیت المال را بعد از تصدق اموال و نماز گذاردن در جای او در کتب سنی و شیعه مسطور(نوشته شده) است. شیخ مفید رحمة الله از سعید بن کلثوم روایت کرده است که وقتی در خدمت حضرت امام جعفر صادق علیه السلام بودم آن حضرت امیرالمؤمنین را نام برد و مدح بسیار نمود آن جناب را تا آنکه فرمود به خدا قسم که علی بن ابیطالب علیه السلام هیچ گاهی در دنیا حرام تناول نفرمود تا از دنیا رحلت کرد و هیچ وقت دو امری از برای او روی نمی داد که رضای خدا در آن دو امر باشد مگر آنکه امیرالمؤمنین علیه السلام اختیار می کرد آن امری را که سخت تر و شدید تر بود و نازل نشد بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نازله و امر مهمی مگر آنکه علی را برای کشف آن می طلبید و هیچ کس را در این امت طاقت عمل رسول خدا صلی الله علیه و آله نبود مگر امیر المؤمنین علیه السلام و عمل آن حضرت مانند عمل شخصی بود که مواجه جنت و نار باشد که امید ثواب و ترس عقاب داشته باشد و در راه خدا از مال خویش که به کدّ یمین و رشح جبین حاصل کرده بود هزار بنده خرید و آزاد کرد و قوت اهل خانهٔ آن حضرت زیت(روغن زیتون) و سرکه و عجوه(خرما) بود و لباس او از کرباس(جامه پنبه ای سفید) تجاوز نمی کرد و هر گاه جامه می پوشید که آستین آن بلند بود مقراضی(قیچی) می طلبید و آن زیادتی را می برید، و هیچ کس در اهل بیت و اولاد آن حضرت مثل علی بن الحسین در لباس و فقاهت(فقیه بودن) اشبه(شبیه تر) به او نبود الخ(پایان). 📚منتهی الآمال @atre1o1 🇮🇷
🍃💚﷽💚🍃 : در بیان سبب شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و ضربت ابن ملجم علیه اللّعنه اما عمرو بن بکر چون داخل مصر شد صبر کرد تا شب نوزدهم شهر رمضان برسید پس با شمشیر مسموم در مسجد جامع درآمد و به انتظار عمروعاص نشست از قضا در آن شب عمروعاص را قولنجی عارض شد و نتوانست به مسجد رفت پس قاضی مصر را که خارجة بن ابی حبیبه می گفتند به نیابت خویش به مسجد فرستاد خارجه به نماز ایستاد عمرو بن بکر را چنان گمان رفت که پیشنماز عمروعاص است شمشیر خود را کشید و بر خارجهٔ بدبخت فرودد آورد و او را در خون خود به غلطانید و همی خواست تا فرار کند که مردم او را بگرفتند و به نزد عمروعاص او را بردند عمروبن العاص فرمان داد تا او را بکشند آن ملعون آغاز جزع نمود و سخت بگریست گفتند هنگام مرگ این گریستن چیست مگر ندانستی که جزای این کار هلاکت است، گفت لاوالله من از مرگ هراسان نشوم بلکه از آن می گریم که بر قتل عمرو ظفر نیافتم و از آن غمگینم که برک و ابن ملجم به آرزوی خویش رسیدند و علی و معاویه را به تیغ خویش گذرانیدند، عمرو گفت تا او را گردن زدند و روز دیگر به عیادت خارجه رفت و او هنوز حشاشهٔ جانی باقی داشت، رو به عمرو عاص کرد و گفت یا ابا عبدالله همانا این مرد اراده نداشت جز قتل تو را، عمرو گفت لکن خداوند اراده کرد خارجه را. اما عبدالرحمن بن ملجم به قصد قتل امیرالمؤمنین علیه السلام به کوفه آمد و در محلهٔ بنی کنده که قاعدین خوارج در آنجا جای داشتند فرود شد ولکن از خوارج قصد خویش را مخفی می داشت که مبادا منتشر شود در این ایام که به انتظار کشتن امیرالمؤمنین روز به سر می برد وقتی به زیارت یکی از اصحاب خویش رفت در آنجا قَطامَ بنت اخضر تیمیه را ملاقات کرد و او سخت نیکو روی و مشگین موی بود و پدر و برادر او را که از جملهٔ خوارج بود امیرالمؤمنین در نهروان کشته بود از این جهت او را با علی خصومت بی نهایت بود ابن ملجم را چون نظر به جمال دل آرای او فتاد یک باره دل از دست بداد. لاجرم از در خواستگاری قطام بیرون شد، قطام گفت که چه مهر من خواهی کرد؟ گفت هر چه بگویی، گفت صداق من سه هزار درهم و کنیزکی و غلامی و کشتن علی بن ابیطالب است، ابن ملجم گفت که تمام آنچه گفتی ممکن است جز قتل علی که چگونه از برای من میسر شود. قطام گفت وقتی که علی مشغول به امری باشد و از تو غافل باشد ناگهان بر او شمشیر می زنی و غیلةً او را می کشی پس اگر کشتی قلب مرا شفا دادی و عیش خود را با من مهنّا ساختی و اگر تو کشته شوی پس آنچه در آخرت به تو می رسد از ثوابها بهتر است برای تو از آنچه در دنیا به تو می رسد. 📚منتهی الآمال 📡 @atre1o1 🇮🇷
🍃💚﷽💚🍃 : در بیان سبب شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و ضربت ابن ملجم علیه اللَّعنه و حُجر بن عدی رحمه الله که از بزرگان شیعیان بود آن شب را در مسجد به سر می برد ناگهان بگوش او رسید که اشعث می گوید یابن ملجم در کار خویش بشتاب و سرعت کن در انجاح حاجت خویش که صبح دمید و رسوا خواهی گردید. حجر از این سخن غرض ایشان را فهمید و با اشعث گفت ای اعور ارادهٔ قتل علی علیه السلام را داری پس به جانب خانهٔ امیرالمؤمنین مبادرت کرد تا آن حضرت را از عزیمت ایشان آگهی دهد قضا را آن حضرت از راه دیگر به مسجد رفته بود تا حجر به خانهٔ آن جناب رفت و برگشت کار از حد گذشت چون به مسجد رسید صدای مردم را شنید که به قتل آن حضرت خبر می دهند. اکنون بیان کنیم حال حضرت امیرالمؤمنین را در آن شب: از امّ کلثوم نقل شده که فرمود چون شب نوزدهم ماه رمضان رسید پدرم به خانه آمد به نماز ایستاد من برای افطار آن جناب طبقی حاضر گذاشتم که دو قرصه نان جو با کاسه‌ای از لَبَن و مقداری از نمک سوده در آن بود چون از نماز فارغ شد چون آن طبق را نگریست بگریست و فرمود ای دختر برای من در یک طبق دو نان خورش حاضر کرده‌ای مگر نمی دانی که من متابعت بردار و پسر عمّ خود رسول خدا صلی الله علیه و آله می کنم، ای دختر هر که خوراک و پوشاک او در دنیا نیکوتر است ایستادن او در قیامت نزد حقتعالی بیشتر است، ای دختر در حلال دنیا حساب است و در حرام دنیا عذاب. پس برخی از زهد حضرت رسول را تذکره فرمود آنگاه فرمود بخدا سوگند افطار نمی کنم تا از این دو خورش یکی را برداری، پس من کاسهٔ لَبَن را برداشتم و آن حضرت اندکی از نان جو با نمک تناول فرمود و حمد و ثنای الهی بجا آورد و برخاست و به نماز ایستاد پیوسته مشغول رکوع و سجود بود و تضرع و ابتهال به درگاه خالق متعال می نمود و نقل شده که آن حضرت در آن شب بسیار از بیت خود بیرون می رفت و داخل می شد و به اطراف آسمان نظر می کرد و اضطراب می نمود و تضرع و زاری می کرد و سورهٔ یس را تلاوت فرمود و می گفت اَللّهم بارک لی فی الموت یعنی خداوندا مبارک گردان برای من مرگ را، بسیار می گفت انا لله و انا الیه راجعون و کلمهٔ مبارکهٔ لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم را بسیار مکرر می کرد و بسیار صلوات می فرستاد و استغفار می نمود. 📚منتهی الآمال 📡 @atre1o1 🇮🇷
🍃💚﷽💚🍃 : در بیان سبب شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و ضربت ابن ملجم علیه اللَّعنه و جبرئیل گفت: بخدا سوگند که در هم شکست ارکان هدایت و تاریک شد ستاره‌های علم نبوت و برطرف شد نشان های پرهیزکاری و گسیخته شد عروة الوثقای الهی و کشته شد پسر عم محمد مصطفی و شهید شد سید اوصیاء علی مرتضی شهید کرد او را بدبخت ترین اشقیاء. چون امّ کلثوم این صدا را شنید طپانچه بر روی خود زد و گریبان چاک کرد و فریاد برداشت وا اَبَتاه واعَلِیّاه وامُحَمَّداه پس حسنین علیهما السلام از خانه به سوی مسجد دویدند، دیدند که مردم نوحه و فریاد می کنند و می لگویند وااِماماه وَ وا اَمیرالمؤمنین بخدا سوگند که شهید شد امام عابد مجاهد که هرگز اصنام و اوثان را سجده نکرد و اشبه مردم بود بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پس چون داخل مسجد شدند فریاد وااَبَتاه و واعَلِیّاه برآوردند و می گفتند کاش مرده بودیم و این روز را نمی دیدیم چون به نزدیک محراب آمدند پدر بزرگوار خویش را دیدند که در میان محراب افتاده. و ابوجعده و جماعتی از اصحاب و انصار آن حضرت حاضرند و همی خواهند تا مگر آن حضرت را بر پا دارند تا با مردم نماز گذارد و او توانایی ندارد پس حضرت امیرالمؤمنین امام حسن علیه السلام را به جای خود بازداشت که با مردم نماز گذارد و آن حضرت نماز خویشتن را نشسته تمام کرد و از زحمت زهر و شدت زخم به جانب یمین و شمال متمایل می گشت چون امام حسن از نماز فارغ شد سر پدر را در کنار گرفت و همی گفت ای پدر پشت مرا شکستی چگونه تو را به این حال توانم دید امیرالمؤمنین چشم بگشود و فرمود ای فرزند از پس امروز پدر تو را رنجی و المی نیست اینک جدّ تو محمد مصطفی صلوات الله علیه و جدّهٔ تو خدیجهٔ کبری علیها السلام و مادر تو فاطمهٔ زهراء علیها السلام و حوریان بهشت حاضرند و انتظار پدر تو را دارند تو شاد باش و دست ازل گریستن بدار که گریهٔ تو مغلائکهٔ آسمان را به گریه درآورده است پس با ردای امیرالمؤمنین جراحت سر را محکم ببستند و آن حضرت را از محراب به میان مسجد آوردند و از آن سوی خبر شهادت امیرالمؤمنین در شهر کوفه پراکنده شد زن و مرد آن بلده به سوی مسجد شتاب کردند امیرالمؤمنین را دیدند که سرش در دامن امام حسن است. 📚منتهی الآمال 📡 @atre1o1 🇮🇷
🍃💚﷽💚🍃 : در بیان سبب شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و ضربت اب ملجم علیه اللَّعنه و با آنکه جای ضربت را محکم بسته‌اند خون از آن می ریزد و گلگونهٔ مبارکش از زردی به سفیدی مایل شده است به اطراف آسمان نظر می کند و زبان مبارکش به تسبیح و تقدیس الهی مشغول است و می گوید: اِلهی اَسئَلُکَ مُرافَقَةَ الاَنبیاءِ والاوصیاء وَ اَعلی دَرَجاتِ جَنَّةِ المَاْوٰی. پس زمانی مدهوش شد و امام حسن علیه السلام بگریست و از قطرات عبرات آن حضرت که بر روی پدر بزرگوارش ریخت آن حضرت بهوش آمد و چشم بگشود و فرمود ای فرزندم چرا می گریی و جزع می کنی همانا تو بعد از من به زهر ستم شهید می شویی و برادرت حسین به تیغ و هر دو تن به جدّ و پدر و مادر خود ملحق خواهید شد. آنگاه امام حسن از قاتل پدر پرسش کرد فرمود مرا پسر یهودیه عبدالرحمن بن ملجم مرادی ضربت زد و اکنون او را به مسجد درآوردند و اشاره کرد به باب کنده و پیوسته زهر شمشیر بر بدن آن حضرت سَرَیان می کرد و آن حضرت را بی خویشتن می نمود و مردمان بباب کنده می نگریستند و بر امیرالمؤمنین می گریستند که ناگاه صدایی از در مسجد بلند شد و ابن ملجم را دست بسته از باب کنده به مسجد درآوردند و مردمان گوش و گردن او را با دندان می گزیدند و بر رویش می زدند و آب دهان بر روی نحسش می افکندند و او را همی گفتند و ای بر تو تو را چه بر این داشت که امیرالمؤمنین را کشتی و رکن اسلام را در هم شکستی و او خاموش بود چیزی نمی گفت و مردم را هر ساعت آتش خشم افروخته تر می گشت و همی خواستند او را با دندان پاره پاره کنند. حذیفه نخعی با شمشیر کشیده از پیش روی می شتافت و مردم را می شکافت تا او را به حضور حضرت امام حسن آوردند چون نظر آن حضرت بر او افتاد فرمود ای ملعون کشتی امیرالمؤمنین و امام المسلمین را به جای آنکه تو را پناه داد و تو را بر دیگران اختیار کرد و عطاها فرمود، آیا بد امامی بود از برای تو و جزای نیکی های او به تو این بود که دادی؟!! ابن ملجم همچنان سر به زیر افکنده بود و سخن نمی گفت پس در آن وقت صداهای مردم به گریه و نوحه بلند شد پس امام حسن علیه السلام پرسید از آن مردی که آن ملعون را آورده بود که این دشمن خدا را در کجا یافتی؟ پس آن مرد حکایت یافتن او ابن ملجم را برای آن حضرت نقل نمود پس امام حسن فرمود حمد و سپاس خداوندی را سزا است که دوست خود را یاری کرد و دشمن خود را مخذول و گرفتار نمود. 📚منتهی الآمال 📡 @atre1o1 🇮🇷