eitaa logo
عطر معرفت
575 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
260 ویدیو
54 فایل
تولیدات محتوای بروز⇣⇣ (مذهبی، مهدویت، احکام، انگیزشی‌ و ... ) 📲⇣⇣انتقادوپیشنهادی‌بوددرخدمتیم‌⇣⇣ 💎 @M_jafari14_2 ‌ کپی مطالب با لوگوی عطرمعرفت آزاد🦋 ‌ 🖇روبیکا: https://rubika.ir/m_jafari14_2 🖇ویراستی: https://virasty.com/r/DnHT
مشاهده در ایتا
دانلود
عطر معرفت
🍀🌷رمان امنیتی #عقیق_فیروزه‌ای🍀🌷 قسمت #پنجاه_هفت فیروزه از شیطنت‌های ابوالفضل حرصش گرفته بود. مان
🍀🌷رمان امنیتی 🌷🍀 قسمت سینه‌ام تنگ شده و قلبم داخلش جا نمی‌شود. از آب سرد کن آب برمی‌دارم و یک نفس می‌نوشم، آرام نمی‌شوم. روی صندلی‌ام برمی‌گردم. کیف کمری‌ام می‌لرزد. «فاطمه» است. نمی‌دانم جواب بدهم یا نه؟ می‌ترسم چیزی بپرسد و نتوانم جواب بدهد. شاید هم بخواهد همراهم بیاید. شاید از صدایم، بفهمد چطور فرو ریخته‌ام. دل به دریا می‌زنم: -جانم؟ -کجایی داداش؟ چقدر صدایش گرفته؛ معلوم است حسابی گریه کرده. به صلاح نیست بگویم دارم می‌روم تهران و از آن‌جا به عراق پرواز دارم. می‌دانم الان حالش طوری است که حاضر است همین الان بیاید فرودگاه و یک صندلی خالی در پرواز پیدا کند و همراهم بیاید. حرف را می‌پیچانم: -گریه کردی دوباره؟ -خبری شده؟ نمی‌دانم چه بگویم. این نگفتنم لو می‌دهد، همه چیز را! می‌گوید: -پس درسته... از مامان و بابا خبری شده؟ -الان فرودگاهم. دارم میرم تهران، ببینم خبری شده یا نه؟ -وایسا، منم میام، بذار با هم بریم. همان که می‌ترسیدم سرم آمد. به تابلوی پرواز نگاه می‌کنم: -نمیشه که عزیزم، نیم ساعت دیگه پرواز دارم. باید برم. اگه لازم شد خبرت می‌کنم. -«مهدی» تو رو خدا بی خبرم نذار، دارم دیوونه میشم. -تو باید به جای این کارا مادرجون و پدرجون رو آروم کنی. خودت داری بی قراری می‌کنی؟ بازهم شروع به گریه کردن، می‌کند: -آخه دلم آروم نمی‌گیره. دیشب خواب دیدم. -خیره آبجی! آروم باش که منم بتونم قشنگ تمرکز کنم روی کارا. باشه؟ -باشه. مواظب خودت باش. -هستم، یا علی. *** به دیوار تکیه می‌دهم. نمی‌توانم بروم داخل. مردی با لباس نیمه نظامی، یک پلاستیک دستم می‌دهد: -اینا همراهشون بوده. حتی نمی‌توانم پلاستیک را بگیرم. همه ادعا و شجاعتم را از دست داده‌ام. به سختی می‌گیرمش. بالاخره اداره‌شان سهمیه داد که بروند. گفتیم صبر کنند تا بازنشستگی، اما پدر گفت باید مهریه مادر را کامل بدهد و معلوم نیست تا آن موقع زنده باشد. گفتیم بگذارند ما هم بیاییم، گفتند می‌خواهیم دوتایی برویم تلافی همه وقت‌هایی که باهم نبوده‌ایم. من دهانم بسته شد اما فاطمه گفت پس وقت‌هایی که با ما نبوده‌اید کجا جبران می شود؟ مادر فقط خندید. داخل پلاستیک، یک انگشتر عقیق است و یک انگشتر فیروزه. خون‌های خشکیده روی فیروزه، شبیه عقیقش کرده. پس صاحبانش کجا هستند؟ برای گرفتن پاسخ، باید بروم داخل اتاق اما پاهایم به زمین چسبیده‌اند. یک تسبیح تربت هم هست و یک جفت پلاک نیم سوخته. پلاک‌ها را سرجایشان می‌گذارم که چشمم به اسمی که رویشان حک شده نیفتد. دست احمد روی شانه‌ام می‌نشیند: -نمیری توی اتاق؟ شاید اونا نباشن. باشند یا نباشند، نتیجه‌اش برای من ویرانی است. اگر باشند، مطمئن می‌شوم بی کس شده‌ام و اگر نباشند، در بی خبری می‌سوزم. جواب فاطمه را چه بدهم؟ جواب پدربزرگ و مادربزرگ را؟ بالاخره پاهایم را تکان می‌دهم که بروم داخل. شاید لحظه اول با دیدن‌شان بمیرم و راحت شوم. شاید هم اگر صورت مهربانشان را ببینم، آرام شوم. داخل یک جعبه پرچم پوش هستند. در جعبه‌ها باز است. احمد و بقیه بچه‌ها ایستاده‌اند که خودم بروم سراغ جعبه‌ها. انگار همه دنیا ایستاده‌اند که شکستنم را ببینند. منتظرند من با دیدن داخل جعبه، بزنم زیر گریه یا صورتم را با دست بپوشانم تا نفس راحتی بکشند و بگویند: - خب، این‌ها هم هویت‌شان معلوم شد. هرچه عزیز دردانه‌شان فاطمه اصرار کرد در بین الحرمین عکس بگیرند و بفرستند، قبول نکردند. گفتند از نظر خطرناک است. گفتم کربلا و کاظمین‌تان را که رفتید، نجف و مسجد کوفه را هم که زیارت کردید، از خیر بگذرید که هنوز خطرناک است. پدر گفت مهریه ناقص که نمی‌شود داد. مادر هم گفت این ناامنی در مقایسه با سال‌های قبل چیزی نیست و نباید حرم امام خالی بماند. من هم برای همین، تصمیم گرفتم ماموریتم را بیندازم سامرا که بهشان نزدیک‌تر باشم. 🍀 ادامه دارد... ✍🏻نویسنده خانم فاطمه شکیبا ༺◍⃟💝@GHASEDAK_313
✅ فعالیت‌های علمی امام حسن عسکری علیه‌السلام در خفقان سیاسی 🔹 امام حسن عسکری علیه‌السلام به اجبار سياسى در سامرا اقامت گزيد. با وجود فضای بسته و خفقان سیاسی، امام علیه‌السلام از فعالیت‌های علمی خویش باز نایستادند. 1⃣ تفسیر قرآن امام حسن عسکری علیه‌السلام افزون بر انتشار سنّت پيامبر اكرم صلى‌اللّه‌عليه‌و‌آله و آثار پدرانشان، فرصتى نیز براى نشر تفسير صحيح و روان از قرآن كريم يافتند. این تفسیر در برخى روايات به تفسير عسكرى عليه‌السلام معروف است. 2⃣ مناظره و دفاع از حریم شیعه برخورد با بدعت‌ها، تحریفات و انحرافات پیش آمده در جامعه، از دیگر فعالیت های علمی و فرهنگی امام عسکری علیه‌السلام بود. 🔹 برای نمونه، مسئله لزوم تقلید مردم از فقهاء در مسائل فقهی، یکی از شبهاتی است که از دیرباز مطرح بوده و امام عسکری علیه‌السلام در یک فرمایش نورانی پاسخ فرمودند. 3⃣ تربیت شاگردان صفحات تاریخی بیش از 100 شاگرد برای امام حسن عسکری علیه‌السلام ثبت کرده، اما بی‌تردید بیش از این مقدار است؛ زیرا جمعیت شیعیان در آن دوران به بیشترین حد خود رسیده بود كه مرجعى جز امام نداشتند. 🔸یکی از شاگردان و وکلای امام، عثمان بن سعيد العمرى، معروف به «روغن‌ فروش» بود که از ترس و تقيه حاکمان، وجوهاتى را كه نزدش فرستاده مى‌شد در درون ظرف روغن نزد حضرت می‌فرستاد. ☄𝐉𝐎𝐈𝐍↴ ⭕کانال [ ایتا_روبیکا ]  ⇲↯↓ 🇮🇷 →  @atre_marefat   ✓