eitaa logo
عطــــرشهــــدا 🌹
1.2هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.5هزار ویدیو
9 فایل
بســم‌ رب شهداءوصدیقیݩ🌸 <شهدا را نیازۍبه گفتن ونوشتن نیست، آنان نانوشته دیدنی وخواندنی هستند.> پاسخگویی @Majnonehosain
مشاهده در ایتا
دانلود
بچه ها ،به خدا از شهـــداء جلو می زنید اگه رعایت کنید دلِ امام زمان نلرزه. ‎‌‌‎‌ ♥ 【 @atre_shohada
💞معرفی شهید💞 زدن به دل خطر 💚شهیدحمیدمحمدرضایی فرمانده‌ی سنگرنشینی نبود. اول خودش به دل خطر می‌رفت و بعد از نیرو‌ها می‌خواست دنبالش بروند. او با فرماندهی نیروهای خود موفق شد تا تپه جاسوسان را از لوث وجود تروریستهای پژاک پاکسازی کنند. فرمانده‌حمید کنار جدّیّت در کار، بیرون از مأموریت با نیروهایش بسیار دوستانه برخورد می‌کرد و رابطه‌ی صمیمانه‌ای بین او و بچه‌ها برقرار بود. 🌻حاج حمید در مبارزاتش، چند مرحله مجروح شده بود. ۴۰درصد جانبازی از زمان دفاع مقدس به یادگار داشت. عمده‌ی جانبازی‌اش از ناحیه چشم بود. سال۱۳۸۸ هم در جریان فتنه مجروح شد. یکبار دیگر هم در سال۱۳۹۰ وقتی فرماندهی یک محور در منطقه جاسوسان سردشت را برعهده داشت، هنگام درگیری با گروهک پژاک از ناحیه گوش دچار موج‌گرفتگی شد و ۱۵درصد جانبازی یافت. ❣یار جامانده 🔺روزی که شهید حمید محمدرضایی و یارانش برای شناسایی به منطقه تدمر سوریه رفتند و محاصره شدند و حاج‌حمید به شهادت رسید، همراهِ حاج‌حمید، بیسیمچی مدافع‌حرم «عدنان خسراجی» از رزمندگان اهوازی نیز حضور داشت و تا آخرین لحظه کنار شهید محمدرضایی بود. 🔺پیکر شهید محمدرضایی پس از ۳سال به وطن بازگشت اما از مدافع‌حرم «عدنان خسراجی» هیچ اثری پیدا نشد؛ نه پلاکی و نه پیکری! حتی مشخص نیست که آیا او شهید شده است یا زنده مانده است.🌱💥 🌺 تاریخ تولد : ۱۳۵۰/۰۷/۰۱ تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۰۲/۲۴ تاریخ تفحّص پیکر : ۱۳۹۷/۱۲/۰۸ مــزار : قزوین ، گلزار شهدای شهر شال نام جهادی:ابومجید 【 @atre_shohada
عطــــرشهــــدا 🌹
#او_را #رمان📚 #پارت_چهارم اصلاً از اولشم نباید اینقدر بهش وابسته میشدی... مرجان تو نمیفهمی عشق یعنی
📚 -چرا آبروی منو بردی؟؟ به پسره چی گفتی که گفته دیگه نمیرم بهش درس بدم؟؟😡 -اون نمیخواد بیاد؟؟؟ چه پررو... خوبه خودم بیرونش کردم...😏 -ترنمممم😡تو چت شده؟؟ اینهمه برات خرج نکردم که آخرش یه انسان بی سواد شی و بشینی خونه! اینهمه کلاس و اینور اونور نفرستادمت که آخرت این بشه! سر قضیه اون پسره هم بهت گفتم به شرطی میتونی باهاش باشی که فکر ازدواج و هرچیزی که جلوی پیشرفتتو میگیره از سرت بیرون کنی😡 من دیگه باید چیکار کنم؟؟ -همه ی دنیای شما همینه! همش پیشرفت!پیشرفت! کجای دنیا رو میخوای بگیری پدر من؟؟😡 هیچی تو این خونه نیست! نه خوشی نه آرامش نه زندگی فقط پول،پیشرفت،ترقی،مقام... اه... ولم کنییییییدددددد😭 صدای هر دومون هر لحظه بالاتر میرفت که مامان صداش درومد... -بسسسسسه😡 چته ترنم؟ تو چته آرش؟آروم باش! برای چی داد و بیداد میکنید؟ بشینید مثل دوتا آدم عاقل باهم صحبت کنید! ترنم!پدرت خیرتو میخواد! برات کم نذاشتیم و حقمونه بهترین نتیجه رو بگیریم! -نتیجه...نتیجه... منم پروژه کاریتونم؟؟ منم مقاله و کتابتونم؟؟😒 -واقعاً تو عوض شدی ترنم... بنظر من باید چندوقتی از ایران بری... اینجوری برات بهتره...! -از ایران برم؟ کجا برم؟ -امریکا هم درستو میخونی هم پیشرفت میکنی هم روحیت بهتر میشه... -ممنون. من همینجا خوبم. قصد رفتن هم ندارم. حداقل الآن! 😒 بابا -مادرت درست میگه! پیشنهادش عالیه! تو اینجا پیشرفت نمیکنی! من جای تو بودم این موقعیت رو از دست نمیدادم. از جام بلند شدم و همینطور که به سمت اتاقم میرفتم گفتم -ممنون که به فکر پیشرفت منید، ولی من خودم صلاح خودمو بهتر میدونم! و بدون اینکه منتظر جوابشون بمونم درو بستم. به عادت هرشب هدفونو تو گوشم گذاشتم و رفتم تو تراس. سیگارو روشن کردم و اشک بود که مژه های بلندم رو طی میکرد و روی صورتم میچکید... دیگه سیگار هم نمیتونست آرومم کنه... دیگه هیچ چیز نمیتونست آرومم کنه... شماره مرجانو گرفتم. چندتا بوق خورد، دیگه داشتم ناامید میشدم که جواب داد، -الو... الو مرجان... -سلاااامممم! دوست جون خودم... -کجایی؟؟ چرا اینقدر سر و صدا میاد؟؟ -صبرکن برم تو اتاق، اینجا نمیشنوم چی میگی... الو؟ -بگو میشنوم، میگم کجایی؟ -آخیش...اینجا چه ساکته! یه جاااای خووووبم تو کجایی؟ -کجا میخوام باشم؟خونه... -چته باز؟صدات چرا اینجوریه؟گریه کردی؟ -مرجان یه کاری بکن،یه چیزی بگو... دارم دیوونه میشم... -مگه سیگار نمیکشی؟ -دیگه اونم جواب نمیده... -خلی تو... میدونی چندهزار نفر آرزوشونه زندگی تو رو داشته باشن؟؟ -هه زندگی منو؟ از این لجن ترم هست مگه؟؟ -لجن ندیدی!! بیخیال! الان نمیتونم صحبت کنم، فردا پاشو بیا خونمون، حالتو جا میارم... باید برم... -باشه... برو -میبوسمت.بای...👋 بعد از دانشگاه راه خونه ی مرجان رو پیش گرفتم. 🔹تو این سه ماهی که دیگه سعید دنبالم نمیومد و خبری ازش نبود، و با حال داغونم، کم کم همه فهمیده بودن رابطمون تموم شده و پسرای دانشگاه هر کدوم با خودشیرینی هاشون میخواستن نزدیکم بشن. به قلم: محدثه افشاری ... 【 @atre_shohada
دنیای دلگیر.mp3
6.98M
🍃به وقت مداحی... به هوای تو پر میگیرم به نگاه تو مجذوب میشم میدونم بدم اما آقا تو دعا کنی من خوب میشم🙂 👌 ♥ 【 @atre_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊زیارت نامہ شهــــــــــدا🕊 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ،اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .♥️ 🦋 【 @atre_shohada
بدانیدروزگار خود را آرایش به زیورهای دنیوی می کند و شما سعی کنید که فریب این زیورهای دنیوی را نخورید... ♥ 【 @atre_shohada
💞معرفی شهید💞 ✅ شهید علیرضابابایی فرمانده اسبق گردان عاشورا حوزه مقاومت بسیج شهید مدنی و مسئول امور خوابگاه‌های دانشگاه اراک بود که به عنوان نیروی داوطلب بسیج به قصد دفاع از حرم اهل بیت(ع) عازم عراق شد. 🍃بخشی ازوصیت نامه ⚡️یقین داشته باشید که من با قلبی مالامال از عشق به اهل بیت (ع) و با عقلی سلیم و احساسی پایدار و منطقی پا در این مسیر می‌گذارم، نه جبری بر رفتن دارم و نه علاقه‌ای به شهرت دنیا، بلکه بر اساس وظیفه شرعی دفاع از دین اسلام و تصفیه روح زنگار گرفته ام، این راه را انتخاب کرده‌ام. یا امام زمان (عج) مرا به سربازی ات بپذیر و روح را به لطف کریمانه‌ات از خطا‌ها و گناهان پاک گردان تا قابل فیض دفاع از حریم‌تان شوم و مرا به حرم امنتان راه بدهید تا جان ناقابلم ارزش یابد و بتوانم آن را هدیه درگاه حرمتان نمایم.» 🌺پابوسی این شهید بزرگوار اولین شهید بسیجی ایرانی بود که بدون غسل و کفن با پرچم نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در حرم مقدس «امام حسین (ع)»، «حضرت ابوالفضل (ع)»، «امام علی (ع)»، «امام جواد (ع)»، « امام موسی کاظم (ع)»، «امام هادی" طواف داده شد. 🌺🕊 💥سالروزشهادت 💥 🌷یادشهداباصلوات🌷 ولادت: ۱۳۵۱ شهادت:۱۳۹۵/۲/۲۵ محل شهادت:فلّوجه عراق آرامگاه:گلزارشهدای اراک کتاب زندگی نامه:الی الحبیب 【 @atre_shohada
بیهوده‌نگردید‌به‌تکرار‌در‌این‌شهر او‌طرز‌نگاهش‌بخدا‌شعبه‌ندارد..💔' :)) 🌱 【 @atre_shohada
مادر بزرگ شهید جهاد مغنیه می گفت:↓↓ مدت طولانی بعد شهادتش اومد به خوابم🕊 بهش گفتم:چرا دیر ڪردی⁉️ منتظرت بودم! گفت:دیر کردیم... طول ڪشید تا از بازرسی ها رد شدیم 🚧 گفتم :چه بازرسی؟! گفت:بیشتر از همه سر بازرسی نماز وایستادیم... بیشتر از همه درباره "نماز صبح" میپرسند...☝️ 💥 【 @atre_shohada
📝خاڪریز خاطرات ۵ وقتی ترکش به قلبش خورد،بلند گفت: یا مهدی سرش رو بلند کردم که بذارم روی پام گفت: ول کن سرم رو بذار آقا سرم رو بلند کنه... هنوز لبخند به لب داشت که پر کشید چه رفتنی؟سر به دامن مولا...با لبخند... ♥ 【 @atre_shohada