♨️مثلاً امام صادق علیه الصلاه و السلام توی این زمینه یک صحبت خیلی عجیبی دارن،
شخصی به نام قطیبه ایشون میگه من خدمت امام صادق علیه الصلاه و السلام رسیدم.
حضرت یک #فرزند کوچکی داشت که #بیمار بود.
🈂اومدم #عیادت بکنم از این فرزندِ حضرت،و وقتی داخل شدم دیدم #امام خیلی #ناراحته.
شدیداً نگران فرزند خودش هست.
مدام این پا و اون پا میکنه.
💠و ازش پرسیدم گفتم آقاجان حالِ فرزندتون چطوره؟
حضرت فرمود که والا به همون وضعیتی که بیمار بوده هست.✔️
اصلاً آثار #پریشانی توی چهره حضرت #نمایان بود.
🈷بعدش ما توی حجره نشسته بودیم و فرزند بیمار هم توی یک حجرهی دیگهای بود.
✴️بعد از یه چند دقیقهای، چند ساعتی دیدیم که یه دفعه یه صدای #شیونی از اون اتاق، اتاقی که اتاق فرزند حضرت بود #بلند شد.
حضرت بعد از اون اومدند داخل اتاق ما.
دیدم نه حضرت دیگه چهرهاش خیلی #حزنی نشون نمیده
♻️اصلاً #بشاش شده چهره حضرت.
و واقعاً انگار اصلاً دیگه ذرهای #نگران نیست!!!
🔆گفتم که آقاجان خوب شد فرزندتون؟ چی شد؟
⭕️حضرت فرمودن که نه #فرزندم از #دنیا رفت...
گفتم آقا شما موقعی که بچت زنده بود انقدر ناراحت بودی.
حالا که از دنیا رفته اصلاً ناراحتی نداری.
قضیه چیه؟😳🤔
چرا اینجوریه؟
💹اون وقت حضرت چه جملهی #قشنگی میفرماید
#سیرهی ما اهل بیت به گونهای هست که #قبل از وقوع مصیبت #محزون هستیم، ولی #بعد از وقوع اون مصیبت به امر خدا راضی و تسلیم میشیم.✔️✔️
#تقوا یعنی همین...👆👆
#امام خامنه ای رهبر مسلمین جهان فرمودند👇👇👇
🔹نصرت و توفیق و هدایت الهی در تقواست🔹
#باید_قوی_شویم👌
☑️ تنها مسیری شوید👇
@atrearamesh
🔰روایت #رهبر_انقلاب از روزهای پیش از بازگشت امام به ایران
☕️ گفتم من میشوم چاییریز امام
🔻#رهبر_انقلاب: قبل از ورود #امام با دوستان روحانی جلسهای تشکیل دادیم و گفتیم: خب فردا امام وارد تهران میشود؛... باید از حالا آماده باشیم و #تشکیلات بیت امام را منظم کنیم. هرکس مسئولیتی به عهده بگیرد. همه قبول کردند که بیاییم درباره این قضیه فکر کنیم.
☕️ جلسه گذاشتیم. بنده گفتم: من میشوم قهوهچی. رفقا خندیدند و گفتند: شوخی میکنی؟ گفتم: نه، شوخی نمیکنم. اتفاقا چون اهل چایی هستم، خوب چایی درست میکنم؛ بالاخره منزل امام، یک چایی ریز میخواهد. آن چاییریز من باشم.
🔺اين حرف موجب شد كه جلسهی ما به يک سمت خوب رفت. فرق است بين اينكه هركس بنشيند جايی و هدف بگيرند كه رئيس اين #تشكيلات چه كسی باشد؟ من در دلم بگويم بالاخره من مناسبترم. شما بگوييد من مناسبترم. اينجا يک معارضه و دعوا میشود.
🔺ما در اين دعوا، به قول زورخانهچیها لنگ انداختيم. گفتيم ما نيستيم؛ شغل ما قهوهچیگری. همه لنگ انداختند و کار سامان گرفت. ۷۲/۵/۷
🌹 #دفتر_خاطرات_انقلاب
┅═ 🌿🌸🌿 ═┅
@atrearamesh
🚩آنچه از امام حسین علیه السلام که کمتر شنیدهایم🚩
⚠️امام حسین را فقط در چند ساعت آخر زندگیاش خلاصه کردهایم در حالی که از ۵۷ سال زندگی او بی خبریم.
✅امام حسین در جنگهای جمل و صفین، مثل سربازهای ساده در میدان جنگ حاضر شد؛ در حالی که میتوانست به بهانه آقازاده بودن، خود را از رزم، معاف کند.
✅امام حسین عاشقانه خانوادهاش را دوست داشت و به آنها محبت میکرد و حتی برای همسرش رباب، شعر عاشقانه میسرود.
✅در حال اعتکاف و طواف خانه خدا، شخص مقروضی از ایشان تقاضای کمک کرد و امام حسین اعتکاف خود را شکست تا از طلبکار، تقاضای مهلت کند.
✅هیچگاه هیچ پست و مقامی را از پدر خود که حاکم تمام ممالک اسلامی بود طلب نکرد. امام حسین کشاورز بود و هر روز بر روی اراضی خود کار میکرد.
✅در ماجرای صلح امام حسن با معاویه، با برادرش همراهی کرد و سخن هیچ مخالفی را نپذیرفت. پس از شهادت برادر نیز تا زمان مرگ معاویه به پیمانی که معاویه بارها آن را شکسته بود، متعهد ماند.
✅هیچگاه هیچ سائلی از خانه او دست خالی بر نمیگشت و نه تنها به فقرا کمک میکرد بلکه آنها را از گدایی بی نیاز میکرد.
✅در ماجرای خاکسپاری امام حسن، به خاطر جلوگیری از نزاع، به دفن نشدن برادرش در کنار رسولالله رضایت داد.
✅کنیز خود را به خاطر اینکه یک دستهگل به ایشان هدیه داد، آزاد کرد.
✅وقتی بردهای را دید که به یک سگ غذا میدهد، او را از اربابش که یهودی بود خرید و همانجا آزاد کرد. مرد یهودی و همسرش با دیدن مرام حسین، همانجا مسلمان شدند.
✅در ماجرای بیعت اجباری با یزید، در حالی که میتوانست مثل عبداللهبنزبیر در مکه پناهنده شود، اینکار را نکرد تا حرمت کعبه خدشهدار نشود.
✅وقتی به سپاه هزار نفری حربنیزید ریاحی برخورد کرد، نه تنها از عطش لشکریان دشمن سوءاستفاده نکرد بلکه همه لشگریان دشمن را سیراب کرد. حتی امامحسین دستور داد که اسبهای دشمن را هم سیراب کنند.
✅وقتی که فهمید مردم کوفه از بیعت خود برگشتهاند، برای جلوگیری از جنگ و خونریزی به دشمن گفت که از رفتن به کوفه منصرف شده و برمیگردد ولی ابنزیاد مخالفت کرد.
✅وقتی حربنیزید ریاحی به دستور ابنزیاد، اجازه بازگشت به امام حسین نداد، اصحاب به ایشان پیشنهاد دادند که با لشکر کوچک حُر بجنگند و از مهلکه فرار کنند ولی حضرت سیدالشهداء فرمود:
من شروع کننده جنگ نیستم.
✅در حالی که تعداد سربازان ایشان کمتر از صد نفر بود، به آنها فرمود هر کسی که بدهکار است نمیتواند با ما باشد و دو نفر از سربازان، به همین دلیل شبانه از امام حسین جدا شدند.
✅زمین کربلا را شصت هزار درهم از صاحبان آن خرید و به همانها بخشید تا خون او در زمین دیگران ریخته نشود.
✅مردم در هنگام دفن امامحسین، آثار زخمهایی کهنه بر دوش ایشان دیدند. امام سجاد فرمودند این زخمها اثر کیسههایی است که پدرم شبانه به منزل نیازمندان میبُرد.
#امام حسین علیه السلام
@atrearamesh