رهیافتگان وصال
#قسمت_دوم
تشرف شیخ حسین،خادم مسجد سهله در راه مشهد مقدس:
شیخ آقا بزرگ تهرانی از شـیخ حسـین, خادم مسـجد سهله , نقل میکند: در سفر اولی که با جناب شیخ اعظم, شیخ محمد طه اعلی الله مقامه به مشـهد مقدس مشـرف شدیم, نزدیک مشـهد یعنی میامی رسـیدیم من بر حیوان سواری خود طی مسافت میکردم .
چیزی از راه را طی نکرده بودیم که آن حیوان از حرکت باز ماند و کم کم عقب افتادم بطوری که اثری از قافله دیده نمیشد.
پیاده شـدم و قدری پیاده با حیوان راه رفتم, ولی حیوان به خاطر ورمی که در دسـتش پیدا شده بود, نمیتوانست راه برود و منهم از حرکت عاجز شدم .
در اینجـا بارم را فرود آورده و فرشم را بر زمین پهن نمودم و در وسط صـحرا مثل اینکه درخانه ام باشم, نشسـتم و مـدت مدیـدی در فکر بودم و به حضـرت رضا (ع) خطاب مینمودم و عرایضـی را عرض میکردم و میگفتم: مولا جان من زائر شمایم و از کاروان عقب افتاده ام و دست حیوانم شل شده است .
و اَمثال این مطالب را ذکر میکردم .
ناگاه دیدم شخص عجمی که بر حیوان قوی سفیدی سوار است , از راه می آید گفتم: لابد این شخص از زوار است .
وقتی رسید, سلام کرد .
جواب سلامش را دادم .
خیال کردم که او هم به واسطه امری از کاروان عقب افتاده است .
بعد از جواب سلام , ایشان به فارسی مشغول صحبت شد و من هم فارسی بلد بودم .
مرا به اسم نام برد و گفت : ای شـیخ حسـین, طوری نشسـته ای مثل اینکه در خانه خودت نشسـته باشی آیا نمیدانی اینجا چه جایی است ؟
گفتم: بلی, اما قضیه من چنین و چنان است .
گفت : برخیز بارت را روی حیوانت میگذاریم و میرویم شاید خداوند ما را به قافله برساند.
گفتم: آیا نمی بینی که دستش چه شده و نمیتواند راه برود ؟
اصرار کرد گفتم: لا حول و لا قوه الا بالله و برخاستم.
بار بر روی حیوان قرار گرفت من هم به اجبار او, حیوان را میراندم و ایشان نیز کم کم راه میرفت .
در بین راه گفت : ای شیخ حسین, بار من سبکتر از بار تو است , بارت را روی حیوان خودم میگذارم و بار خودم را روی حیوان تو .
گفتم: میل خودتان.
بار مرا گرفت و روی حیوان خودش گذاشت و بار خودش را روی حیوان من و به همین کیفیت میرفتیم.
گفت : ای شـیخ حسین, نمی خواهی حیوان خودت را با حیوان من مبادله کنی تا سر به سر شود ؟
گفتم: ای برادر, تو عجمی و من عرب , گمان میکنی من نمیفهمم که مرا مسـخره میکنی حیوان شـما ده برابر حیوان من میارزد, با اینکه من در این صحرا در معرض هلاکتم و چاره ای ندارم جز اینکه مال و بارم را بگذارم و بروم تا خود را از هلاکت خلاص کنم.
معلوم است که این حرف تو جز برای مسخره کردن من نیست .
گفت : از استهزاء کردن, به خدا پناه میبرم .
تو چه کار داری, من میخواهم حیوانم را با حیوان تو معاوضه کنم.
هر چه میگفتم: ای برادر مرا مسخره نکن, اصرار میکرد, تا اصرارش بحدی رسید که قبول کردم .
گفت : پس سوار شو .
من بر حیوان او سوار شدم دیدم انگار مثل مرغی میپرد .
آن مرد گفت : تو به قافله ملحق شو من هم انشاءالله تعالی ملحق می شوم .
زمان کمی گذشت که دیدم به قافله رسیده ام آن هم در نزدیکی منزل و مثل آنکه از آن مرد غافل شدم .
همینکه به منزل رسـیدم , پیاده شـده و مشـغول رسـیدگی به حیوان گردیدم و وقتی کارم تمام شد برای خوردن قهوه خدمت شیخ محمد طه رسیدم .
وقتی داخل شدم ,سلام کردم .
فرمود : شـیخ حسـین, چرا امروز در راه بـا مـا نبودی؟ چون بنـای من بر این بود که هر روز حیوانم را جلوی محمل شـیخ یک ساعت یا بیشتر راه میبردم و ایشان برای من حکایاتی را نقل میفرمودند.
جریان را نقل کردم .
فرمود : آن مرد کجا است ؟ عرض کردم :خودش را به ما می رساند, ولی هنوز نرسیده است .
فرمودند: بلکه او قبل از تو رسـیده است , آیا گمان میکنی که اینطور کارها را در چنین مکانی کسی غیر از ائمه معصومین (ع) انجام میدهد؟ بعد شـیخ به خاطر این جریان قصـیده ای در مدح حضـرت رضا (ع) انشاء نموده و قضیه را در آن درج نمود .
جناب شیخ آقا بزرگ تهرانی فرمودند:
شیخ حسین بعضی از ابیات آن قصیده را برای من خواند, ولی من فراموش نموده ام .
و گفت : آن شخص را هم دیگر ابدا ندیدم و با آن حیوان تا تهران برگشتم.
در آنجا مریض شدم و آنرا به قیمت گزافی فروختم و در معالجه مرض و مراجعتم, مصرف کردم.
🌸🌸🌸🌸🌸
📡 @atre1o1 🇮🇷
🍃💚﷽💚🍃
📡 @atre1o1 🇮🇷
به ظالم خَم نخواهد گشت قطعا قد و بالایش
کسی که روز و شب با یاعلی برخیزد ازجایش
اگر که ذوالفقارش سر برون آرد به قهر خود
منافق را به آنی می کند از جمع مِنهایش
من و اَمثال من در این حرم آیا چه می خواهیم
اگر جبریل می سوزد دراین درگاه پرهایش
اگر درکربلا نام علی را می بری قطعا؛
برات کربلایت در نجف خورده ست امضایش
کسی که دست رد برسینه ی عالم نزد هرگز
یقینا فرق خواهدکرد معنای بفرمایش
کجایی عدل پی در پی که در مُلکت یهودی نه؛
مسلمانی درآمد بارها خلخال از پایش
اگر آقایی ام داده درعالم علتش این است
کسی را غیر مولایم نخواندم هرگز آقایش
اگر نوکر بسوزد هم درآتش مطمئن هستم
نخواهد سوخت دستش لااقل در بین اعضایش
چه شب هایی که این تن شد کبود ازداغ فرزندت
خودت در روز محشر یاعلی نگذار تنهایش
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
📡 @atre1o1 🇮🇷
عطرخاص.mp3
826.1K
🎤 🔊 #استادهاشمی_نژاد
🍃 #حضور #قمربنی_هاشم؛
#ابوالفضل_العباس (ع) در جنگ33روزه
#لبنان
📡 @atrekhas 🇮🇷
عطرخاص.mp3
587K
🎤 🔊 #استادهاشمی_نژاد
🍃 #دعوت فقرا از #امام_حسین (ع)
به مهمانی
📡 @atrekhas 🇮🇷
May 11
عطرخاص.mp3
1.96M
⭕️ ماجرای مشکوک #ژاپن و #آلمان از اشاره مرحوم هاشمی تا انتخاب این دو کشور برای ارسال پیام به ایران
🔷 کارشناس:
دکتر #محمد_صادق_کوشکی
•✾🍃🍁🍃✾•
📡 @atrekhas 🇮🇷
#تلنگر
✨ آیت الله حائری شیرازی(ره)
🔸هنگامىكه انسان به خانه آخرت قدم مىگذارد، مىبيند كه صحبت از صد سال، پانصد سال، هزار سال يا صد هزار سال نيست، سخن از #بىنهايت است.
🔸مگر در رياضيات نمىگويند كه هر عددى را اگر تقسيم بر بىنهايت كنيم، مىشود صفر؟ مگر قرآن آخرت را تعريف نمىكند كه « #خالدين_فيها »؟ يعنى نهايت ندارد؛ حال، دنيا تقسيم بر آخرت، چه مىشود؟
🔸طبق قانون رياضى، هر عدد #تقسيم_بر_نامحدود، صفر میشود؛ يعنى زندگى دنيا، صفر است. مسأله اين است كه اگر بعد از مرگ، به اين نكته برسيم، حسرت ما بىنهايت خواهد بود.
📡 @atrekhas 🇮🇷
عطرخاص،استادهاشمی نژاد،دلیل.mp3
720.7K
🎤 🔊 #استادهاشمی_نژاد
دلیل #فراق #حضرت_یوسف (ع)
بر #حضرت_یعقوب (ع)
📡 @atrekhas 🇮🇷
عطرخاص،استادهاشمی نژاد،داغی.mp3
355.8K
🎤 🔊 #استادهاشمی_نژاد
〰️ داغی #حمام
📡 @atrekhas 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #رهبری همه کاره و ما هیچ کاره ....!!!
🍃 #جدال_احسن
@atre1o1 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 #شهیدعلی_اکبرصادقی
🇮🇷 #کرامات_شهدا ...🌹
@atre1o1 🇮🇷
عطرخاص،استادپناهیان،من حیف نشدم؟.mp3
1.72M
🎤 🔊 #استادپناهیان
🍃#من حیف نشدم؟
📡 @atrekhas 🇮🇷
داستان ائمه
#قسمت_ششم 6
آشکار شدن قبر مخفی علی (ع) بعد از 130 سال
هنگامی که حضرت علی (ع) به شهادت رسید، فرزندانش شبانه جنازه آن بزرگوار را به طور مخفی دفن کردند، و محل قبرش مخفی بود، زیرا آن حضرت دشمنان کینه توز بسیار داشت، بخصوص خوارج و بنی امیه، آن قدر با او دشمن بودند که احتمال نبش قبر آن حضرت در میان بود.
دههاسال گذشت، همچنان قبر آن حضرت مخفی بود، تا اینکه در زمان خلافت هارون الرشید حادثه ای موجب پیدا شدن قبر آن حضرت گردید(36) آن حادثه این بود:
عبدالله بن حازم می گوید: روزی برای شکار همراه هارون از کوفه بیرون رفتیم، در بیابان به ناحیه غریین، رسیدیم، در آنجا آهوانی را دیدیم، بازها و سگهای شکاری را به سوی آنها فرستادیم، آن آهوان به تپه ای که در آنجا بود پناه بردند، و بالای همان تپه ایستادند، ناگهان بازها در کنار آن تپه فرود آمدند، و سگهای شکاری بازگشتند.
هارون از این جریان در شگفت شد که این چه رازی (سرّی) است که آهوان به آن تپه می روند، و بازها و سگها جرئت رفتن به آنجا را ندارند؟!
بار دیگر دیدیم؛ آهوان از آن تپه فرود آمدند، و سگها به سوی آنها رفتند، آهوان به سوی آن تپه رفتند، و بازها و سگها از رفتن به سوی تپه باز ایستادند، و این حادثه سه بار تکرار شد.
هارون به من گفت: بشتاب به جستجو پرداز، احتمالا این تپه مکان مقدسی است و اسراری در آن نهفته است
ما به جستجو پرداختیم تا پیرمردی از طائفه بنی اسد را یافتیم، او را نزد هارون آوردیم.
هارون از او سؤالاتی کرد.
پیرمرد گفت: آیا در امان هستم؟ هارون به او امان داد.
پیرمرد گفت: پدرم از پدرش حدیث کرد که آنها گفتند: قبر شریف حضرت علی (ع) در این تپه است، و خداوند آنجا را حرم امن قرار داده است، و هر کس به آنجا پناه نمی برد مگر اینکه ایمن گردد؟
هارون از اسب پیاده شد و آبی طلبید و وضو گرفت و کنار آن تپه رفت و در آن جا نماز خواند و خود را به خاک آن مالید و گریه کرد سپس از آن جا به سوی کوفه بازگشتیم(37).به این ترتیب قبر مقدس امام علی (ع) پس از حدود 130 سال مخفی بودن، آشکار گردید
🌸🌸🌸🌸🌸
📡 @atrekhas 🇮🇷
عطرخاص.mp3
1.05M
🍃💚﷽💚🍃
#آیت_الله_صدیقی
🍃 نکاتی مهم پیرامون #صدقه دادن
📡 @atrekhas 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃💚﷽💚🍃
🎥 #استادعالی
🌷 #امام_علی (علیه السلام):
شیعیان ما چوب گناهانشون رو توی همین دنیا میخورند تا در آخرت بی حساب باشندـ
🍃 #حکایت زیبای عبدالله بن یحیی و
🍃 #شیخ_رجبعلی_خیاط
📡 @atre1o1 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کریمی
هر چی #ڪلید تو #عالمه
خدا سپرد به #فاطمه (س)
برا #خدا به ما سوا
#حضرت_زهرا #مقدمه
🍃 #بسم_الله_نور ، بسم الله نورِ نور
📡 @atrekhas 🇮🇷
#مناجات_با_امام_زمان_عج
هدیه به حضرت ولیعصر عج
مگذار که در حسرت دیدار بمیرم
از دوری و از غصه ی بسیار بمیرم
اینگونه حزین گشته ام و زار خدایا
سخت است برایم که چنین زار بمیرم
تبدار شدم از غم و هجران فراقش
حیف است که با این تن تبدار بمیرم
از عشق فقط آه و شرر مانده برایم
ترسم که من از آه شرر بار بمیرم
جانی بده آقا تو به این جسم ضعیفم
تا در ره عشق تو دو صد بار بمیرم
گر جان ندهم از غم و هجران تو دلبر
بی شک به تو ای شاه ؛ بدهکار بمیرم
هر روز شنیدم زعدو طعنه ی بسیار
آخر من از این طعنه ی اغیار بمیرم
آقا تو فقط آگهی از بار گناهم
راضی مشو هرگز که گنهکار بمیرم
من مهر تو دارم به دلم یوسف زهرا
بر من نظری کن که چو تمار بمیرم
من نام تو را میبرم ای وارث حیدر
ساکت نشوم گرچه سر دار بمیرم
هر لحظه فقط روی لبم ذکر تو باشد
ای کاش که با این همه تکرار بمیرم
من بوسه زنم بر علم و پرچم مشکی
عشق است که با ذکر علمدار بمیرم
با چشم پر از اشک نویسد چو حبیبت
ای کاش ببینم رخ دلدار ؛ بمیرم
حبیب اصفهانی
اَلَّلھُـمَّ ؏َـجِّـل لِوَلیِّڪَ الـفَـرَج
📡 @atrekhas 🇮🇷
عطرخاص،ما کجائیم و شهیدان درکجا !؟.mp3
2.68M
🎤 🔊 #استادمومنی
ما کجائیم و شهیدان در کجا!؟
🌹 #شهید
#شهیدان زنده اند الله اکبر
به#خون آغشته اند الله اکبر
📡 @atrekhas 🇮🇷