eitaa logo
عطر نرگس
1.7هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
8.6هزار ویدیو
36 فایل
❌تبــادل نــداریــم لطـفـا پیـام نـدیـن❌ کپی باذکرصلوات به نیت فرج مهدی فاطمه آزاداست. ➨ @golenarges_admin313
مشاهده در ایتا
دانلود
عطر نرگس
🎬 «راز پنهان فاطمیه» ◾️ از #فاطمیه چی می دونیم؟ چقدر از حضرت زهرا اطلاعات داریم؟ #لیله_القدر 🔺 👤
وقتى بيعت او(ابابکر) فراگير شد، فهميدم كه على (عليه السلام)، فاطمه‏ (سلام الله عليها) و حسنين(عليهما السلام) را به در خانه مهاجران وانصار مى‏برد و بيعت ما را با خود در چهار موضع يادآور شده آنان را تحريك مى‏كند. مردم شبانه به او نويد يارى مى‏دهند ولى صبحگاهان كسى به كمك او نمى‏رود.😭 بر در خانه‏اش حاضر شده از او خواستم كه از خانه بيرون آيد. به كنيزش فضّه گفتم: به على(عليه السلام) بگو براى بيعت با ابوبكر بيرون آيد چون مسلمانان با او بيعت كرده‏اند! پاسخ داد: على(عليه السلام) مشغول است. گفتم: بهانه نياور و به او بگو خارج شود وگرنه وارد شده به زور بيرونش مى‏بريم! فاطمه‏(سلام الله عليها) از اتاق بيرون آمده پشت در ايستاد و گفت: اى گمراهان دروغگوى! چه مى‏گوييد؟ و چه مى‏خواهيد؟ گفتم: اى فاطمه! گفت: عمر چه مى‏خواهى! گفتم: چرا پسرعمويت تو را براى پاسخگويى فرستاده و خود در پس پرده نشسته است؟ گفت: اى بدبخت! طغيان و سركشى تو، مرإ؛ از خانه به در آورده است، و حجّت خدا را بر تو و بر همه گمراه كنندگان تمام كرده است. گفتم: اين ياوه‏ ها و حرفهاى زنانه را كنار گذاشته به على(عليه السلام) بگو: بيرون آى! دوستى و احترامى در بين نيست. گفت: اى عمر! آيا مرا از حزب شيطان مى‏ترسانى با اين‏كه حزب شيطان كوچك است؟ گفتم: اگر بيرون نيايد هيزم فراوانى آورده بر روى ساكنان اين خانه آتش مى‏افروزم و تمام كسانى را كه در اين خانه باشند خواهم سوزاند مگر اين‏كه على(عليه السلام) را براى بيعت بيرون كشانده، همراه ببريم و تازيانه قنفذ را گرفته بر او زدم و به خالدبن وليد گفتم: برويد و هيزم بياوريد و گفتم: آن را برمى افروزم [فاطمه‏] گفت: اى دشمن خدا و دشمن رسول او و دشمن اميرالمؤمنين! فاطمه‏(سلام الله عليها) دستهايش را جلو در خانه گرفته نمى‏گذاشت در باز شود. او را به يك سوى افكندم؛ سر راه من را گرفت، با تازيانه بر دستهايش زدم، از شدت درد ناله و فريادش بلند شد. تصميم گرفتم قدرى نرم شوم و از در خانه برگردم. در اين هنگام به ياد دشمنى على(عليه السلام) و حرص و ولع او در ريختن خون بزرگان عرب و نيرنگ محمد (صلي الله عليه وآله وسلم) و سحرش افتادم، لگدى بر در زدم وى كه محكم بر در چسبيده بود تا باز نشود، فريادى زد كه پنداشتم مدينه زيرورو شد و صدا زد:😭 اى پدر! اى رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم)! با حبيبه تو و دخترت بدين گونه رفتار مى‏شود. آه‏اى فضّه مرا بگير! به خدا سوگند فرزندى كه در شكم داشتم كشته شد. صداى آه و ناله او را به خاطر درد زايمان در حالى كه به ديوار تكيه داده بود شنيدم. در را باز كرده وارد خانه شدم. با چهره‏ اى با من روبه‏ رو شد كه ديدگانم را فرو بست. از روى مقعنه به گونه‏اى بر دو روى صورتش نواختم كه گوشواره از گوشش به در آمد و زمين افتاد.😭😭😭 على(عليه السلام) از خانه بيرون آمد. همين كه چشمم به او افتاد با شتاب از خانه بيرون رفته به خالد و قنفذ و همراهانش گفتم: از گرفتارى عجيبى رها شدم (و در روايت ديگرى آمده: جنايت بزرگى مرتكب شدم كه بر خود ايمن نيستم، اين على(عليه السلام) است كه از خانه بيرون آمده من و همه شما توان مقاومت در برابر او را نیست على(عليه السلام) خارج شد در حالى كه فاطمه‏(سلام الله عليها) دست بر جلو سر گرفته مى‏خواست چادر از سر بردارد و به پيشگاه خداوند از آنچه بر سرش آمده شِكوه نموده از او كمك بگيرد. على(عليه السلام) چادر بر سر او انداخته، به او گفت: اى دختر رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم)! خداوند پدرت را به عنوان رحمت براى جهانيان مبعوث كرد، به خداسوگند اگر چادر از سر بردارى و از پروردگارت بخواهى كه اين مردم را نابود سازد، دعايت به اجابت خواهد رسيد😭 توضیح: (برداشتن چادر و یا موی پریشان کردن همراه با نفرین است) که احدی از آنها زنده نمی ماندند... به طورى كه در روى زمين از اينان هيچ انسانى باقى نخواهد ماند.. 👈. زيرا مقام تو و پدرت در پيشگاه خداوند بزرگتر است از نوح كه خداوند به خاطر او تمام ساكنان روى زمين و كسانى را كه در زير آسمان به سر مى‏بردند به جز همان چند نفرى كه در كشتى بودند نابود ساخت و نيز قوم هود را به خاطر اين‏كه او را تكذيب كرده بودند و قوم عاد را به وسيله تندباد سهمگين از بين برد. تو و پدرت از هود برتريد، ثمود را كه دوازده هزار نفر بودند به خاطر آن ناقه و بچه‏داش عذاب كرد. تو اى بانوى زنان بر اين خلق نگون بخت رحمت باش و موجب عذاب و نابودى آنان مباش! @Atrenarges
وقتى بيعت او(ابابکر) فراگير شد، فهميدم كه على (عليه السلام)، فاطمه‏ (سلام الله عليها) و حسنين(عليهما السلام) را به در خانه مهاجران وانصار مى‏برد و بيعت ما را با خود در چهار موضع يادآور شده آنان را تحريك مى‏كند. مردم شبانه به او نويد يارى مى‏دهند ولى صبحگاهان كسى به كمك او نمى‏رود.😭 بر در خانه‏اش حاضر شده از او خواستم كه از خانه بيرون آيد. به كنيزش فضّه گفتم: به على(عليه السلام) بگو براى بيعت با ابوبكر بيرون آيد چون مسلمانان با او بيعت كرده‏اند! پاسخ داد: على(عليه السلام) مشغول است. گفتم: بهانه نياور و به او بگو خارج شود وگرنه وارد شده به زور بيرونش مى‏بريم! فاطمه‏(سلام الله عليها) از اتاق بيرون آمده پشت در ايستاد و گفت: اى گمراهان دروغگوى! چه مى‏گوييد؟ و چه مى‏خواهيد؟ گفتم: اى فاطمه! گفت: عمر چه مى‏خواهى! گفتم: چرا پسرعمويت تو را براى پاسخگويى فرستاده و خود در پس پرده نشسته است؟ گفت: اى بدبخت! طغيان و سركشى تو، مرإ؛ از خانه به در آورده است، و حجّت خدا را بر تو و بر همه گمراه كنندگان تمام كرده است. گفتم: اين ياوه‏ ها و حرفهاى زنانه را كنار گذاشته به على(عليه السلام) بگو: بيرون آى! دوستى و احترامى در بين نيست. گفت: اى عمر! آيا مرا از حزب شيطان مى‏ترسانى با اين‏كه حزب شيطان كوچك است؟ گفتم: اگر بيرون نيايد هيزم فراوانى آورده بر روى ساكنان اين خانه آتش مى‏افروزم و تمام كسانى را كه در اين خانه باشند خواهم سوزاند مگر اين‏كه على(عليه السلام) را براى بيعت بيرون كشانده، همراه ببريم و تازيانه قنفذ را گرفته بر او زدم و به خالدبن وليد گفتم: برويد و هيزم بياوريد و گفتم: آن را برمى افروزم [فاطمه‏] گفت: اى دشمن خدا و دشمن رسول او و دشمن اميرالمؤمنين! فاطمه‏(سلام الله عليها) دستهايش را جلو در خانه گرفته نمى‏گذاشت در باز شود. او را به يك سوى افكندم؛ سر راه من را گرفت، با تازيانه بر دستهايش زدم، از شدت درد ناله و فريادش بلند شد. تصميم گرفتم قدرى نرم شوم و از در خانه برگردم. در اين هنگام به ياد دشمنى على(عليه السلام) و حرص و ولع او در ريختن خون بزرگان عرب و نيرنگ محمد (صلي الله عليه وآله وسلم) و سحرش افتادم، لگدى بر در زدم وى كه محكم بر در چسبيده بود تا باز نشود، فريادى زد كه پنداشتم مدينه زيرورو شد و صدا زد:😭 اى پدر! اى رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم)! با حبيبه تو و دخترت بدين گونه رفتار مى‏شود. آه‏اى فضّه مرا بگير! به خدا سوگند فرزندى كه در شكم داشتم كشته شد. صداى آه و ناله او را به خاطر درد زايمان در حالى كه به ديوار تكيه داده بود شنيدم. در را باز كرده وارد خانه شدم. با چهره‏ اى با من روبه‏ رو شد كه ديدگانم را فرو بست. از روى مقعنه به گونه‏اى بر دو روى صورتش نواختم كه گوشواره از گوشش به در آمد و زمين افتاد.😭😭😭 على(عليه السلام) از خانه بيرون آمد. همين كه چشمم به او افتاد با شتاب از خانه بيرون رفته به خالد و قنفذ و همراهانش گفتم: از گرفتارى عجيبى رها شدم (و در روايت ديگرى آمده: جنايت بزرگى مرتكب شدم كه بر خود ايمن نيستم، اين على(عليه السلام) است كه از خانه بيرون آمده من و همه شما توان مقاومت در برابر او را نیست على(عليه السلام) خارج شد در حالى كه فاطمه‏(سلام الله عليها) دست بر جلو سر گرفته مى‏خواست چادر از سر بردارد و به پيشگاه خداوند از آنچه بر سرش آمده شِكوه نموده از او كمك بگيرد. على(عليه السلام) چادر بر سر او انداخته، به او گفت: اى دختر رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم)! خداوند پدرت را به عنوان رحمت براى جهانيان مبعوث كرد، به خداسوگند اگر چادر از سر بردارى و از پروردگارت بخواهى كه اين مردم را نابود سازد، دعايت به اجابت خواهد رسيد😭 توضیح: (برداشتن چادر و یا موی پریشان کردن همراه با نفرین است) که احدی از آنها زنده نمی ماندند... به طورى كه در روى زمين از اينان هيچ انسانى باقى نخواهد ماند.. 👈. زيرا مقام تو و پدرت در پيشگاه خداوند بزرگتر است از نوح كه خداوند به خاطر او تمام ساكنان روى زمين و كسانى را كه در زير آسمان به سر مى‏بردند به جز همان چند نفرى كه در كشتى بودند نابود ساخت و نيز قوم هود را به خاطر اين‏كه او را تكذيب كرده بودند و قوم عاد را به وسيله تندباد سهمگين از بين برد. تو و پدرت از هود برتريد، ثمود را كه دوازده هزار نفر بودند به خاطر آن ناقه و بچه‏داش عذاب كرد. تو اى بانوى زنان بر اين خلق نگون بخت رحمت باش و موجب عذاب و نابودى آنان مباش! 🤲😭💔 🖤