عطر نرگس
🎬 «راز پنهان فاطمیه» ◾️ از #فاطمیه چی می دونیم؟ چقدر از حضرت زهرا اطلاعات داریم؟ #لیله_القدر 🔺 👤
وقتى بيعت او(ابابکر) فراگير شد، فهميدم كه على (عليه السلام)، فاطمه (سلام الله عليها) و حسنين(عليهما السلام) را به در خانه مهاجران وانصار مىبرد
و بيعت ما را با خود در چهار موضع يادآور شده آنان را تحريك مىكند.
مردم شبانه به او نويد يارى مىدهند ولى صبحگاهان كسى به كمك او نمىرود.😭
بر در خانهاش حاضر شده از او خواستم كه از خانه بيرون آيد.
به كنيزش فضّه گفتم:
به على(عليه السلام) بگو براى بيعت با ابوبكر بيرون آيد چون مسلمانان با او بيعت كردهاند!
پاسخ داد: على(عليه السلام) مشغول است.
گفتم: بهانه نياور و به او بگو خارج شود وگرنه وارد شده به زور بيرونش مىبريم!
فاطمه(سلام الله عليها) از اتاق بيرون آمده پشت در ايستاد و گفت: اى گمراهان دروغگوى! چه مىگوييد؟
و چه مىخواهيد؟
گفتم: اى فاطمه!
گفت: عمر چه مىخواهى!
گفتم:
چرا پسرعمويت تو را براى پاسخگويى فرستاده و خود در پس پرده نشسته است؟
گفت: اى بدبخت! طغيان و سركشى تو، مرإ؛ از خانه به در آورده است،
و حجّت خدا را بر تو و بر همه گمراه كنندگان تمام كرده است.
گفتم:
اين ياوه ها و حرفهاى زنانه را كنار گذاشته به على(عليه السلام) بگو:
بيرون آى! دوستى و احترامى در بين نيست.
گفت: اى عمر! آيا مرا از حزب شيطان مىترسانى با اينكه حزب شيطان كوچك است؟
گفتم:
اگر بيرون نيايد هيزم فراوانى آورده بر روى ساكنان اين خانه آتش مىافروزم و تمام كسانى را كه در اين خانه باشند خواهم سوزاند مگر اينكه على(عليه السلام) را براى بيعت بيرون كشانده، همراه ببريم و تازيانه قنفذ را گرفته بر او زدم و به خالدبن وليد گفتم: برويد و هيزم بياوريد
و گفتم: آن را برمى افروزم
[فاطمه] گفت:
اى دشمن خدا و دشمن رسول او و دشمن اميرالمؤمنين!
فاطمه(سلام الله عليها) دستهايش را جلو در خانه گرفته نمىگذاشت در باز شود.
او را به يك سوى افكندم؛
سر راه من را گرفت،
با تازيانه بر دستهايش زدم،
از شدت درد ناله و فريادش بلند شد.
تصميم گرفتم قدرى نرم شوم و از در خانه برگردم.
در اين هنگام به ياد دشمنى على(عليه السلام) و حرص و ولع او در ريختن خون بزرگان عرب و نيرنگ محمد (صلي الله عليه وآله وسلم) و سحرش افتادم،
لگدى بر در زدم وى كه محكم بر در چسبيده بود تا باز نشود،
فريادى زد كه پنداشتم مدينه زيرورو شد و صدا زد:😭
اى پدر! اى رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم)! با حبيبه تو و دخترت بدين گونه رفتار مىشود.
آهاى فضّه مرا بگير! به خدا سوگند فرزندى كه در شكم داشتم كشته شد.
صداى آه و ناله او را به خاطر درد زايمان در حالى كه به ديوار تكيه داده بود شنيدم.
در را باز كرده وارد خانه شدم.
با چهره اى با من روبه رو شد كه ديدگانم را فرو بست.
از روى مقعنه به گونهاى بر دو روى صورتش نواختم كه گوشواره از گوشش به در آمد و زمين افتاد.😭😭😭
على(عليه السلام) از خانه بيرون آمد.
همين كه چشمم به او افتاد با شتاب از خانه بيرون رفته به خالد و قنفذ و همراهانش گفتم:
از گرفتارى عجيبى رها شدم
(و در روايت ديگرى آمده:
جنايت بزرگى مرتكب شدم كه بر خود ايمن نيستم، اين على(عليه السلام) است كه از خانه بيرون آمده من و همه شما توان مقاومت در برابر او را نیست
على(عليه السلام) خارج شد در حالى كه فاطمه(سلام الله عليها) دست بر جلو سر گرفته مىخواست چادر از سر بردارد و به پيشگاه خداوند از آنچه بر سرش آمده شِكوه نموده از او كمك بگيرد.
على(عليه السلام) چادر بر سر او انداخته، به او گفت:
اى دختر رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم)! خداوند پدرت را به عنوان رحمت براى جهانيان مبعوث كرد، به خداسوگند اگر چادر از سر بردارى و از پروردگارت بخواهى كه اين مردم را نابود سازد، دعايت به اجابت خواهد رسيد😭
توضیح: (برداشتن چادر و یا موی پریشان کردن همراه با نفرین است)
که احدی از آنها زنده نمی ماندند...
به طورى كه در روى زمين از اينان هيچ انسانى باقى نخواهد ماند..
👈. زيرا مقام تو و پدرت در پيشگاه خداوند بزرگتر است از نوح كه خداوند به خاطر او تمام ساكنان روى زمين و كسانى را كه در زير آسمان به سر مىبردند به جز همان چند نفرى كه در كشتى بودند نابود ساخت
و نيز قوم هود را به خاطر اينكه او را تكذيب كرده بودند و قوم عاد را به وسيله تندباد سهمگين از بين برد.
تو و پدرت از هود برتريد،
ثمود را كه دوازده هزار نفر بودند به خاطر آن ناقه و بچهداش عذاب كرد. تو اى بانوى زنان بر اين خلق نگون بخت رحمت باش و موجب عذاب و نابودى آنان مباش!
#یافاطمه_اغیثینی
@Atrenarges
وقتى بيعت او(ابابکر) فراگير شد، فهميدم كه على (عليه السلام)، فاطمه (سلام الله عليها) و حسنين(عليهما السلام) را به در خانه مهاجران وانصار مىبرد
و بيعت ما را با خود در چهار موضع يادآور شده آنان را تحريك مىكند.
مردم شبانه به او نويد يارى مىدهند ولى صبحگاهان كسى به كمك او نمىرود.😭
بر در خانهاش حاضر شده از او خواستم كه از خانه بيرون آيد.
به كنيزش فضّه گفتم:
به على(عليه السلام) بگو براى بيعت با ابوبكر بيرون آيد چون مسلمانان با او بيعت كردهاند!
پاسخ داد: على(عليه السلام) مشغول است.
گفتم: بهانه نياور و به او بگو خارج شود وگرنه وارد شده به زور بيرونش مىبريم!
فاطمه(سلام الله عليها) از اتاق بيرون آمده پشت در ايستاد و گفت: اى گمراهان دروغگوى! چه مىگوييد؟
و چه مىخواهيد؟
گفتم: اى فاطمه!
گفت: عمر چه مىخواهى!
گفتم:
چرا پسرعمويت تو را براى پاسخگويى فرستاده و خود در پس پرده نشسته است؟
گفت: اى بدبخت! طغيان و سركشى تو، مرإ؛ از خانه به در آورده است،
و حجّت خدا را بر تو و بر همه گمراه كنندگان تمام كرده است.
گفتم:
اين ياوه ها و حرفهاى زنانه را كنار گذاشته به على(عليه السلام) بگو:
بيرون آى! دوستى و احترامى در بين نيست.
گفت: اى عمر! آيا مرا از حزب شيطان مىترسانى با اينكه حزب شيطان كوچك است؟
گفتم:
اگر بيرون نيايد هيزم فراوانى آورده بر روى ساكنان اين خانه آتش مىافروزم و تمام كسانى را كه در اين خانه باشند خواهم سوزاند مگر اينكه على(عليه السلام) را براى بيعت بيرون كشانده، همراه ببريم و تازيانه قنفذ را گرفته بر او زدم و به خالدبن وليد گفتم: برويد و هيزم بياوريد
و گفتم: آن را برمى افروزم
[فاطمه] گفت:
اى دشمن خدا و دشمن رسول او و دشمن اميرالمؤمنين!
فاطمه(سلام الله عليها) دستهايش را جلو در خانه گرفته نمىگذاشت در باز شود.
او را به يك سوى افكندم؛
سر راه من را گرفت،
با تازيانه بر دستهايش زدم،
از شدت درد ناله و فريادش بلند شد.
تصميم گرفتم قدرى نرم شوم و از در خانه برگردم.
در اين هنگام به ياد دشمنى على(عليه السلام) و حرص و ولع او در ريختن خون بزرگان عرب و نيرنگ محمد (صلي الله عليه وآله وسلم) و سحرش افتادم،
لگدى بر در زدم وى كه محكم بر در چسبيده بود تا باز نشود،
فريادى زد كه پنداشتم مدينه زيرورو شد و صدا زد:😭
اى پدر! اى رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم)! با حبيبه تو و دخترت بدين گونه رفتار مىشود.
آهاى فضّه مرا بگير! به خدا سوگند فرزندى كه در شكم داشتم كشته شد.
صداى آه و ناله او را به خاطر درد زايمان در حالى كه به ديوار تكيه داده بود شنيدم.
در را باز كرده وارد خانه شدم.
با چهره اى با من روبه رو شد كه ديدگانم را فرو بست.
از روى مقعنه به گونهاى بر دو روى صورتش نواختم كه گوشواره از گوشش به در آمد و زمين افتاد.😭😭😭
على(عليه السلام) از خانه بيرون آمد.
همين كه چشمم به او افتاد با شتاب از خانه بيرون رفته به خالد و قنفذ و همراهانش گفتم:
از گرفتارى عجيبى رها شدم
(و در روايت ديگرى آمده:
جنايت بزرگى مرتكب شدم كه بر خود ايمن نيستم، اين على(عليه السلام) است كه از خانه بيرون آمده من و همه شما توان مقاومت در برابر او را نیست
على(عليه السلام) خارج شد در حالى كه فاطمه(سلام الله عليها) دست بر جلو سر گرفته مىخواست چادر از سر بردارد و به پيشگاه خداوند از آنچه بر سرش آمده شِكوه نموده از او كمك بگيرد.
على(عليه السلام) چادر بر سر او انداخته، به او گفت:
اى دختر رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم)! خداوند پدرت را به عنوان رحمت براى جهانيان مبعوث كرد، به خداسوگند اگر چادر از سر بردارى و از پروردگارت بخواهى كه اين مردم را نابود سازد، دعايت به اجابت خواهد رسيد😭
توضیح: (برداشتن چادر و یا موی پریشان کردن همراه با نفرین است)
که احدی از آنها زنده نمی ماندند...
به طورى كه در روى زمين از اينان هيچ انسانى باقى نخواهد ماند..
👈. زيرا مقام تو و پدرت در پيشگاه خداوند بزرگتر است از نوح كه خداوند به خاطر او تمام ساكنان روى زمين و كسانى را كه در زير آسمان به سر مىبردند به جز همان چند نفرى كه در كشتى بودند نابود ساخت
و نيز قوم هود را به خاطر اينكه او را تكذيب كرده بودند و قوم عاد را به وسيله تندباد سهمگين از بين برد.
تو و پدرت از هود برتريد،
ثمود را كه دوازده هزار نفر بودند به خاطر آن ناقه و بچهداش عذاب كرد. تو اى بانوى زنان بر اين خلق نگون بخت رحمت باش و موجب عذاب و نابودى آنان مباش!
#یافاطمه_اغیثینی🤲😭💔
#حضرت_زهراسلاماللهعلیها
#فاطمیه 🖤