قلم در دست خود دارم
ولی میلرزد این دستم
خبر سنگین و درد آور
سریع چشمان خود بستم
به یادم آمد آن ظهری
که خسته بودی و تشنه
ولی خدمت مقدم بود
برای تو در آن صحنه
تو هم مانند قبلی ها
برو بنشین به پشت میز
چه کس میگفت در بحران
برای مردمت برخیز
تو باید مثل آن قبلی
نگاه میکردی از ماشین
پیاده در دل مردم!
چه کس میکرد تو را تحسین
تو هم مانند اسم خود
چه بتهایی که نشکستی
تو راه هر فسادی را
به روی خیلی ها بستی
ببین ذهنم چرا رفته
به آن دوران خیلی دور
امیرالمومنین حیدر
همان که بود سراسر نور
شب و روزش به خدمت رفت
ولی از او چه بد گفتند
تمام قلب پاکش را
به طعنه ها چطور سفتند
چرا در مسجد کوفه
چرا در سجده ای اعلا
به دست یک شقی دون
به فرق غرق خون مولا
خدا در بهترین حالت
به او یک آبرو بخشید
برایش بهترینها را
به یک نحو قشنگی چید
چه زیبا آبرو بخشید
برای سید ما هم
اگرچه سینه ی ما شد
سراسر غرق این ماتم
#عطر_شعر_و_ترانه
#حادثه_ی_سقوط_بالگرد_رییس_جمهور_کشورمان_آقای_رییسی_وهمراهانشان_که_سرنوشتی_شهادت_گونه_رقم_زد
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
#خادم
#رئیسی
#به_قلم_صالحی_هاردنگی
https://eitaa.com/atretarane