من از تمام دنیا شبی بریدم
تو را ک دیدم....
راغب میخوند و من
زیر لب تکرار میکردم
رسیده بودم به مغازه عطر فروش
ولی اون چیزی ک میدیدم
اصلا اون عکسایی نبودکه
#آقای_عطری
میذاشت تو کانالش
و چرااااااااااا ایشون
عکسای جای دیگه رو میذاشت
نمیدونم...
محو دکور مغازه شده بودم
کلمه مغازه برای اینجا خیلی زشته
آخه اینجا باید بگیم بهش
کلبه عطری
وای خدای بزرگ
یه گوشه از این کلبه ی عطری
گیتار بزرگ که روی این گیتار M
مهیار حک شده،
دستی روی گیتار میکشم و با نوک انگشتم تارش به صدا دعوت میکنم دنگی میزنه و صدای بعد و باز صدای بعد....
چه بویی داره اینجا
#بوی_چوب_خیس همراه دانه های قهوه تلخ که تک و توک در جای جای این کلبه پخش، کمی هم #بوی_پوست _لیمو_ترش
چشم هام میبندم و نفس عمیقی میکشم تمام زیبایی
و بوی اینجا رو میکشم درون خودم و لحظه ای با خودم عشق بازی میکنم...
چه نوری داره اینجا
یه طرف کلبه پر از پنجره هس،
که به اشکال مختلف هندسی ولی بیشترش دایره س
میرم نزدیک پنجره هاااااا باورت نمیشه اگر بگم روی تمام چوب این پنجره هااااااا M مهیار حک شده
انگار دختری شیطون و با هیجان با نوک چاقویی اون M ها رو عاشقانه با خنده های مستانه حک کرده.....
میشنوم و باز بیشتر می شنوم..
صدای آقای عطر فروش که داره
#قرآن میخونه
و بشر الذین آمنوا و عملو صالحات
ان لهم تجری من تحتها النهار....
آیه 25
به دنبال صدا میرم...
در یک پستو کوچک که فقط به اندازه
یک سجاده هست میبینمش که
نشسته رو به قبله
داره برای کانال ضبط میکنه
ان الله لا یستحی ان یضرب
مثلا ما بعوظه و ما فوقها...
همونجا روی زمین میشینم و تکیه میدم
و کم کم چشم هام بسته میشه....
#ارسالی_شما
ادامه داره🙂
💟@atrmahyar