eitaa logo
کتابخونه‌ی‌زیرشیروونی.
272 دنبال‌کننده
242 عکس
7 ویدیو
4 فایل
- دلم می‌خواد بنویسم؛ ولی انگار کلمه‌ها از دستم فرار می‌کنن. امیدوارم لای کتابای خاک‌خورده‌ی اینجا پیداشون کنم. تو هم بگو: https://daigo.ir/secret/31644679988
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از نامه‌ها.
📪 پیام جدید من برای آرزوهایم متولد شده بودم. متولد شده بودم تا موسیقی دان شوم و با انگشتانم روی کلاویه های پیانو برقصم، متولد شده بودم تا نقاشی هنرمند شوم و احساساتم را با رنگ ها و تصاویر توصیف کنم، متولد شده بودم تا با تصاویری متحرک،کودکان را شاد کنم،متولد شده بودم تا چیلیک و چیلیک عکس بگیرم و آن لحظه های قشنگ را ثبت کنم، متولد شده بودم تا نویسنده ای شوم که با متن هایش معجزه میکند،متولد شده بودم تا پرواز کنم،ضربه بزنم و لذت ببرم از زندگی چندین و چند روزه ام!من برای این همه چیز خاص متولد شده بودم، اما به من گفتند آرزوهایم پوچ است، گفتند هزینه های زندگی ام با این ها در نمی آید، به من گفتند این ها فقط لذت هایی کوچک هستند، نه سرنوشت و آینده ام---
هدایت شده از نامه‌ها.
📪 پیام جدید ای‌کاش روزی کسی پیدا شود که با لبخند هایم به وجد بیاید، با دیدنم شاد شود، کسی باشد که به من اعتماد کند، مرا دوست بدارد، دور زخم هایم ستاره بکشد و مرا در آغوش بکشد. کاش هنگامی که این فرد را برای خود پیدا کردم، مال کس دیگری نشود، فقط مال خودم شود و تازه من هم تا ابد فقط مال او باشم،فقط برای او...
لازم به ذکره که ۴تا متن قبلی هم مال بودن؛ ولی چون من از پی‌وی‌ش فور کردم نمی‌‌تونم خودم بزنم هشتگ‌ش رو*
کتابخونه‌ی‌زیرشیروونی.
📪 پیام جدید من برای آرزوهایم متولد شده بودم. متولد شده بودم تا موسیقی دان شوم و با انگشتانم روی کلا
:))))))))) موضوعش که چیز جدیدی نبود دیگه، ولی شیوه‌ی نوشتنش قشنگ بود واقعا. اون "چیلیک چیلیک" رو هم شاید بتونی جایگزین کنی=] 10/7.5
خب، من واقعا می‌خوام این قضیه‌ی "داستان گروهی" رو امتحان کنم.👍
اینا ایده‌هاییه که تا الان پیدا کردم [یا شماها گفتید] : ۱. زنی از خواب بیدار می‌شود و متوجه می‌شود که خانواده‌اش رفته‌اند و درها و پنجره‌هایش با تخته مسدود شده‌اند و هیچ راهی برای فرار وجود ندارد. ۲. مردی در تابوتی کنار یک جسد تازه مرده از خواب بیدار می‌شود. ۳. زنی از خواب بیدار می‌شود و متوجه می‌شود که چشمانش را ندارد. ۴. دختری که متوجه می‌شود صمیمی‌ترین دوستش وجود خارجی ندارد. ۵. دانشمندی که پس از آخرین تحقیقات خود در زمینه‌ی به زندگی برگرداندن مرده‌ها، تصمیم می‌گیرد چند جنازه را از سردخانه قرض بگیرد تا به صورت عملی تئوری خود را آزمایش کند. ۶. مردی که به‌خاطر عشق زیاد به همسرش و برای داشتن او تا ابد، او را به قتل رسانده و حالا باید جنازه را مخفی کند. ۷. زنی پس از چندین سال به خانه‌ی دوران کودکی‌اش، که سال‌ها کسی در آن ساکن نبوده، بازمی‌گردد؛ پس از ورودش به آنجا، ناگهان تلفن زنگ می‌زند.
اگه ایده‌ی دیگه‌ای دارید اضافه کنید [توی‌ناشناس‌بگید]؛ و تا فردا نظرتون راجع به این‌که کدوم رو بنویسیم بدید. فردا شروع می‌کنیم.🤝
هدایت شده از نامه‌ها.
📪 پیام جدید سلام ... میشه پیویتون رو بدین ... برای داستان
ممبرای خوبی شدید جدیداً.😂