eitaa logo
کتابخونه‌ی‌زیرشیروونی.
272 دنبال‌کننده
242 عکس
7 ویدیو
4 فایل
- دلم می‌خواد بنویسم؛ ولی انگار کلمه‌ها از دستم فرار می‌کنن. امیدوارم لای کتابای خاک‌خورده‌ی اینجا پیداشون کنم. تو هم بگو: https://daigo.ir/secret/31644679988
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از نامه‌ها.
📪 پیام جدید زیرا همانند ان ایزدبانو پس از اینکه قربانیانش را در خون خود غرق میکرد، تمام لاشه اش را میسوزاند و خاکسترش را در رودخانه میریخت. تا وحشت را در صورتم دید، اهسته به سویم خرامید. چشمانم را بستم. اینجا پایان است، پایان من... ببخشید یخرده طولانی شد. در ضمن من همونیم که نمی دونستم اسممو چی بزارم. یکی از اسمای مستعارمو برداشتم. #ز-ع
هدایت شده از نامه‌ها.
📪 پیام جدید فکر میکنم متنم چندتا غلط داره. 1- جمله ی اخر بخش دو : تا شعله افکن را به دستش دیدم... 2- جمله ی اول بخش اخر : زیرا همانند آن ایزدبانو پس از اینکه قربانیانش را در خون خودشان غرق میکرد، تمام لاشه اشان را میسوزاند و خاکسترشان را در رودخانه میریخت... 3-جمله ی دوم بخش یک: چند ساعت جیغ کشیدن بی وقفه فک کنم بهتر باشه 4-اواسط بخش یک: کلبه ی چوبی زوار در رفته ای که بالای یک صخره ی تند بود، میدوید... متاسفانه فراموش کرده بوده ام که بعد از نوشتن اصلاحش کنم:) #ز-ع
متاسفانه امروز قاتل سریالی‌ام و قرار نیست بازخورد بدم.✨ شماها اگه نقدی نظری چیزی داشتید بگید.
هدایت شده از نامه‌ها.
📪 پیام جدید چندساعتی میشود که در سردخانه هستم، ساعتی بیش زنده نمی‌مانم. شاید هم کمتر... آخرین چیزی که یادم میآید دندان‌هایی بود که دانه دانه با دستان خونی‌اش از دهانم می‌کند.نمی‌دانستم دریاچه‌ی خون زیر پایم، خونی است که بالا میاورم یا خونی ناشی از بی‌دندان شدنم. تلاش میکنم بدن یخ زده‌ام را بچرخانم. از پنجره‌ی سردخانه میبینمش.بادقت قلموی دسته طلایی‌اش را در دریاچه‌ی خون زیر صندلی میزند و روی کاغذ نقاشی میکشد. دری که تابحال فکر میکردم کتابخانه است را باز میکند و خشکم میزند.با دقت بین آن همه کاغذ چسبیده به دیوار که با خون نقاشی شده‌اند، جایی را پيدا میکند و نقاشی خونی چهره‌ی مرا میچسباند. در جایش میخوکوب میشود و لحظه‌ای بعد به سراغم میآید. تک تک سلول‌هایم میلرزد. دهانم یخ زده است‌. پارت ۱
هدایت شده از نامه‌ها.
📪 پیام جدید در سردخانه را باز میکند و بدن بی جانم را کنار شومینه رها میکند. یک فندک صنعتی میاورد و روبروی دهانم روشنش میکند. در کسری از ثانیه دهان یخ زده‌ام آتش میگیرد و جیغ میکشم. فندک را خاموش میکند و یک ضبط سوت میآورد. التماسش میکنم. آرام ضبط را روشن میکند و روی میز میگذارد. دستانم را میبندد یکی از پاهایم را داخل شومینه میگذارد و زنجیر میکند. جیغ و داد میکنم. ضبط سوت را قطع میکند و نوار کاسِتی از التماس‌هایم را کنارم میگذارد. کل بدنم را به سمت شومینه هل میدهد. بوسه ای به سمتم میفرستد و می‌رود... پارت ۲
هدایت شده از نامه‌ها.
📪 پیام جدید نفس‌نفس می‌زنم، در حالی که هنوز درد توی وجودم شعله می‌کشه. سعی می‌کنم سرم رو بالا بگیرم. اون که داره شکنجه‌م می‌کنه چیزی می‌گه، ولی صداش رو درست نمی‌شنوم؛ فقط یه زنگ ممتد توی گوشمه. بعد، تاریکی همه‌جا رو می‌گیره... سکوت. انگار تموم شد — زندگی تموم شد.
هدایت شده از نامه‌ها.
📪 پیام جدید امروز n امین قتلم هم انجام دادم ولی به سبکی نوین یکماه پیش یک چالش برگزار کردم تو خیابون و گفتم اگه قاتل بودید با چه روشی قربانی رو به قتل میرسوندید و روش این یکی از همه بهتر بود پس با روش خودش به قتل رسوندمش:) ترسش رو پیدا کردم و بین قتل و ترسش تحدیدش کردم اون ترسش رو انتخاب کرد و من هم آروم و با درد به قتل رسوندمش و بعدشم به جای چشماش اون گویا های روشن رو گذاشتم تا ترسش رو کامل تماشا کنه ترسش چیزی نبود جز فیلم قتل دوست صمیمیش توسط به قاتل سریالی
امروز خیلی دست به قلمیدا. آفرین بهتون. به قول یکی از قاتلای اینجا، خون‌ریز باشید.✨
هدایت شده از نامه‌ها.
📪 پیام جدید https://eitaa.com/atticlibrary/1782 میشه هر وقت سرت خلوت شد متن منو بررسی کنی؟ لطفاااا #ز-ع
من تخصصی ندارم واقعا.😭 ولی اگه بتونم حتما. یه سری از ممبرا هم نقد می‌کردن قبلا.. نمی‌دونم هنوز هستن یا نه.
هدایت شده از نامه‌ها.
📪 پیام جدید بچه ها چه حوصله ای دارید چرا حوصله من نمیگیره💔 _گیج
طبیعیه همکار. همه‌مون یه مشت خسته‌ایم کلا. بگیر نگیر داره فقط.