هدایت شده از نامهها.
📪 پیام جدید
یه بار یه کابوسی دیدم
اینطوری بود که نصف شب طوری که صدایی نیاد و کسی نفهمه بیدارم سعی کردم از تخت برم پایین که گوشیمو بردارم
از اونجایی که تختم طوری قرار گرفته که به بیرون اتاق دید ندارم وقتی پایین اومدم مامانمو تو راهرو دیدم و خب ترسیدم (بعد فهمیدم مامانم نیست)ولی اون روش به سمت دیگه ای بود و متوجه من نشد ، پس برگشتم به تختم ، همین که دراز کشیدم فهمیدم تو ویترین اون سمت اتاق که روبه روی تختمه یه سر بریده هست ، ترسیدم از تخت پایین اومدم دیدم رو تخت هم چندتا عروسک هست عروسکا تسخیره شده بودن هم حمله کردن منم عقب عقب سمت دیوار رفتم که پرتم کردن و به دیوار خوردم بعد انگار فلج شده باشم افتادم ، دیدم آخر کارمه گفتم خب مهم نیست دیگه دیوانه شدم یهو بعدش بیدار شدم
#دایگو
من قرار بود خواباتونو نذارم که ازشون ایده بگیرم واسه تقدیمی-
ای بابا. دلم نمیاد.
هدایت شده از نامهها.
📪 پیام جدید
یه بار خواب دیدم شب بود
تو خونه خودمون بودیم ، من و آجی کوچیکم
خونه شلخته و خالی بود ، یعنی انگار کسی جز ما نبود
بعد اون یه جور عجیبی شده بود ، بهم گفت فلان چیز (یادم نمیاد چی بود) که بهت دادم رو بهم پس بده
گفتم الان ندارمش ، گفت یا میدی یا به جاش سرتو میبرم
من اینطوری بودم که خب ندارمش چیکار کنم
گفت پس بیا سرتو ببرم من اینطوری بودم که باشه آروم باش با صحبت حلش میکنیم😃
تهشم شروع کردم سر از تنم جدا کنه که وسطش از خواب بیدار شدم
#دایگو
هدایت شده از نامهها.
📪 پیام جدید
یکی از خوابام واقعاً عجیب بود
اینطوری بود که میخوابیدم بعد تو خواب یه چیزی میدیدم وحشت میکردم تو خواب خودم التماس میکردم که بیدار شم و بیدار میشدم
یه چند بار خوابیدم و بیدار شدم دفعه سوم فکر کنم
خوابم اینطوری بود که تو یه اتاق یکی رو دیدم که یه گوشه رو تخت خوابیده بود ، نزدیکش رفتم رسیدم بالاسرش دیدم عه خودمم که
بعد انگار سه نفر بودیم
یکی بدنم ، خودم که به بدنم خیره شده بود و یکی که به من میگفت چرا نگاش میکنی خب برو تو بدنت دیگه
بعد این حرف بیدار شدم
#دایگو
هدایت شده از أسسئپئ؟فور عزل
اگر یک روز به یک قاتل برخورد کنید چی اصلا اگر خانواده تون باشه پارتنر یا شریک زندگی تون چیکار میکنید