اهم اهم*
من بعد از چندین قرن، یه ایده برای نوشتن به ذهنم رسیده، به سبک همون چالشهایی که قبلا میذاشتیم اینجا.
این یکی اینجوریه که:
- شما میرید تو گالریتون؛
عکسهایی که توش شخص یا اشخاصی حضور دارن رو میشمارید، تا برسید به عکس هفدهم.
و اون اشخاص حاضر در عکس، میشن شخصیتهای داستانتون.
- بعد میرید سراغ عکسهایی که از مکانهای مختلف گرفتید. میشماریدشون تا برسید به عکس بیست و هشتم؛
و اون مکان میشه جایی که داستانتون اتفاق میوفته.
- در آخر میاید اینجا.
و توی ناشناس اعلام میکنید که کرکترها و مکان داستانتون آمادهن. [در مورد ویژگیهای اونها چیزی نمیگید]
و اون وقت، یکی از ممبرهای رندوم اینجا [هرکس زودتر بگه] پیچش داستانی یا همون plot twist رو بهتون میگه!😂
و خب، شما هم مینویسیدش.✨
وقتی تمومش کردید، برام بفرستیدش اینجا یا اونجا.
کتابخونهیزیرشیروونی.
اهم اهم* من بعد از چندین قرن، یه ایده برای نوشتن به ذهنم رسیده، به سبک همون چالشهایی که قبلا میذاش
نکتهای که هست اینه که لازم نیست دقیقا و مو به مو جزئیات عکسها یا ایدهای که یکی از ممبرها بهتون میده رو تو داستان استفاده کنید.
هدف اینه که صرفا الهام بگیرید ازشون.✨
هدایت شده از نامهها.
📪 پیام جدید
https://eitaa.com/atticlibrary/3150
دسته جمعی پرومکس شدید؟
#دایگو
هدایت شده از نامهها.
📪 پیام جدید
کرکتر ومکانم آمادن
به گوشم قربان
#دایگو
هدایت شده از نامهها.
📪 پیام جدید
https://eitaa.com/atticlibrary/3202
خبب پس منم آماده امم
#دایگو
هدایت شده از نامهها.
📪 پیام جدید
https://eitaa.com/atticlibrary/3203 اهم، اهم
مثلاً چند قتل رخ داده و تو کارآگاه هستی. دنبال قاتل در به در میگیردی ولی نشونهای پیدا نمیکنی تا این که یه شب با درد وحشتناکی توی سرت از خواب بلند میشی. خودت رو توی یه انباری میبینی که سرتاسرش رو کاغذ و فیلم دوربین مداربسته پر کرده. یکی از فیلمهای رو میزاری. تلویزیون کوچک بعد از چند دقیقه برفکی بودن بالاخره یه تصویر رو نشون میده. تصویر جایی که اولین جنازه پیدا شده ثانیهها میگذره و تو کلافه شدی. میخوای تلویزیون. رو خاموش کنی که یکدفعه ماشینت مقابل دوربین میاد و تو، خودت رو میبینی که لباس خواب پوشیدی از ماشین پیاده میشی و جنازه دختری رو بیرون میکشی و بعد ردت رو پاک میکنی.
#پروانهمرداب
#دایگو