eitaa logo
کتابخونه‌ی‌زیرشیروونی.
272 دنبال‌کننده
242 عکس
7 ویدیو
4 فایل
- دلم می‌خواد بنویسم؛ ولی انگار کلمه‌ها از دستم فرار می‌کنن. امیدوارم لای کتابای خاک‌خورده‌ی اینجا پیداشون کنم. تو هم بگو: https://daigo.ir/secret/31644679988
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از نامه‌ها.
📪 پیام جدید نمیگویم بعد از کشته شدن عشق در وجودم و دیدن مرگش جلوی چشمانم و لحظه ای که آخرین صداهای عشق که بیشتر شبیه ناله ای تضعیف شدن بود که انگار با دستی محکم جلوی دهانش را گرفته بودند و در عین حال روی سینه اش پا گذاشته بودند ؛ متنفر شدم، نه! درست است نه! من با وجود همه ی اینها بازهم تنفر را تجربه نکردم شاید برای مدتی کوتاه ولی خیلی بی معنا ، مثل عشق.. پارت ۲
هدایت شده از نامه‌ها.
📪 پیام جدید اگر بخواهم برای حرف هایم اسمی انتخاب کنم میگویم اسم عشق را روی هر چیزی نمی توان گذاشت! یا اگر متنم کتاب سیصد صفحه ای باشد و قرار باشد من این متن را در سیصد صفحه توصیف کنم دویست و نود و نه صفحه را خالی میگذارم و در صفحه ی سیصدم مینویسم عشق مقدس است و هزاران تعریف و معنا دارد ، آن را با دید اشتباه بی معنا نکنیم یجورایی پارت آخر(۳)
:)))))))))))))
بچه‌ها بیاید رمان انگلیسی معرفی کنید بهم.
من one of us is lying رو خوندم و خوب بود نسبتا.
شاید باورتون نشه ولی من امروز از قتل ۷، ۸ نفر جلوگیری کردم. با کنترل کردن خودم.
ایده نمی‌ندازید وسط؟ من که فعلا به اندازه‌ی کافی موضوع برای نوشتن دارم، برای خودتون.😂
همین الان یه ایده به ذهنم رسید.👍
این یکی این‌جوریه که: شما یه قفسه از کتابخونه‌تون رو در نظر می‌گیرید [قسمتی که رمان‌هاتون رو گذاشتید] ؛ سومین کتاب از سمت راست، و دومین کتاب از سمت چپ قفسه رو انتخاب می‌کنید؛ و سکانس ملاقات شخصیت‌های اصلی این دو کتاب رو می‌نویسید! چطوره؟ برای نوشته‌هاتون هم مثل قبل: اینجا و اینجا.
مثلا فکر کنید یکی از کتاب‌ها جنایی باشه و شخصیت اصلیش درگیر کلی قتل و معما، و اون یکی کتاب عاشقانه دربیاد و تنها دغدغه‌ی شخصیت اصلیش مثلث عشقی‌ای که توش گیر افتاده باشه.😂😔