من همین الان یه فیلم ترسناک رو تموم کردم و همهچی برام وایب دارک داره فعلا.😂
خب من دوباره اصلاحیه بزنم؟
با طول پوزش*
-"بر این باور میشدم" شاید در نگاه اول یکم زیادی ادبی بهنظر برسه نسبت به باقی متن..
-حس میکنم اگه جملاتت رو کوتاهتر بیان کنی کوبندهتره و اون احساسی که باید رو بهتر میرسونه..میدونی؟
-چهرهای مبهوت..؟ خب.. چرا اون چهرههه باید بهتزده باشه..؟ مثلا شاید یه صفت دیگه جایگزینش کنی بهتر بهش بیاد..
-فکر میکنم مثلا اگه بهجای خود عبارت "خیلی ترسناک"، از صفاتی استفاده کنی که خود خواننده بفهمه اون چهره ترسناک بوده، اثرش بیشتر میشه.
-به صورت کلی فکر کنم "خواب"، رویا و کابوس رو دربرمیگیره دیگه. یعنی وقتی میگی "در خواب و رویا و کابوس" یهجورایی انگار خواب اضافی یا تکراریه..
خب در کل وایب خیلی باحالی داشت متنت.
شایدم اثرات فیلم ترسناکه😂*
حس میکنم یهجورایی میخواستی متن رو کوتاه بنویسی که اون حس ترس و تیرگی رو بهتر القا کنه؛ ولی من حس کردم شاید یه کوچولو دیگه جزئیات نیاز داشته باشه تا خواننده مفهوم کلی رو بهتر بگیره.
نمیدونم واقعا، هرجور صلاحه.😂😔
ولی به صورت کلی پتانسیل این رو داره که اولین دیالوگ کرکتر اصلی یه فیلم ترسناک باشه.
هاها*
هدایت شده از نامهها.
📪 پیام جدید
https://eitaa.com/atticlibrary/863چی دیدیییی؟
#دایگو
خب،
Fact of the day:
مهم نیست چقدر فیلم ترسناک/جنایی دیده باشید، آخرش با این استدلال که ایناهمهشفیلمه/زندگیمنکهفیلمنیست ، نشونههای اطرافتون رو نادیده میگیرید و دقیقا عین همون کرکترایی که سرزنششون میکردید، احمقانه رفتار میکنید.
حالا داستان امروزم رو میگم براتون.
من امروز میخواستم پاشم برم خرید.
[تا سر کوچه👍]
همینجوری که داشتم آماده میشدم و خیلی هم رو مود خوبی بودم، یادم افتاد به اون سکانس آرامش قبل از طوفان توی فیلم ترسناکا. همون سکانسی که کرکتر بدبخت داره زندگیش رو میکنه و از قضای روزگار خوشحالم هست، و یه دفعه یه قاتل با تبر میزنه نصفش میکنه.🤝
خلاصه، داشتم به همین فکر میکردم که پلی لیستم که روی شافل بود، رفت آهنگ بعدی. و آهنگه چطوری شروع شد؟
-something bad is 'bout to happen to me.
I don't know what but I feel it coming-
و بعد من اینجوری بودم که:)))))))))))))
اگه فیلم ترسناک بود، مطمئنا این رو یه نشونه در نظر میگرفتم و میفهمیدم اون اتفاقه الان قراره بیوفته.
ولی خب، به همون دلیلی که بالاتر گفتم، به روی خودم نیاوردم و رفتم بیرون.👍
خلاصه، همهچی خوب بود تا وقتی رسیدم به سوپر مارکت.
فقط من بودم و آقای فروشنده:)))))
اشاره به اینی که نوشته بودم*
ولی خب، زامبیا حمله نکردن. [متاسفانه]
اما فکر کردید من میتونم پام رو از خونه بیرون بذارم و ضایع نشم؟ نه.
دوتا سوتی فجیع دادم اونجا. و اونموقع بود که واقعا ترجیح میدادم زامبیا حمله کرده بودن.👍
درکل، زندهم الان.
کسی با تبر دنبالم نکرده.
از وسط نصف نشدم.
زامبیها گازم نگرفتن.
قاتل با ماسک اسکلتی ندیدم.
ولی خب، احتمالا دفعهی دیگه نشونهها رو بیشتر جدی بگیرم.😂
قاتل عزیزی که روشهای مرگ نزدیکات رو فرستادی برام، دیدمش، قرار نیست بذارمش اینجا.
اولا که، بچه نشسته.
دوما که، من ازتون زکاوت میخوام، پلن کامل، نه صرفا یه سناریوی خشونت آمیز.
سوما که، نمیدونم حساسیت ایتا در چه حده. نمیخوام اینجا بره رو هوا.✨🤝