عطࢪیاس
میگفت: از #خدا خواستم بدنم حتی یک وجب از خاک زمین را اشغال نکند.
آب دجله او را برای همیشه با خود بُرد.
#شهید_مهدی_باکری
#سالروز_شهادت
عطࢪیاس
#شهید_مهدی_باکری
گام برداشتن در جاده عشق
هزینه میخواهد
هزینه هایی که
انسان را عاشق
و بعد شهید میکند ...
@attre_yaas
#ڪلام_شهید
گام برداشتن در جاده عشق
هزینه میخواهـد !
هزینه هایی که
انسان را عاشق
و بعد شهیـد میکند...
#شهید_مهدی_باکری
@attre_yaas
عطࢪیاس
بهش گفتم «توی راه که برمیگردی، یه خورده کاهو و سبزی بخر.»
گفت «من سرم خیلی شلوغه، میترسم یادم بره. روی یه تیکه کاغذ هرچی میخوای بنویس، بهم بده.»
همان موقع داشت جیبش راخالی میکرد. یک دفترچهی یاداشت و یک خودکار در آورد گذاشت زمین. برداشتمشان تا چیزهایی که میخواستم تویش بنویسم. یکدفعه بهم گفت «ننویسی ها!»
جا خوردم. نگاهش که کردم، به نظرم کمی عصبانی شده بود. گفتم «مگه چی شده؟»
گفت «اون خودکاری که دستته مال بیتالماله.»
گفتم «من که نمیخوام کتاب باهاش بنویسم. دو سه تا کلمه که بیشتر نیست.»
گفت «نه.»
#شهید_مهدی_باکری
@attre_yaas
می گفت:)
| "پاسدار یعنی کسی که کار کنه،
بجنگه، خسته نشه..کسی که
نخوابه تا وقتی خود به خود
خوابش ببره..."
یه بار توی جلسه فرماندهان داشت روی کالک شرایط منطقه رو توضیح می داد؛ یه دفعه وسط صحبت صداش قطع شد از خستگی خوابش برده بود دلمون نیومد بیدارش کنیم چند دقیقه بعد که خودش بیدار شد، عذرخواهی کرد؛ گفت: سه چهار روز هستش که نخوابیده ام...
#شهید_مهدی_باکری
@attre_yaas