خودم را غلتاندم روی سیم خاردارها و خورشیدی ها و درد را تحمل کردم و فقط دعا می کردم لباس های غواصی ام زیاد پاره نشود و آن آر پی جی زن عراقی بیاید لب سنگر و در تیررس من.
کلاش را گرفتم طرفش و شلیک کردم و چند جای بدنم گُر گرفت و سوخت و سنگین شدم و با صورت افتادم روی باتلاق.
آمدم دست راستم را ستون بدنم کنم و بلند شوم که یک نارنجک آمد افتاد کنار زانوی چپم، توی گِل. فقط توانستم صورتم را برگردانم و انفجار را بشنوم و آن گر گرفتگی باز بیاید...
آسمان و زمین و خط سرخ تیرها و آتش دور سرم می چرخیدند و من خودم می گفتم چیزی نیست و صلوات می فرستادم و بو می کشیدم، تا باز بوی نعنا بیاید...
از #کتاب غواصها بوی نعنا میدهند...
وقتى كه دنيا برايت تنگ شده باشد، وقتى آسمان آنقدر كوتاه شود كه نتوانى سرت را بلند كنى و مجبور باشى سرت را روى زانوانت بگذارى و گريه كنى؛
اگر اين آسمان پايين و اين دنياى تنگ را احساس كردى، آن موقع به امامت، به ولايت، به رسالت، به دين، به وحى، به غيب محتاج مىشوى.
از #کتاب خط انتقال معارف
ایمان در اعمال آدمی ظاهر میشود و در مقابل، اعمال انسان از ایمان او پاسداری میکند. اگر اعمال را فروگذاریم، ایمان به سستی میگراید و در درون انسان میمیرد. اینجاست که دین برای بقای ایمان به میدان میآید تا روابط انسان را با خداوند و با انسانهای دیگر و پیوند او را با هستی سامان بخشد و این همان چیزی است که ما آن را عبادت و معاملات و احکام مینامیم. برای اینکه دین بماند و ایمان پایدار باشد، باید آثار دین را در اعمال خارجی خود جدی بگیریم، یعنی به کیفیت و چگونگی زندگی انسان بر روی زمین اهتمام ورزیم.
📚 از #کتاب ادیان درخدمت انسان | نوشتهی #امام_موسی_صدر
عاشورا زانوی مهربانِ سرنهادن و دامن مَحرَمِ گریستن نیز هست. و در این فاجعه ی هولناک بشری، هر کسی فاجعه خویش را نیز می نالد و دل هایی که در این روزگار، نه حق انتخاب، که حق احساس؛ و چشم هایی که نه نگاه، که حق اشک؛ و حلقوم هایی که نه فریاد، که حق ناله نیز ندارند، از عاشوراست که حق های از دست رفته ی خویش را هر ساله می ستانند
📚از #کتاب حسین وارث آدم | #دکتر_علی_شریعتی