حسین همچنان در کنار پیکر عباس نشسته است که عباس از پیکر خود برمیخیزد. افواج بیشمار ملائک، با هودجهایی از نور و چهرههایی سرشار از شور و سرور، او را چون نگین در حلقه حضور میگیرند. عباس اگرچه همهشان را به روشنی و وضوح میبیند اما چشم از چراغ حسین بر نمیدارد. انگار ناخودآگاه و بیاراده در باشکوهترین و نورافشانترین هودج نشانده میشود و صدایی نرم و لطیف در گوشش طنین میافکند: برویم.
عباس که همچنان سراپای نگاهش مجذوب حضرت حسین است با اراده و خودآگاه میپرسد؛ کجا!؟
و ملائک گویی که یک تناند تکثیر شده در هزاران هزار، با دست نشان میدهند و به زبان – یکصدا - میگویند: بهشت!
عباس به خود یا به آنان میگوید: این خلاف ادب، خلاف مروت، خلاف اخوت، خلاف ارادت، خلاف مواسات و خلاف عاشقی است که من پیش از حسین قدم به بهشت بگذارم. و بعد با لحنی که از حضور آشکار و استوار پاسخ در دل سوال حکایت میکند، میپرسد:
- اگر حسین پشت سر است، اصلا بهشت پیش رو کجاست؟ به چه معناست!؟
[سقایآبوادب ..📚]
#سیدمهدیشجاعی
وَخَسَفَ الْقَمَرُ
وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ ...
(قیامت/۹-۸)
و کنار علقمه
قیامت شده بود ...!
#فنعم_الاخ_المواسي_عباس
#یاعلمدار
عاشورا زانوی مهربانِ سرنهادن و دامن مَحرَمِ گریستن نیز هست. و در این فاجعه ی هولناک بشری، هر کسی فاجعه خویش را نیز می نالد و دل هایی که در این روزگار، نه حق انتخاب، که حق احساس؛ و چشم هایی که نه نگاه، که حق اشک؛ و حلقوم هایی که نه فریاد، که حق ناله نیز ندارند، از عاشوراست که حق های از دست رفته ی خویش را هر ساله می ستانند
📚از #کتاب حسین وارث آدم | #دکتر_علی_شریعتی
سرمایه و دارایی من این است که مانند ترکهای پشتِ کوه، صاف و بی غل و غش به حضرت ابوالفضل علیهالسلام ارادت و ایمان دارم.
- علامه طباطبایی رحمةالله -
عباس مهربانم! برادر دل و جانم!
من با همان نگاهی که تو از آن آگاهی، گذشته و آینده را در نور دیدهام و همهٔ کائنات را زیر و رو کردهام و برای همراهی در رسالت سنگینی که بر دوش گرفتهام، از تو شایستهتر نیافتهام.
شایستگی به مفهوم مطلق و از همهٔ ابعاد و جهات.
یعنی بصیرتر در نگاه، استوارتر در ایمان، محکمتر در پیمان، عمیقتر در یقین، فهیمتر در اندیشه، فقیهتر در دین، دلیرتر در نبرد، لطیفتر در مهر و عاطفه، شیرینتر در رفاقت، صبورتر و وزینتر در مصیبت، قابل اتکاتر در حرکت و شفیقتر در یاری و مساعدت و... خلاصه از تو برادرتر نیافتهام.
[سقایآبوادب ..📚]
#سیدمهدیشجاعی
اگر آمریکا و امثالش به مابگویند، سازش کنید تا گندم به شما بدهیم؛
ما یک نان را 36 میلیون نفری خواهیم خورد ولی زیر بار این ذلت
نخواهیم رفت.
[شهید محمدعلی رجایی]
#صدای_انقلاب
انقدر رعنا و رشید و بلند بالاست...
که اگر پا از رکاب بیرون کشد...
خراش بر چهره زمین میاندازد!
وقتی که تو بر اسب
سوار میشوی...
#ماه...
باید پیاده شود از
استر #آسمان!
[سقایآبوادب ..📚]
#سید_مهدی_شجاعی
خطبه امام حسین علیه السلام برای یارانشان:
دنیا تغییر چهره داده و ناشناخته گشته و نیکی آن در حال نابودی است و از آن جز رطوبتی که در ته ظرفی مانده و جز زندگی وبال آور، همچون چراگاهی که جز گیاه بیماری زا و بی مصرف چیزی در آن نمی روید، باقی نمانده است.
آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود
و از باطل دست بر نمی دارند؟
به طوري که مومن حق دارد که به مرگ و دیدار خدا مشتاق باشد. به راستی، من چنین مرگی را جز سعادت ندانم و زندگی در کنار ظالمان را جز هلاکت نخوانم
همانا مردم دنیاپرستند و دین از سر زبان آنها فراتر نرود و دین را تا آنجا که زندگیشان را رو به راه سازد بچرخانند و چون در بوته آزمایش گرفتار شوند دینداران اندک گردند.
#عاشورا
دوستانی که ادمین هستید
خیلی هایی که میان تو کانالتون
نه حال اشک و روضه دارن ، نه حالت حزن...
این روضه ها و اشعار سنگینی که میزارید
یه حقی دارن که باید ادا بشه ، اگه نشه
بعدا خودتون چوب میخورید!
از ما گفتن بود!
حسین،
تزریقِ خونِ خداوند به رگهایِ تاریخ است.
- احمد عزیزی -
یک لیوان شطحِ داغ، ص۴۲۳
@attre_yaas
هرکه می خواهد ما را بشناسد،
داستان کربلا را بخواند..
اگر چه خواندن داستان را سودی نیست،
اگر دل کربلایی نباشد...
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
@attre_yaas
آیت الله بهجت:
ملتفت باشید ،
ملتفت ما هستند ...!!
(( الم یعلم بان الله یری ))
آیا نمی دانید که خداوند می بیند...
إنَّ حَوائِجَ النَّاسِ إلَيْكُم مِنْ نِعَمِ اللهِ عَلَيْكُمْ، فَلا تَمِلُّوا النِّعَمَ.
در خواستهای مردم از شما از نعمتهای خدا بر شماست، پس از این نعمتها خسته و ملول نشوید..
[ بحار الانوار، ج ۷۱، ص۳۱۸ ]
#حسینیباشیم
الهی
همنشین از همنشین رنگ میگیرد،
خوشا آن که با تو همنشین است.
- علامه حسنزاده آملی -
وَالَّذِينَ صَبَرُوا ابتِغَاءَ وَجهِ رَبِّهِم..
و برای به دست آوردن رضایت پروردگارشان شکیبایی ورزیدند..
سوره رعد | ۲۲
_امام سجاد(ع) :
[اَنَا ابنُ مَن قُتِلَ صَبراً...]
من فرزند آن کسی هستم
که آرام آرام او را کشتند!