eitaa logo
عطࢪیاس⁦
1.6هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
435 ویدیو
29 فایل
به نام حضرت مادر... ོ هرگاه خداوند بنده ای را دوست بدارد، ‌مبتلایش می کند.. ‌پس اگر صبر کرد، او را بر می گزیند واگر راضی به رضای خدا شد ‌او‌ را ویژه‌ی خود می کند. ོ اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج...
مشاهده در ایتا
دانلود
عطࢪیاس⁦
‌ شبیه به آخرین دست آویز یک برگ به درخت ، ‌شبیه به چنگ زدنِ قایقی شکسته در حال غرق شدن ، ‌شبیه به تقلا و خواهش یک اعدامی پیش از ‌آنکه چهارپایه را از زیر پایش بکشند ، ‌شبیه به تلاش برای احیای یک بیمار مرگ مغزی … شبیه به همین هاست ؛ یک طرفه و به تنهایی دست و پا زدن برای دوامِ عشق …
افسوس کوتاهی کارهای گذشته را با تلاش در آینده جبران کنید. - (علیه السلام) -
في الضِّيقِ و الشِّدّةِ يَظهَرُ حُسْنُ المَوَدَّةِ در تنگى و سختى است كه محبت راستين آشكار مى شود. - مولا علے(ع) ميزان الحكمه، ج۲، ص۴۱۹ -
غدیر، کربلای عوام بود و کربلا، غدیر خواص؛ در غدیر، با آنکه بیعت گرفته شد، «جفا» شد؛ و در کربلا، با آنکه بیعت برداشته شد، «وفا» شد.
14.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فایده‌های حجاب چیه!؟ «نظر شهید مطهری، درمورد رابطه و »
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ عَلَیْهِمُ السَّلاَم... عیدتون خیلے مبارك :)🌱
به کسی که به تو علاقه ای ندارد، دل مبند ... - (علیه السلام) نهج البلاغه نامه ۳۱ -
چنین نیست که خداوند در شکر را بر بنده‌اي بگشاید، ولی در فزونی را بر او ببندد، و همچنین امکان نـدارد که باب دعا را بر کسـی بگشاید و در اجابت را بر رویش ببندد و ممکن نیست در توبه را به روي کسـی باز کند و در آمرزش را به رویش مسدود سازد. حکمت۴۳۵🌿
کوفه، انگار این شهر بر دوشش بار بغض سی‌ساله علی«ع» و دعوتنامه‌های دروغین حسین«ع» را به دوش می‌کشد. وقتی تازه خودم را شناخته بودم کوفه را دوست داشتم و بی‌دغدغه و شادمانه در مسجد کوفه می‌دویدم؛ اما وقتی کمی علی را شناختم و بعد از آن روایت دعوت حسین به قتلگاهش توسط کوفیان را خواندم دیگر کوفه برایم مبغوض بود؛ شهری که علی از غربت با چاه نجوا می‌کرد و هیچ‌کس ناصر حسین غریب کربلا نبود. من عاشق ایوان نجف بودم و از کوچه‌های کوفه بیزار بودم، انگار مردم را در فاطمیه و غربت علی«ع» و شهادت حسین مقصر می‌دانستم، خطبه اشباه‌الرجال و بغض علی در این خیابان ها دائم برایم مجسَّم می‌شد. بغضم کم‌کم داشت سرباز می‌کرد؛ حرف‌هایم را از چشمانم خوانده بود گفت: تو مطمئنی که برای امام‌زمانت مثل مردم کوفه نبوده‌ای؟ چیزی برای گفتن نداشتم، قضاوت گذشتگان آسان بود اما عمل‌کردن برخلاف منش آنها کار سهلی نبود. کادویی از کیفش بیرون آورد و گفت: وقتی با این کتاب مأنوس شوی مردم کوفه را خوب می‌شناسی؛ آنها را که شناختی بر خلاف منش آنها عمل کن. کادو را که گشودم نهج‌البلاغه دربرابرم بود و این بار می‌ترسیدم خودم جز کوفیان باشم؛ حالا علی برابرم بود و نهج‌البلاغه بوی مردانگی علی را میداد، بوی عدالت بوی مهر بی‌بدیل پدری...