eitaa logo
🎧🎙کتاب صوتی شیرین🎙🎧
275 دنبال‌کننده
240 عکس
80 ویدیو
38 فایل
گـــاهی، نگــــاهی، به جــهانی، به دور از دغدغـه روزمــرگـی های این مــنِ سـر به هــوا کمی شعر و کتاب و تـرانه «کمــی بی قیـــدی از دنــیایِ ساخته ی آدمیــــــــــزادِگان» ادمین: @shirinpishdadi در castbox به این آی دی مراجعه کنید👇 shirinpishdadi
مشاهده در ایتا
دانلود
ضــــرب الــمثــل 📜 در روزگار قدیم مرد مسافری از شهری عبور می کرد. چون دیروقت بود و کسی را در شهر نمی شناخت، شب را در خرابه ای اتراق کرد. از بد روزگار در نزدیکی خرابه شخصی به قتل می رسد.افراد حاکم مرد مسافر را به عنوان قاتل دستگیر کرده و به نزد قاضی شهر می برند. مرد بخت برگشته هر چه کرد نتوانست بی گناهی خود را ثابت کند در نتیجه قاضی حکم به قصاص او داد. در روز اجرای حکم مرد را به ستونی می بندند تا حکم را برای او اجرا کنند.مرد در اوج ناامیدی از جلادش می خواهد که به عنوان آخرین درخواست او را به ستون دیگری ببندد. جلاد با کمی تردید قبول می کند.اما وقتی که می خواهد مرد را به ستون دیگر ببندد، افراد حاکم با حکمی جدید مبنی بر پیدا شدن قاتل اصلی از راه می رسند و اینگونه مرد از چنگال مرگ می گریزد. مرد مسافر سجده شکر به جا می آورد و می گوید: اگر خدا بخواهد از این ستون به آن ستون فرج است. از آن روز به بعد این مثل در بین مردم رایج شد تا افراد هرگز از لطف و مرحمت خداوند نا امید نشوند. ●🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙● @Audiobookshirin
فـلـســـفـه 🧠 جان لاک می گفت: "از مراجع، خواه سیاسی، خواه فکری یا دینی، تقلید و پیروی مکن. و بی‌فکر دنبال سنت‌ها یا آداب اجتماعی مرو. استقلال اندیشه داشته باش. به واقعیات بنگر، و سعی کن دیدگاه و رفتار خود را بر بنیاد واقعیت قرار دهی." برایــان مـگـی سـرگـذشـت فـلـسفـه ●🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙● @Audiobookshirin
کـتـاب صـوتـی 📚 ســــال بــلــوا اثــر: عـبـاس مـعـروفـی ●🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙● @Audiobookshirin
سال بلوا 6.mp3
17.45M
کتاب صوتــــی🎧 ســال بـلـوا بـخـش پـایـانـی نویسنده: عـبـاس مـعـروفـی گـویـنـده: عـاطـفـه رضوی ●🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙● @Audiobookshirin
به وقــتِ نیـمه شب 🌙 ای بس که نباشیم و جهان خواهد‌بود نی نام زِ ما و نه نشان خواهد‌بود زین پیش نبودیم و نَبُد هیچ خَلَل زین پس چو نباشیم همان خواهد‌بود.  خــــیــامِ فیلــسـوف ●🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙● @Audiobookshirin
06 A Dream.mp3
4.47M
بـیکـلام رویـایِ عـشـق❤️ پیــانـو نــوشـا نـاطـقی ●🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙● @Audiobookshirin
نــاشــتایـی ☕️ دل از دوران گیتی شاد بادت ز غمهای جهان آزاد بادت مبادا یادم از یادت فراموش همیشه عهد و پیمان یاد بادت جهـان مـلـک خـاتـون ●🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙● @Audiobookshirin
نـــاشــتـایـی ☕️ ای نسیمِ سحر، آرامگَهِ یار کجاست؟ منزلِ آن مَهِ عاشق‌کُشِ عَیّار کجاست؟ عقل دیوانه شد آن سلسله ی مشکین کو دل زما گوشه گرفت ابرویِ دلدار کجاست؟ حـــافــظِ جـــان کــوهنـوردی پیـاده روی 😉 ●🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙● @Audiobookshirin
Bayad Toro - peyda Konm - 128.mp3
9.01M
بــاید تـورو پیـدا کـنم🎸 ●🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙● @Audiobookshirin
ضــــرب الــمثـــل📜 در زمان حکومت خسرو پرویز ایرانیان در طی جنگی "قسطنطنیه "پایتخت روم شرقی را محاصره کردند. رومیان از ترس سقوط پایتخت و از دست دادن ثروت امپراتوری، بنا به دستور پادشاهشان"هرقل " تمام اموال با ارزش شهر را در چهار کشتی قرار دادند و به سمت بندر اسکندریه گسیل کردند تا حتی با سقوط پایتخت، ثروت امپراتوری حفظ شود. اما از بد روزگار باد مخالف در دریا وزیدن گرفت و چون کشتی ها با نیروی باد حرکت می کردند، به جای اسکندریه به سمت سپاه ایران تغییر مسیر دادند و تمام خزائن و ثروت روم بدون هیچ زحمتی به دست ایرانیان رسید و خسرو پرویز نام "گنج باد آورده "را بر آن نهاد. اما این گنج باد آورده دو بار از خزانه خسرو پرویز به سرقت رفت که یک بار توسط خود رومیان صورت گرفت تا بدین وسیله بخشی از ثروت از دست رفته خود را باز پس گیرند . از آن روز این مثل میان مردم رایج شد که "باد آورده را باد می برد"یعنی ثروتی که برای آن زحمتی کشیده نشود به همان راحتی نیز از دست می رود. ●🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙● @Audiobookshirin
شــــــبـــانــه 🌙 خواب دیدم ما را بُریدند و به کارخانه‌ی چوب بری بردند! آن که عاشق بود پنجره شد آن که بی‌رحم چوبه‌ی دار از من اما دری ساختند برای گذشتن! ●🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙● @Audiobookshirin
نـــــاشـــتـایـی ☕️ ره میخانه و مسجد کدام است که هر دو بر من مسکین حرام است میان مسجد و میخانه راهیست بجـویید ای عزیزان، کین کدامست ●🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙● @Audiobookshirin
داســتـان کــوتــاه دلـــبسـتـگی همیشه در حد یک سلام و احوال پرسی بود، حداقل برای من. یعنی انقدر توی روزمرگی خودم بودم که فکر نمی کردم قرارِ اتفاقی بیافته. همه چیز از یک احوال پرسیِ متفاوت شروع شد. بعد از مدتی غیبت، یه روز پیام داد که خبری ازت نیست؟ خوبی؟ اعتراف می کنم این عجیب ترین سوالی بود که توی زندگیم باید جواب می دادم... قبل از جواب دادن، رفتن توی آینه خودم رو نگاه کردم، دست انداختم لای موهام تا مرتبش کنم. چروك تيشرتم رو صاف كردم و يه نفس عميق كشيدم. احساس کردم بعد از مدتها ته خنده ای روی صورتم هست. اینکه کسی زمان غیبتم رو داشته باشه، به خودی خود عجیب بود، چه برسه به اینکه کسی بخواد نگرانم بشه. این حال پرسیدن برام، با همه ی حال پرسیدنهای دیگه فرق داشت. احساس می کردم قلبم تندتر میزنه، دستام بی حس شده و چشمام دارن زور می زنن که خوب ببین. از اون روز به بعد، اتفاقات خوب، تند و تند می افتاد. احساس می کردم توی عمرم، هیچوقت تا این انداره منتظر کسی نبودم. انتظار به تنهایی میتونه پیغمبر خدا رو از پا دربیاره، من که جای خود داشتم.. حرص بودنش دیوونم می کرد، برای خبر گرفتن ازش، زمان کشدار می رفت جلو، روزها انگار نمی گذشت و چیزی توی دل من بی وقفه می جوشید... واقعیت اینه که ممكنه توی عمرت، صد بار، هزار بار شاید اصلا یک میلیون بار، آدم اسمت رو صدا کرده باشن... اما توی زندگی هرکسی، فقط یکبار پیش میاد که یکی، به اسم کوچیک صدات کنه و تو دلت بخواد هزاربار اسمت رو با صدای اون بشنوی... دلبستگی، پدرِ آدم رو درمياره. ●🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙● @Audiobookshirin
33.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پـــاره سـخـن سعـــــدی و بــــازرگــان ۱۴۰۳/۳/۲۲ دکــتر اســتـاد الــهـی قـمـشـه ای❤️ ●🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙● @Audiobookshirin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌛کــمـی تـا نیمــــه شــب🌜 من و جام می و معشوق الباقی اضافات است اگر هستی که بسم الله در تأخیر آفات است مرا محتاج رحم این و آن کردی ملالی نیست تو هم محتاج خواهی شد جهان دار مکافات است ز من اقرار با اجبار می گیرند باور کن شکایت‌های من از عشق ازین دست اعترافات است میان خضر و موسی چون فراق افتاد، فهمیدم که گاهی واقعیت با حقیقت در منافات است اگر در اصل، دین حُبّ است و حُبّ در اصل دین، بی‌‌شک به جز دلدادگی هر مذهبی مُشتی خرافات است ●🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙● @Audiobookshirin
شـــــــعــــر هرشب صدای کفشهایت در خیابان هاست هر شب غروری زیرِ حکم تیربارانهاست هر شب زنی با چتر دور خانه میرقصد چتری که از آغاز هم پیمان باران هاست این شهر با یک احتمالِ سکته خواهد مرد مثل من و هر شاعری که سهم تهران هاست حرف مرا میفهمد آن دهقان پیری که گندم به گندم دخترانش قسمت خان هاست حرف مرا میفهمد آن مردی که در پایان لبخندهای همسرش هاشور  زندانهاست  بعد از تو و بعد از عبور کفشهای تو من شانه هایم ایستگاه این خیابان هاست ما تیتراژ آخرین فیلم خدا بودیم آغاز عصیانی ما  آغاز پایان هاست ●🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙● @Audiobookshirin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 رمــــان تو از تاریکی می ترسی؟ آخرین کتاب سیدنی شلدون، نویسنده محبوب آمریکایی بود که در سال 2004 منتشر شد. این رمان تمام پس زمینه های درام، حادثه ای، معمایی، عاشقانه و حتی علمی_تخیلی را در خود جای داده است. ●🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙● @Audiobookshirin
تو از تاریکی می ترسی؟.pdf
3.32M
📚 تو از تاریکی می ترسی؟ اثــر: ●🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙● @Audiobookshirin
رمان های سیدنی شلدون خیلی متفاوتِ از سایرِ رمان ها به نظرم. دلیلش میدونین چیه؟ خب اول باید بخونین تا متوجه شین😁 حتی با خوندنِ یکی از رمان هاش میتونین بفهمین خوش مزگیِ خاصی داره😏 حالا پیش پیش دلیلشو میگم تا ترغیب شین بخونین.😌 رمان های سیدنی، هرچی که شما بخواین رو داره، یعنی وقتی می خونین، هم زمینه های اجتماعی هم سیاسی هم فرهنگیِ زمانِ موردِ بحث در داستان رو به خوبی درک می کنین و عاشقانه های جذابی رو هم در کنار این ها تجربه می کنین، به طوری که شرایطِ اون دوره رو به وضوح می تونین تجسم کنین، چیزی که من در رمان دیگه ای نخوندم. البته تمــــــام کارهای سیدنی به همین صورتِ، واسه همین میگم حتما رمان هاش رو بخونین. من اولین کاری که از این نویسنده خوندم و به شــــــدت علاقه مند شدم بهش، خشم فرشتگان بود که باعث شد همه ی کارهاش و بخونم.👌 از دستش ندین.