eitaa logo
🎧🎙کتاب صوتی شیرین🎙🎧
275 دنبال‌کننده
240 عکس
80 ویدیو
38 فایل
گـــاهی، نگــــاهی، به جــهانی، به دور از دغدغـه روزمــرگـی های این مــنِ سـر به هــوا کمی شعر و کتاب و تـرانه «کمــی بی قیـــدی از دنــیایِ ساخته ی آدمیــــــــــزادِگان» ادمین: @shirinpishdadi در castbox به این آی دی مراجعه کنید👇 shirinpishdadi
مشاهده در ایتا
دانلود
33.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پـــاره سـخـن سعـــــدی و بــــازرگــان ۱۴۰۳/۳/۲۲ دکــتر اســتـاد الــهـی قـمـشـه ای❤️ ●🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙● @Audiobookshirin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌛کــمـی تـا نیمــــه شــب🌜 من و جام می و معشوق الباقی اضافات است اگر هستی که بسم الله در تأخیر آفات است مرا محتاج رحم این و آن کردی ملالی نیست تو هم محتاج خواهی شد جهان دار مکافات است ز من اقرار با اجبار می گیرند باور کن شکایت‌های من از عشق ازین دست اعترافات است میان خضر و موسی چون فراق افتاد، فهمیدم که گاهی واقعیت با حقیقت در منافات است اگر در اصل، دین حُبّ است و حُبّ در اصل دین، بی‌‌شک به جز دلدادگی هر مذهبی مُشتی خرافات است ●🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙● @Audiobookshirin
شـــــــعــــر هرشب صدای کفشهایت در خیابان هاست هر شب غروری زیرِ حکم تیربارانهاست هر شب زنی با چتر دور خانه میرقصد چتری که از آغاز هم پیمان باران هاست این شهر با یک احتمالِ سکته خواهد مرد مثل من و هر شاعری که سهم تهران هاست حرف مرا میفهمد آن دهقان پیری که گندم به گندم دخترانش قسمت خان هاست حرف مرا میفهمد آن مردی که در پایان لبخندهای همسرش هاشور  زندانهاست  بعد از تو و بعد از عبور کفشهای تو من شانه هایم ایستگاه این خیابان هاست ما تیتراژ آخرین فیلم خدا بودیم آغاز عصیانی ما  آغاز پایان هاست ●🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙● @Audiobookshirin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 رمــــان تو از تاریکی می ترسی؟ آخرین کتاب سیدنی شلدون، نویسنده محبوب آمریکایی بود که در سال 2004 منتشر شد. این رمان تمام پس زمینه های درام، حادثه ای، معمایی، عاشقانه و حتی علمی_تخیلی را در خود جای داده است. ●🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙● @Audiobookshirin
تو از تاریکی می ترسی؟.pdf
3.32M
📚 تو از تاریکی می ترسی؟ اثــر: ●🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙● @Audiobookshirin
رمان های سیدنی شلدون خیلی متفاوتِ از سایرِ رمان ها به نظرم. دلیلش میدونین چیه؟ خب اول باید بخونین تا متوجه شین😁 حتی با خوندنِ یکی از رمان هاش میتونین بفهمین خوش مزگیِ خاصی داره😏 حالا پیش پیش دلیلشو میگم تا ترغیب شین بخونین.😌 رمان های سیدنی، هرچی که شما بخواین رو داره، یعنی وقتی می خونین، هم زمینه های اجتماعی هم سیاسی هم فرهنگیِ زمانِ موردِ بحث در داستان رو به خوبی درک می کنین و عاشقانه های جذابی رو هم در کنار این ها تجربه می کنین، به طوری که شرایطِ اون دوره رو به وضوح می تونین تجسم کنین، چیزی که من در رمان دیگه ای نخوندم. البته تمــــــام کارهای سیدنی به همین صورتِ، واسه همین میگم حتما رمان هاش رو بخونین. من اولین کاری که از این نویسنده خوندم و به شــــــدت علاقه مند شدم بهش، خشم فرشتگان بود که باعث شد همه ی کارهاش و بخونم.👌 از دستش ندین.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عقــــرب زلـــف کجـــت بــــا قمـــــــر قریــنـــه... 😌 ●🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙● @Audiobookshirin
دو قــدم مانـده به نیــمه 🌙 من اگر می‌دانستم دنیا اینقدر شلوغ است نمی‌آمدم! صبر می‌کردم بعدها... آخر این‌همه راه آمدم دلم می‌خواست تنها تو را ببینم دلم می‌خواســـــت تو را تـــنــها ببینم... ●🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙● در ایتـا و روبـیـکا @Audiobookshirin
Saeed Shariat - Khate Ghermez.mp3
7.65M
خـط قــرمـز ❤️‍🔥 🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙● در ایتـا و روبـیـکا @Audiobookshirin
هدهد و حضرت سلیمان حضرت سلیمان قادر بود تا زبان حیوانات را بفهمد و به همین خاطر مرغان و پرندگان با او مانوس بودند. روزی همگی به نزد او آمدند و شروع به هنر نمایی کردند ، تا بدین وسیله نظر حضرت سلیمان را جلب کنند. نوبت به هدهد رسید. هدهد پرنده ای بسیار مغرور بود . با تکبر نزد حضرت آمد و گفت: هنر من این است که وقتی در اوج آسمانم قادرم کمترین آبی را در قعر زمین ببینم و حتی تشخیص دهم این آب از سنگ می جوشد یا خاک! اگر مرا در بارگاه خود نگاه داری کمک های بسیاری به تو خواهم کرد. اما در میان پرندگان زاغی بود که با شنیدن این حرف ها از زبان هدهد دچار رنج حسد شد. به نزد سلیمان آمد و گفت: هدهد دروغ می گوید، اگر به راستی او چشم تیز بین دارد پس چگونه است که دام و تله ای که زیر خاک است و برای او گذاشته شده را تشخیص نمی دهد؟ و این چنین به دام می افتد و اسیر می شود؟ حضرت که این را از زاغ شنید رو به هدهد کرد و گفت: ای هدهد آیا شایسته است و رسم رفاقت است که تو در آغاز کار این چنین دروغ بگویی ؟ هدهد پاسخ داد: ای سلیمان به سخن دشمن توجه نکن. او نادان است و از قضا و قدر هیچ نمی داند و اعتقادی به آن ندارد. وقتی قضا پیش بیاید عقل و دانش از میان می رود. دام به چشم نمی آید و من گرفتارش می شوم. او به راستی نمی داند در برابر قضا و قدر هیچ چاره اندیشی و نیرنگی کارساز نیست. من ببینم دام را اندر هوا گر نپوشد چشم عقلم را قضا چون قضا آید شود دانش بخواب مه سیه گردد بگیرد آفتاب مثنوی به نثر روان دفتر اول 🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙● در ایتـا و روبـیـکا @Audiobookshirin
Garsha Rezaei - Darya Darya (320).mp3
6.71M
دریــــا دریـــــا 🌊 🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙● در ایتـا و روبـیـکا @Audiobookshirin
📚 ۱۰رساله ی افلاطون برای عاشقانِ فلسفه👌👇 🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙● در ایتـا و روبـیـکا @Audiobookshirin