💐قابل توجه اولیاء دانش آموزان ورودی به پایه #دوم💐
👌اولیا گرامی در مرحله اول #استرس و نگرانی رو از خود و فرزندتان #دور کنید.
در مرحله دوم باتوجه به #شناختی که از فرزندتان دارید و شرایط روحی و روانی او در تعطیلات تابستانه زمانی را برای #تکرار و #تمرین و #مرور دروس پایه اول اختصاص دهید.👌
💥 مواردی که می توانید با فرزندتان کار کنید.👇
🌸 روان خوانی متن #داستانها
🌸 جمع و تفریق #اعداد
🌸 حل #مسئله های ریاضی
🌸 قصه نویسی و #داستان گویی از زبان کودک
🌸 #خلاصه نویسی از کلیپ یا #داستانهای آموزشی و کودکانه
🌸 مروری بر #حروف الفبا
🌸 #مروری بر حروف الفباهایی که نشانه های هم #شکل ، ولی اسم #متفاوت دارند مثل : ز ظ ض ذ
🌸 #مروری بر نشانه های هم شکل مثل ج چ ح خ ، که جایگاه #نقطه متفاوت هست
🌸 #املا از جملات کتاب و یا متن های روان خوانی
🌸 #جمع و #تفریق اعداد و مروری بر جدول اعداد، همچنین #برگشت پذیری به کمک جدول اعداد و ابزارهای آموزشی
44.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
18.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#داستان
#تدریس_فارسی
#درس3
#نشانه_س
🦋🍀 ﷽🍀🦋
📘📗📕📒📔📓
https://eitaa.com/sheshomyh
ششمی ها👆
https://eitaa.com/panjom5iya
پنجمی ها👆
https://eitaa.com/chaharomyah
چهارمی ها👆
https://eitaa.com/sevomiyha3
سومی ها👆
https://eitaa.com/dovmyhayh
دومی ها👆
https://eitaa.com/avalyha1
اولی ها👆
https://eitaa.com/PISHdabstany1/8
پیش دبستانی👆
https://eitaa.com/joinchat/654639920Cad5a02aebe
لینک محصولات آموزشی نیایش👆
https://eitaa.com/joinchat/3151430472C482c5255cb
لینک سفارشات و رضایت مشتری👆
یه اردو مفید - @mer30tv.mp3
3.62M
قصه شب
یه قصه شیرین😍
برای شما✨🌙
#داستان
17.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#داستان حضرت محمد (ص) و حضرت فاطمه (س)
#ایام_فاطمیه
🦋🍀 ﷽🍀🦋
📘📗📕📒📔📓
https://eitaa.com/sheshomyh
ششمی ها👆
https://eitaa.com/panjom5iya
پنجمی ها👆
https://eitaa.com/chaharomyah
چهارمی ها👆
https://eitaa.com/sevomiyha3
سومی ها👆
https://eitaa.com/dovmyhayh
دومی ها👆
https://eitaa.com/avalyha1
اولی ها👆
https://eitaa.com/PISHdabstany1/8
پیش دبستانی👆
https://eitaa.com/joinchat/654639920Cad5a02aebe
لینک محصولات آموزشی نیایش👆
https://eitaa.com/joinchat/3151430472C482c5255cb
لینک سفارشات و رضایت مشتری👆
https://eitaa.com/joinchat/2688287464C7a942ba2d6
گروه ختم قرآن و ذکرودعا👆
?👈 داستان نشانه ق فارسی اول ابتدایی
☑️👈 #درس12 : همکاری [ نشانه قـ ق ]
❎👈 #سری3
🔖👈 #داستان_نشانه_ق
یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود.
در یک روز بهاری زیبا که هوا واقعا عالی بود،قورباغه کنار حوضچه ی مزرعه ی آقا قدرت داشت تمرین آواز میکرد.
قور قور قور و هِی تُنِ صداشو بالا و پایین میاورد. خانم مرغه که درحال جمع کردن و خوردن حشرات ریز بود،
صدای قورباغه رو شنید اومد نزدیکش گفت:"چقدر زیبا آواز میخونی.
چقدر هم آوازت شبیه آواز منه و بعد هم خانم مرغه هم شروع کرد به خوندن قُدقُدقُدا...قُدقُدقُدا.
یکی قورباغه میخوند و یکی خانم مرغه.آقا خروسه هم از اونجا رد میشد،صداشونو شنید و به جمع شون پیوست و اونم شروع کرد به خوندن.
قوقولی قوقو،قوقولی قوقو.آوازشون یک ریتم خاص و قشنگی پیدا کرده بود.
آقا کلاغه هم روی شاخه ی درخت نشسته بود داشت نوک میزد به ساقه ی درخت تا کرم زیر ساقه روبگیره.
صدای آواز قورقور، قدقدقدا،قوقولی قوقوی. اونا رو شنید از روی درخت پرید پایین با اونها هم آواز شد.قارقارقار.
چه آواز قشنگی شده بود.اول قورباغه میخوند بعد خانم مرغه و بعد آقا خروسه و در آخر هم آقا کلاغه.همه حیوانات مزرعه صداشونو شنیده بودند
و اومده بودند تماشا.وقتی آوازشون تمام شد همه حیوانات با صدای بلند تشویق شون کردند.
و علت این آواز زیبا را پرسیدند آنها فقط گفتند:"علت آواز زیبای ما صدای (ق)هست.
چون تو صدای همه ما صدای (ق) اومده." خوب بچه های عزیز حالا شما هم آواز قورباغه و مرغ و خروس و کلاغ و با هم بخونید و صدای ق رو تکرار کنید
اینم از داستان (ق) که توی شهرک الفبا به دو صورت اومده .
#فارسی
#درس12
#همکاری
#نشانه_ق
#داستان
#فارسی
#درس13
#نارنج_و_برنج
#نشانه_ج
#داستان
🐦داستان دو گنجشک🐦
📚روزي ، روزگاري ، دو گنجشک در سوراخي لانه داشتند .
سوراخ ، بالاي ديوار خانه اي بود و دو گنجشک به خوبي و خوشي در آن زندگي مي کردند . پس از مدتي آن دو گنجشک صاحب جوجه اي شدند . آنها خوشحال و خرم بودند . يک روز که گنجشک پدر براي آوردن غذا رفته بود مار بدجنسي که در آن نزديکي ها بود به لانه آمد .
گنجشک مادر جوجه گنجشک رو به دهان گرفت و پرواز کرد و روي ديوار نشست.گنجشک مادر صر و صدا کرد . نزديک مار رفت . به او نوک زد اما فايده اي نداشت .مار بدجنس همانجا روي لانه گرفت و خوابيد .
کمي بعد گنجشک پدر رسيد . گنجشک مادر گريان و نالان قضيه را تعريف کرد . گنجشک پدر هم ناراحت شد . اما لانه از دست رفته بود ونمي شد کاري کرد . دو گنجشک تصميم گرفتد انتقام لانه را از مار بگيرند .
ناگهان گنجشک پدر فکر عجيبي کرد . براي همين هم فورا پريد و از اجاق خانه يک تکه چوب نيم سوز برداشت . آن را به نوک گرفت و سريع پريد و توي لانه انداخت . چوب نيم سوز روي چوبهاي خشک لانه افتاد ودور غليظي بلند شد . افرادي که در خانه بودند اين کار عجيب گنجشک را ديدند .
آنها براي اين که خانه آتش نگيرد به سرعت نردبان گذاشتند تا آتش را خاموش کنند .
درست هنگامي که مار مي خواست از لانه فرار کند آنها مار را ديدند .
يکي از افراد با چوبي که در دست داشت ضربه محکمي به سر مار زد . مار بدجنس از درد به خود پیچید و فرار کرد.
دو گنجشک در حالي که انتقام خود را گرفته بودند ،با گنجشک کوچولو پرواز کردند تا بروند و لانه جديد بسازند .
🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸
اما #داستان ضامن اهو:
“صیادی در بیابانی قصد شکار آهویی میکند و آهو شکارچی را مسافت قابل توجهی به دنبال خود میدواند و عاقبت خود را به دامن حضرت علی بن موسی الرضا (ع) که اتفاقاً در آن حوالی حضور داشت میاندازد. صیاد که میرود آهو را بگیرد، با ممانعت حضرت رضا (ع) مواجه میشود، ولی صیاد چون آهو را صید و حق شرعی خود میدانست، در مطالبه و استرداد آهو پافشاری میکند.
امام حاضر میشود، مبلغی بیشتر از بهای آهو، به شکارچی بپردازد تا او آهو را آزاد کند. شکارچی نمیپذیرد و به عرض میرساند: الا و بالله، من همین آهو را که حق خودم است، میخواهم و نه غیر آن را …
و آن وقت آهو به زبان میآید و سخن گفتن آغاز میکند و به عرض امام میرساند که من دو بچه شیری دارم که گرسنهاند و چشم بهراهاند که بروم شیرشان بدهم و سیرشان کنم. علت فرارم هم همین است و حالا شما ضمانت مرا نزد این شکارچی بفرمایید که اجازه دهد بروم و بچه هایم را شیر دهم و برگردم و تسلیم صیاد شوم.
امام رضا (ع) هم ضمانت آهو را نزد شکارچی کرد و خود را به صورت گروگان در اختیار وی قرار داد. آهو رفت و به سرعت بازگشت و خود را تسلیم شکارچی کرد. شکارچی که این وفای به عهد را میبیند، منقلب میگردد و آن گاه متوجه میشود که گروگان او، علی بن موسی الرضا است.
بدیهی است فوراً آهو را آزاد میکند و خود را به دست و پای حضرت میاندازد و عذر میخواهد و پوزش میطلبد. حضرت نیز مبلغ قابل توجهی به او می دهد و تعهد شفاعت او را در قیامت نزد جدش میکند و صیاد را خوشدل روانه میسازد. آهو هم که خود را آزاد شده حضرت میداند، اجازه مرخصی میطلبد و به سراغ لانه و بچه های خود می رود.”