eitaa logo
مرکز مشاوره آوانا
148 دنبال‌کننده
44 عکس
22 ویدیو
0 فایل
رواندرمانی اختلالات بالینی مشاوره خانواده و زوج درمانی مشاوره پیش از ازدواج مشاوره اختلالات تغذیه مشاوره کودک و نوجوان آزمون های شخصیت با مجوز سازمان نظام روانشناسی ومشاوره ایران اردکان. خیابان پیروزی. نرسیده به آزمایشگاه. مطب دکتر انتظاری 32252088
مشاهده در ایتا
دانلود
نمونه‌های : نمونه‌هایی که از وسواس و می‌توان بیان کرد عبارت‌اند از: در مورد بدن: در این نوع فکر بخشی زیادی از مشغولیت ذهنی متوجه بدنش است. او مرتباً به مراجعه می‌کند و درصدد به دست آوردن دارویی جدید برای بدنش است. افکار وسواسی در مورد رفتار حال یا گذشته: مشغولیت فکری در رابطه با اینکه مثلاً چرا در گذشته آن کار را کرده؟ آیا حق داشته است یا نه؟ و یا اینکه کاری که می‌خواهد انجام دهد درست است یا نه؟ یا تصمیمات او درست یا غلط است؟ افکار وسواسی در رابطه با اعتقادات: گاهی فکر وسواسی زمینه اعتقادی دارد. مسائلی درزمینۀ خوبی و بدی، وجود و پذیرش یا طرد ذهن او را به خود مشغول می‌دارد. افکار افراطی در مورد موضوعات دیگر: افکار مداوم در مورد اتفاقات ناگوار، در مورد نزدیکان و عزیزان، در ذهن خود مرتباً صلوات فرستادن به این دلیل که مبادا کم باشد و یا درست صلوات نفرستاده باشم، ضرب یا تفریق اعداد در ذهن به‌طور مکرر اما بدون قانع‌شدن و غیره. بنابراین فکری یعنی یک فشار حسی و یا یک حس اجباری که باعث می‌شود فرد وسواسی افکاری را بدون نتیجه ادامه بدهد و معمولاً به‌سختی قادر به توقف آن هستند و شاید هم هیچ‌وقت نتوانند آن را متوقف کنند درنتیجه بیشتر تسلیم آن گردند. @ariyanaclinic
🔻این 15 عمل را رها کن تا شاد باشی: 1 – همیشه حق با تو بودن را رها کن 2 – نیاز به کنترل کردن را رها کن 3 - سرزنش کردن را رها کن 4 - افکار مبارزه گرانه خود را رها کن 5 – باورهای محدود کننده خود را رها کن 6 – شکوه و شکایت را رها کن 7 – قضاوت کردن را رها کن 8 – نیاز به تحت تاثیر قرار دادن دیگران را رها کن 9 - مقاومت در مقابل تغییر را رها کن 10 – برچسب زدن ها را رها کن 11 – ترسهایت را رها کن 12 – بهانه هایت را رها کن 13 – گذشته را رها کن 14 – وابستگی هایت را رها کن 15 – زندگی کردن بر طبق خواسته های دیگران را رها کن. @ariyanaclinic
وسواس فکری عملی : همان‌گونه که قبلاً گفتیم فکری عملی یعنی فشار فکری که فرد را به انجام و یا تکرار یک عمل وا‌می‌دارد (اجبار). مثلاً شستن دست به‌کرّات. باوجوداینکه شخص می‌داند این عمل غیرمنطقی است اما قادر به توقف آن نیست. گاهی اوقات یک فرد وسواسی ساعت‌های طولانی در حمام می‌ماند. گاهی اوقات بسیار خطرناک است مثل وسواس اقدام به خودکشی و دگرکشی. وسواس عملی به شکل‌های گوناگون خود را بروز می‌دهد که ما به نمونه‌ها و مواردی از آن اشاره می‌کنیم: شستشوی و آبکشی مکرر: این بیماری نزد رایج‌تر است. رفتار منحرفانه: نمونه آن برای است و در افرادی دیده می‌شود که هیچ‌گونه نیاز مادی ندارند. دقت وسواسی (نظم): نمونه‌اش در منظم‌کردن بیش‌ازاندازۀ وسایل است. شمردن: مثل شمردن پله و یا نرده‌ها و اصرار بر این‌که اشتباهی در این امر صورت نگیرد. راه رفتن: راه رفتن اجباری است. شخص از این‌سو به آن‌سو راه می‌رود و اصرار دارد که تعداد قدم‌ها معین و طبق ضابطه باشد. @ariyanaclinic
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مواظب الگوهای رفتاریمان باشیم. اوناییکه سعی میکنند عملی را انجام ندهند ولی دوباره تکرار می کنند، به الگوهای درونیشان توجه کنند. رفتارها یت را بنگر و بیاندیش که چرا یک رفتار به تواتر تکرار میشود حتی با آنکه آگاهانه درصدد تکرارش نبودی ولی نا آگاهانه تکرار میکنی؟ ببینید چه رفتارهایی در خانه، مدرسه، دانشگاه و حتی محل کار چندین بار قول میدی تکرار نکنی ولی باز تکرارش میکنی؟!
؟ ازدواج نامناسب، یکی ازچیزهایی است که خیلی می‌ترسیم در زندگی‌مان پیش بیاید. برای اجتناب از آن تلاش زیادی می‌کنیم. با این‌حال، دست آخر همه همین کار را می‌کنیم: با کسی ازدواج می‌کنیم که مناسب ما نیست. یکی از دلایل ازدواج نامناسب این است که ما خودمان مشکلات پیچیده‌ای‌ داریم که هر وقت می‌خواهیم به دیگران نزدیک‌تر شویم نمایان می‌شود. در واقع، ما فقط از دید کسانی که ما را خیلی خوب نمی‌شناسند، طبیعی و نرمال به نظر می‌رسیم. اگر در جامعه‌ای زندگی می‌کردیم که میزان آگاهی و خودشناسیِ افراد بالاتر بود، سوالِ مرسومی که در اوایل هر رابطه‌ای پرسیده می‌شد این می‌بود: «دیوانه‌بازی‌هات چه جوری است؟» مثلا شاید وقتی کسی با ما مخالفت می‌کند از درون خیلی خشمگین می‌شویم؛ یا فقط مواقعی که کار می‌کنیم احساس آرامش داریم. شاید قلقِ خاصی برای نزدیکیِ عاطفی بعد از رابطه‌ی جنسی داریم، یا واکنش‌مان در برابر تحقیرشدن سکوتِ محض است. هیچ کس کامل نیست. اما مشکل اینجاست که ما به‌ ندرت قبل از ازدواج پیچیدگی‌هایِ رفتاریِ خودمان را وارسی می‌کنیم. هر وقت که رابطه‌های عادیِ دوستانه‌ به مرحله‌ تهدیدآمیزِ برملا کردنِ نقاط ضعف‌مان می‌رسد، طرف مقابل را مقصر می‌انگاریم، و از رابطه کناره‌گیری می‌کنیم. از طرفی دوستانمان هم آنقدر به ما اهمیت نمی‌دهند که زحمت روشنگری ذهن ما را بکشند. در نتیجه یکی از امتیازاتِ زندگیِ مجردی این است که فکر می‌کنیم زندگی مشترک با ما واقعا خیلی آسان است.......
همسر آینده‌ ما نیز خودآگاه‌تر از خودِ ما نیست. طبیعتا تلاش می‌کنیم او را بهتر بشناسیم. با خانواده‌اش رفت و آمد می‌کنیم. آلبوم عکس‌های قدیمی‌اش را نگاه می‌کنیم. با دوستان دوره‌ دبیرستان و دانشگاهش ملاقات می‌کنیم. تمام این کارها باعث می‌شود فکر کنیم که بررسی‌های لازم را انجام داده‌ایم. اما انجام نداده‌ایم. ازدواج در نهایت به یک قمار دونفره می‌انجامد. قماری سخاوتمندانه و سرشار از عشق و امید، بین دو نفری که هنوز خودشان را درست نمی‌شناسند چه رسد به اینکه طرف مقابل‌‌شان را بشناسند. دو نفری که به واسطه‌ی این قمار، خودشان را به آینده‌ی نامعلومی که محطاتانه از بررسی‌اش اجتناب کرده‌اند، گره زده‌اند. در طول تاریخِ مکتوبِ بشر، مردم به انواع و اقسام دلایلِ عاقلانه ازدواج ‌کرده‌اند: به خاطر اینکه قطعه زمین دختر کنار قطعه زمین پسر بود، خانواده‌ پسر کاسبی پررونقی داشت، پدر دختر رییس کلانتری شهر بود، برای حفظ تاج و تخت، یا چون خانواده‌های هر دو طرف به فرقه‌ مذهبی خاصی گرویده بودند. حاصل چنین ازدواج‌های عاقلانه‌ای انزوا، خیانت، خشونت، سنگدلی، و جیغ و فریادهایی بود که از پشت درهای بسته شنیده می‌شد. بعدها آشکار ‌شد که ازدواج عاقلانه به هیچ وجه منطقی نبوده؛ بلکه اغلب مصلحتی، کوته‌فکرانه، و فرصت‌طلبانه بوده است. به همین خاطر آنچه جایگزین آن شده – ازدواج عاشقانه – اعتبار زیادی برای خودش کسب کرده است. مبنای ازدواج عاشقانه، کشش غریزی و علاقه‌ قلبی دو نفر به یکدیگر است. در واقع، هر چه ازدواجِ دو نفر بی‌ملاحظه‌تر باشد (مثلا تازه همین سه ماه پیش با هم آشنا شده‌اند؛ یکی‌شان هیچ شغل و درآمدی ندارد، یا هر دو تازه ۱۹ سال‌شان تمام شده است) بهتر به نظر می‌آید. بی‌ملاحظگی به مثابه‌ عاملی برای جبران تمام خطاهای عقلانیت در نظر گرفته می‌شود، همان کاتالیزورِ شوربختی‌ها که دو طرف معامله طالب آنند. استفاده از اعتبار غریزه، واکنش هراس‌زده‌ای است در برابر قرن‌های متمادی استفاده از دلایل غیرمعقول. هرچند ما فکر می‌کنیم در ازدواج به دنبال خوشبختی هستیم، اما قضیه به همین سادگی نیست. آنچه در حقیقت جست‌وجویش می‌کنیم، «بوی خوش آشنایی» است – که می‌تواند تمام نقشه‌هایی را که برای شادمانی و خوشبختی کشیده بودیم به‌هم بریزد. ما تلاش می‌‌کنیم همان احساسات و عواطفی را که در کودکی به‌خوبی با آنها آشنا بودیم، در روابط بزرگسالی‌مان بازآفرینی کنیم. عشقی که اکثر ما در کودکی و نوجوانی چشیده بودیم، اغلب تحت تاثیر مسائل دیگری خدشه‌دار شده بود: تجربه‌های منفی نظیر تمایل به کمک به بزرگسالی که لجام‌گسیخته و خارج از کنترل بود؛ یا احساس محرومیت از محبتِ یکی از والدین، یا ترس از عصبانیتش؛ یا نداشتن احساس امنیت کافی برای صحبت کردن از آرزوها و احساسات‌مان. پس بسیار منطقی‌ است که در بزرگسالی بعضی از کاندیداهای ازدواج را پس می‌زنیم: نه به خاطر اینکه برای ما نا‌مناسب‌اند، بلکه برای اینکه زیادی مناسب‌اند – زیادی متعادل، بالغ، فهمیده و قابل‌اعتمادند – در حالی‌که این همه درست بودن با احساسات قلبیِ ما بیگانه است. ما با افراد نامناسب ازدواج می‌کنیم، چرا که ربطی بین دوست‌داشته‌شدن و احساس خوشبختی کردن نمی‌بینیم.
8.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کاش قهرمانان واقعی را مدال می دادند