eitaa logo
آوای ملکوت
181 دنبال‌کننده
977 عکس
697 ویدیو
97 فایل
گزیده های ناب از آیات و روایات و سخنان بزرگان در سیر و سلوک الی الله و بصیرت و جهاد انقلابی
مشاهده در ایتا
دانلود
کتاب-صعود-چهل-ساله-۱.pdf
17.9M
💥 #ویژه 📚#کتاب #صعود_چهل_ساله : 🔻این کتاب که ماحصل ۱۷ هزار ساعت کار پژوهشی و بررسی ۱۹ هزار #آمار_بین‌المللی است؛ و توسط پایگاه #سعداء پژوهش شده است،دستاوردهای جمهوری اسلامی #ایران را در دوران #چهل_سالگی‌_انقلاب بیان می‌کند. 💠 حجت‌الاسلام سیدمصطفی‌ #خامنه‌ای (فرزند مقام‌معظم‌رهبری): ❤️ قلب آقا را شاد کردید و نظر در این است که تمام کشور پای‌کار شما بیایند که این #دستاوردها به گوش همه برسد. 👈 نقل از نمو 📌کانال معرفتی آوای ملکوت ✅ @avayemalakut
💥 🍃باسمه تعالی 🔺خاطره ای شیرین از مرحوم دکتر زرین کوب ✅روزنامه اطلاعات؛ شنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۸ 🔻مقدمه: دکترعبدالحسین زرین‌کوب (زاده ۲۷ اسفند ۱۳۰۱ – متوفی به ۲۴ شهریور ۱۳۷۸) ادیب، تاریخ‌نگار، منتقد ادبی، نویسنده، و مترجم ایران معاصر است. 🔶«روز عاشورا بود و در مراسمی به همین مناسبت به عنوان سخنران دعوت داشتم، مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و به اصطلاح روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی. نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و تصویرم را روی آن زده بودند انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه‌ای نشستم، دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی خودم می‌گشتم، موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند، برای همین نمی‌خواستم فعلاً کسی متوجه حضورم بشود، هر چه بیشتر فکر می‌کردم کمتر به نتیجه می‌رسیدم، ذهنم واقعاً مغشوش شده بود که پیرمردی که بغل دستم نشسته بود با پرسشی رشته افکارم را پاره کرد: 🔻ببخشید شما استاد زرین کوب هستید؟ گفتم: استاد که چه عرض کنم، ولی زرین کوب هستم. 🍃خیلی خوشحال شد مثل کسی که به آرزوی خود رسیده باشد و شروع کرد به شرح اینکه چقدر دوست داشته بنده را از نزدیک ببیند. همین‌طور که صحبت می‌کرد، دقیق نگاهش می‌کردم، این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن من را داشته باشد؟ چه وجه اشتراکی بین من و او وجود دارد؟ پیرمردی روستایی با چهره‌ای چین خورده و آفتاب سوخته، متین و سنگین و باوقار. می‌گفت مکتب رفته و عم جزء خوانده، و در اوقات بیکاری یا قرآن می‌خواند یا غزل حافظ و شروع به خواندن چند بیت جسته و گریخته از غزلیات خواجه، و چه زیبا غزل حافظ را می‌خواند. 👈 پرسیدم: حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید؟ گفت: سوالی داشتم. گفتم: بفرما. پرسید: شما به فال حافظ اعتقاد دارید؟ گفتم: خب بله، صددرصد. گفت: ولی من اعتقاد ندارم. 🔻پرسیدم: من چه کاری می‌توانم انجام بدهم؟ از من چه خدمتی بر می‌آید؟ (عاشق مرامش شده بودم و از گفتگو با او لذت می‌بردم) 🔶گفت: خیلی دوست دارم معتقد شوم، یک زحمتی برای من می‌کشید؟ گفتم: اگر از دستم بر بیاید، حتماً، چرا که نه؟ گفت: یک فال برایم بگیرید. گفتم ولی من دیوان حافظ پیشم ندارم. بلافاصله دیوانی جیبی از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت: بفرما. مات و مبهوت نگاهش کردم و گفتم، نیت کنید. فاتحه‌ای زیر لب خواند و گفت: برای خودم نمی‌خواهم، می‌خواهم ببینم حافظ در مورد امروز (روز عاشورا) چه می‌گوید؟ برای لحظه‌ای کپ کردم و مردد در گرفتن فال. حافظ، عاشورا!؟ اگر جواب نداد چه؟ عشق و علاقه این مرد به حافظ چه می‌شود؟ با وجود اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمه به کلمه خوانده و در معنا و مفهوم آنها اندیشیده بودم، غزلی به ذهنم نرسید که به طور ویژه به این موضوع پرداخته باشد. 👈 متوجه تردیدم شد، گفت: چه شد استاد؟ گفتم: هیچ، الان، در خدمتتان هستم. چشمانم را بستم و فاتحه‌ای قرائت کردم و به شاخه نباتش قسمش دادم و صفحه‌ای را باز کردم: 🍃زان یار دلنوازم شکریست با شکایت گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت 🍃بی‌مزد بود و منت هر خدمتی که کردم یا رب مباد کس را مخدوم بی‌عنایت 🍃رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت 🍃در زلف چون کمندش ‌ای دل مپیچ کانجا سرها بریده بینی بی‌جرم و بی‌جنایت... ❤️ خدای من این غزل اگر موضوعش امام حسین (علیه‌السلام)و وقایع روز و شب یازدهم محرم نباشد، پس چه می‌تواند باشد؟! سالها خود را حافظ پژوه می‌دانستم و هیچ وقت حتی یک بار هم به این غزل، از این زاویه نگاه نکرده بودم، این غزل، ویژه برای همین مناسبت سروده شده. 🔻بیت اولش را خواندم، از بیت دوم این مرد شروع به زمزمه با من کرد و از حفظ با من همخوانی می‌کرد و گریه می‌کرد. طوری که چهار ستون بدنش می‌لرزید، انگار داشتم روضه می‌خواندم و او هم پای روضه من بود. متوجه شدم عده‌ای دارند ما را تماشا می‌کنند که مجری برنامه به عنوان سخنران من را فراخواند و عذرخواهی که متوجه حضورم نشده، حالا دیگر می‌دانستم سخنرانی خود را چگونه شروع کنم. بلند شدم، دستم را گرفت. می‌خواست ببوسد که مانع شدم، خم شدم، دستش را به نشانه ادب بوسیدم. گفت معتقد شدم استاد. معتقد بودم استاد، ایمان پیدا کردم استاد. گریه امانش نمی‌داد.... 👈 آن روز من روضه خوان امام شهید شدم و کسانی پای روضه من گریه کردند که پای هیچ روضه‌ای به قول خودشان گریه نکرده بودند. پیشنهاد می‌کنم هر وقت حال خوشی داشتید، وقایع روز عاشورا و شب یازدهم را در ذهن خود مرور کنید و بعد، این غزل را بخوانید.» 📌کانال معرفتی آوای ملکوت ✅ @avayemalakut
هدایت شده از صراط مستقیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 چهل روز سفارشات مهم استاد آیت الله تحریری برای مراقبات ماه ذی القعده 🌸کانال نشر بیانات استاد تحریری👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2737373185Cddac684369
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 ✅ انتشار برای نخستین بار 💢 صوت در بیان ویژگی در رد سازش و مذاکره با آمریکا 📌کانال معرفتی آوای ملکون ✅ @avayemalakut
استاد ایوبی-ماه رجب - @ostadayoobi.mp3
3.37M
✅ أنا جَلیسُ مَن جالَسَنی ... 💡 در منزلت 🔉 استاد ایوبی ⏳ سه دقیقه! 🔸بسیار شنیدنی - 🕋 @ostadayoobi