eitaa logo
آوای ققنوس
7.7هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
692 ویدیو
31 فایل
حال خوب با شعر و ادبیات 🌺 ⛔️ لطفا پست‌ها رو برای تولید محتوا کپی نکنید. راضی نیستم ⛔️ ادمین: @m_ava_82 تبلیغات مجموعه آفتاب 👇 https://eitaa.com/M_TABLIGHAT_AFTAB تبلیغات آوای ققنوس👇 https://eitaa.com/joinchat/1281950438C0351ad088a
مشاهده در ایتا
دانلود
زندگی شاید... عبور گیج رهگذری باشد که کلاه از سر بر می‌دارد و به یک رهگذر دیگر با لبخندی بی معنی می‌گوید: صبح بخیر 🌞🌸 هفته پرباری داشته باشید عزیزان 💜 ☀️ @avayeqoqnus ☀️
درخت کوچک من به باد عاشق بود به باد بی‌سامان... 🍂 @avayeqoqnus
اونجا که میگه: 🥀 می‌روم خسته و افسرده و زار 🍂 سوی منزلگه ویرانه‌ی خویش 🥀 به خدا می‌برم از شهر شما 🍂 دل شوریده و دیوانه‌ی خویش ✨@avayeqoqnus
دلم گرفته است دلم گرفته است به ایوان می‌روم و انگشت‌هایم را بر پوست کشیدۀ شب می‌کشم چراغ‌های رابطه تاریکند چراغ‌های رابطه تاریکند کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد کسی مرا به میهمانی گنجشک‌ها نخواهد برد پرواز را به خاطر بسپار پرنده مردنی‌ست... @avayeqoqnus
بلور رویا ما تکیه داده نرم به بازوی یکدگر در روحمان طراوت مهتاب عشق بود سرهایمان چو شاخه‌ی سنگین ز بار و برگ خامُش، بر آستانه‌ی محراب عشق بود من همچو موج ابر سپیدی کنار تو بر گیسویم نشسته گل مریم سپید هر لحظه می‌چکید ز مژگان نازکم بر برگ دستهای تو، آن شبنم سپید گویی فرشتگان خدا در کنار ما با دست‌های کوچکشان چنگ می‌زدند در عطر عود و ناله‌ی اسپند و ابر دود محراب را ز پاکی خود رنگ می‌زدند پیشانی بلند تو در نور شمع‌ها آرام و رام بود چو دریای روشنی با ساق‌های نقره‌نشانش نشسته بود در زیر پلکهای تو رویای روشنی من تشنه‌ی صدای تو بودم که می‌سرود در گوشم آن کلام خوش دلنواز را چون کودکان که رفته ز خود گوش می‌کنند افسانه‌های کهنه‌ی لبریز راز را آنگه در آسمان نگاهت گشوده گشت بال بلور قوس‌ِقزح‌های رنگ‌رنگ در سینه قلب روشن محراب می‌تپید من شعله‌ور در آتش آن لحظه‌ی درنگ گفتم خموش «آری» و همچون نسیم صبح لرزان و بی‌قرار وزیدم به‌سوی تو اما تو هیچ بودی و دیدم هنوز هم در سینه هیچ نیست به جز آرزوی تو @avayeqoqnus
. دلم می‌خواست های ﻣﻦ ﺯﯾﺎﺩﻧﺪ، ﺑﻠﻨﺪﻧﺪ، ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺍﻧﺪ... ﺍﻣﺎ مهم‌ترین ﺩﻟﻢ می‌خواست ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ : ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺎﺷﻢ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻤﺎﻧﻢ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﺤﺸﻮﺭ ﺷﻮﻡ... ﭼﻘﺪﺭ ﻭﻗﺖ ﮐﻢ ﺍﺳﺖ؛ ﺗﺎ ﻭﻗﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻬﺮ ﺑﻮﺭﺯﻡ... ﻭﻗﺖ ﮐﻢ ﺍﺳﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺧﻮﺏ ﺑﺎﺷﻢ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺷﻢ ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭﻡ همه ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ‌ﻫﺎ ﺭﺍ... @avayeqoqnus
🍂🥀🍂 و این جهان پر از صدای حرکت پاهای مردمیست که همچنان که تو را می‌بوسند در ذهن خود طناب دار تو را می‌بافند... @avayeqoqnus
زندگی شاید … عبور گیج رهگذری باشد که کلاه از سر بر می‌دارد و به یک رهگذر دیگر با لبخندی بی معنی می‌گوید: صبح بخیر ✋🌹 جمعه‌تون سرشار از امید و لبخند رفقا 🪴 @avayeqoqnus
امشب؛ از خواب خوش گریزانم ڪه خیالِ تو خوشتر از خوابست... ♥️ @avayeqoqnus✨ ‌
آن‌قدر دوستت دارم که می‌ترسم چه کنم اگر ناگهان ناپدید شوی؛ شبیه چاهی خالی خواهم شد... 💞 @avayeqoqnus
خفته بوديم و شعاع آفتاب بر سراپامان به نرمی می‌خزيد روی کاشی‌های ايوان دست نور سايه‌هامان را شتابان می‌کشيد موج رنگين افق پايان نداشت آسمان از عطر روز آکنده بود گرد ما گویی حرير ابرها پرده‌ای نيلوفری افکنده بود دوستت دارم خموش و خسته جان باز هم لغزيد بر لب‌های من ليک گویی در سکوت نيم‌روز گم شد از بی‌حاصلی آوای من ناله کردم: آفتاب... ای آفتاب بر گل خشکيده‌ای ديگر متاب تشنه‌لب بوديم و او ما را فريفت در کوير زندگانی چون سراب در خطوط چهره‌اش ناگه خزيد سايه‌های حسرت پنهان او چنگ زد خورشيد بر گيسوی من آسمان لغزيد در چشمان او آه... کاش آن لحظه پايانی نداشت در غم هم محو و رسوا می‌شديم کاش با خورشيد می‌آميختيم کاش همرنگ افق‌ها می‌شديم. @avayeqoqnus
هدایت شده از آوای ققنوس
حلقه 💍 دخترک خنده کنان گفت که چیست راز این حلقه زر راز این حلقه که انگشت مرا این چنین تنگ گرفته است به بر راز این حلقه که در چهره او اینهمه تابش و رخشندگی است مرد حیران شد و گفت حلقه خوشبختی است حلقه زندگی است همه گفتند : مبارک باشد دخترک گفت : دریغا که مرا باز در معنی آن شک باشد سالها رفت و شبی زنی افسرده نظر کرد بر آن حلقه زر دید در نقش فروزنده او روزهایی که به امید وفای شوهر به هدر رفته، هدر... زن پریشان شد و نالید که وای وای این حلقه که در چهره او باز هم تابش و رخشندگی است حلقه بردگی و بندگی است 🥀💔 @avayeqoqnus