eitaa logo
آوای سکوت
133 دنبال‌کننده
180 عکس
85 ویدیو
1 فایل
نوشته‌ها و سلایق من
مشاهده در ایتا
دانلود
حاصل بداهه‌سرایی شاعران گروه مُداقّه بمناسبت سالروز شهادت سردار سليماني (۱۳دی‌ماه ۱۴۰۳) ماه ما پیکرش که پرپر شد خدمتِ تازه‌ای مقدّر شد از کران تا کران ستاره شد و شبِ دلها از او منوّر شد خستگی‌ناپذیرِ میدان بود خستگی پیش او محقر شد گفت: هرکس که تیر زد به نظام در به در، خوار و زار و ابتر شد از ندای بلند حق‌خواهیش گوش ظلم جهانیان کر شد از امامِ رضا شهادت خواست آخرش پر زد و کبوتـــر شد بعد عمری مجاهدت آن شب شام تار جدایی اش، سر شد جز شهادت نبود سودایش ارباً اربا شبیه اکبر شد در زمستان سرد و بی‌احساس چشم خشک جهانیان تر شد از دیار حسین می‌آمد کشور از بوی او معطر شد روز تدفین حاج قاسم ما کل ایران‌ شبیه محشر شد با عمل در پی شهادت بود هر چه شد از دعای مادر شد در دفاع از حریم آل الله شمع پروانه های بی سر شد سر فدا کرد و عاقبت دیدیم لایق التفات دلبر شد آنقدر بی قرار رفتن بود تا که مهمان بزم حیدر شد تا نوشتم چه آمده به سرش شرحه‌شرحه تمام دفتر شد داغ سنگین پر کشیدن ، آه سخت چون کربلای دیگر شد زردی خاک آن زمین از خون رنگ دیگر گرفت و احمر شد با هزاران ستاره در دل شب زخمـــهای تنــش برابر شد اربا اربا شد و درون کفن جای اکبر، علی اصغر شد او که در راه اعتلای وطن بی سر و پاره پاره پیکر شد شک ندارم که در بهشتِ عدَن میهمان علیّ‌ِ اکبر شد نه فقط ما ، که از شهادت او خاطر یک جهان مکدر شد خون پاکش هدر نخواهد رفت حاج قاسم اگر چه پرپر شد درس آزادگی به ما آموخت مکتب او شهید پرور شد مخزن عطر عاشقی بشکست یک جهان مست بوی عنبر شد تا که خالص شود برای خدا پیکرش پاره پاره آخر شد از نبـــوغ و رشــادتِ ســـردار سربلند این نظام و کشور شد چه یلی پرورانْد این کرمان خطّه ای که شهیدپرور شد نورِ چشمانِ هرچه آزاده یاور و غمگسارِ رهبر شد منجی و جان‌پناه مظلومان خارِ چشمان هر ستمگر شد از غروبش نگو فسانه به ما سر زد از شرق و مهر خاور شد حاج قاسم، قسم به خون تو انتقامت شعار برتر شد راستی قهرمانِ قصه ی ما چندمین؟ قهرمان بی سر شد؟
هدایت شده از شکوفه های خیال
🏴۲٠رباعی زیبای شاعران گروه شعری «مداقه» تقدیم به روح بلند سید مقاومت،سید حسن نصرالله (رضوان الله تعالی علیه) بگذار که دق کنم، بسوزم از آه ویران بشوم از این بلای جانکاه... پیغمبر در بهشت می‌ریزد اشک در ماتمِ سیّد حسنِ نصــــرالله... قربان نگاه پر نفوذت سید گرمای صدای غصه سوزت سید مهمان اباالفضل و حسینی امشب طوبی به وصال و حال و روزت سید... ماییم و گلوله‌های سرد خون‌خواه «فتح» است تمام وعده‌ی نصرالله می‌رفت به راه قدسی کرب‌وبلا با خاطری آسوده و قلبی آگاه... از بعد تو "نصر" و "فتح" را می‌خوانیم هر چند هنوز در غمت حیرانیم با رجعتیان یقین که برمی‌گردی تا صبح ظهور منتظر می‌مانیم ای ملت شرق و غرب خاطرخواهت تو زنده ای و ادامه دارد راهت در وصف تو گفت رهبرم خامنه ای ماند از تو به یادگار حزب اللهت ای اسوه‌ی اقتدار ما نصرالله ای مایه‌ی افتخار ما نصرالله شد خون تو چون پرچم حق خواهی ما ای تیغه‌ی ذوالفقار ما نصرالله در مقدمشان زمین گل افشانی کرد چشمان فلک ستاره قربانی کرد هر شاعر از این واقعه منظومه سرود تقــدیم به دو سیــد لبــنانی کرد دل بعدِ تو ویرانه‌تر از ارگ بم است شعرم همه دیباچه‌ای از درد و غم است یک نه.. صد نه... هزار دیوان هم اگر در وصفِ خصالِ تو بگوییم کم است یکبار دگر به جمعمان می آید بر پیکر زخم خورده جان می آید هرچند شهید شد حسن نصرالله با مهدی صاحب الزمان می آید اندیشه تو بر لب دنیا جاری است عطر سخنت همیشه، هرجا، جاری است در شاهرگ مقاومت هرلحظه اخلاص تو مثل رود، دریا ...جاری است از سرخی خون تو جهان گلگون شد از داغ شهادت تو دلها خون شد هر چند که رفته ایی ولی حزب الله بر قدرت و وحدتش ، دوصد افزون شد امروز شهیدان خدا می آیند حتّی شهدای کربلا می آیند سید حسن عزیز این لاله رخان امروز به تشییع شما می آیند داغ تو که غیر قابل جبران است چشمان محبان علی گریان است از بدرقه‌ی تو تا خدا جا ماندم پرواز دلم به مقصد لبنان است در باغ بهشت، گل فراوان داریم اما گل سر سبد ز لبنان داریم با هرچه شهید، می‌رویم استقبال قاسم قاسم عماد، مهمان داریم! فرزند خمینیِ زمان! نصرالله! الگوی تمام عاشقان نصرالله! در صفحه‌‌ی تاریخ شکوهت باقی‌ست آزاده‌ترین مرد جهان! نصرالله! مرد اَدب و فخر عرب نصرالله از شیر خدا بُرده نَسَب نصرالله نامی که بلرزد دل دشمن از او مادر ننهاده بی سبب نصرالله هم جانب اعتلای دین کوشیدی هم شهد وصال یار را نوشیدی ای دوست به قامتت مبارک باشد! این رخت شهادت است که پوشیدی سرد است زمینِ بی‌تو ای نصرالله بعد از تو شده هر نفس دنیا آه هرگز نشود محو، شجاعت‌هایت بر " عهدِ " تو ایستاده قلب آگاه امروز زمین نقطه ی پرواز تو بود این مجلس باشکوه، اعجاز تو بود چون خون به رگ قیام جریان داری پایان تو نه ، که تازه آغاز تو بود با یک دل بی قرار و چشمی گریان پر می‌کشم امروز به سوی لبنان با غصه مرور می‌شود در ذهنم یک قصهٔ عاشقانهٔ بی پایان... 🆔@shokofeha_ye_kheal