سه تا دانشجو بودیم توی دانشگاهی در یکی از شهرهای کوچک قرار گذاشتیم همخونه بشیم.
خونه های اجاره ای کم بودند و اغلب قیمتشون بالا .
می خواستیم به دانشگاه نزدیک باشیم قیمتشم به بودجمون برسه.تا اینکه خونه ی پیر زنی را نشانمان دادند . نزدیک دانشگاه ،تمیزو از هر لحاظ عالی. فقط مونده بود اجاره بها!!!
گفتند این پیرزن اول می خواد با شما صحبت کنه، رفتیم خونه اش و شرایطمون رو گفتیم
پیرزن قبول کرد اجاره را طبق بودجمون بدیم که خیلی عالی بود.فقط یه شرط داشت که هممونو شوکه کرد. اون گفت که هرشب باید یکی از شماها برای #نماز منو به #مسجد ببره در ضمن تا وقتی که اینجایید باید نمازاتون رو بخونید.
واقعا عجب شرطی!! هممون مونده بودیم، من پسری بودم که همیشه دوستامو که نماز می خوندن مسخره می کردم، دوتا دوست دیگمم ندیده بودم نماز بخونن .اما شرایط خونه هم خیلی عالی بود.
پس از کمی مشورت قبول کردیم.
پیرزن گفت یه ترم اینجا باشین اگه شرطو اجرا کردین می تونین تا فارغ التحصیلی همینجا باشید.
خلاصه وسایل خودمونو بردیم توی خونه ی پیرزن.شب اول قرار شد یکی از دوستام پیرزنو ببره تا مسجد که پهلوی خونه بود. پاشد رفت و پیرزنو همراهی کرد. نیم ساعت بعد اومد و گفت مجبور شدم برم مسجد نماز جماعت شرکت کنم.
هممون خندیدیم.
شب بعد من پیرزنو همراهی کردم با اینکه برام سخت بود رفتم صف آخر ایستادم و تا جایی که بلد بودم نماز جماعتو خوندم.
برگشتنی پیرزن گفت شرط که یادتون نرفته، من صبحا ندیدم برای نماز بیدار بشید.
به دوستام گفتم. از فردا ساعتمونو کوک کردیم صبح زود بیدار شدیم چراغو روشن کردیم و خوابیدیم.
شب بعدی، بعد از مسجد پیر زن یک قابلمه غذای خوشمزه که درست کرده بود برامون آورد. واقعا عالی بود بعد چند روز غذای عالی.
کم کم هر سه شب یکیمون میرفتیم نماز جماعت
برامون جالب بود.
بعد یک ماه که صبح پامیشدیمو چراغو روشن می کردیم کم کم وسوسه شدم نماز صبح بخونم من که بیدار می شدم شروع کردم به نماز صبح خوندن. بعد چند روز دوتا دوست دیگه هم نماز صبح خودشونو می خوندند.
واقعا لذت بخش بود .لذتی که تا حالا تجربه نکرده بودم.
تا آخر ترم هر سه تا با پیر زن به مسجد میرفتیم نماز جماعت .خودمم باورم نمی شد.
نماز خون شده بودم😅
اصلا اون خونه حال و هوای خاصی داشت.هرسه تامون تغییر کرده بودیم.بعضی وقتا هم پیرزن از یکیمون خواهش می کرد یه سوره کوچک #قرآن را بامعنی براش بخونیم.
تازه با قرآن و معانی اون آشنا می شدم.
چقدر عالی بود.
بعد از چهار سال تازه فهمیدیم پیرزن تموم اون سوره ها را حفظ بوده! پیرزن ساده ای در یک شهر کوچک فقط با عملش و رفتارش هممونو تغییر داده بود.
خدای بزرگ چقدر سپاسگزارم که چنین فردی را سر راهم گذاشتی.
*خداجو با خداگو فرق دارد
*حقیقت با هیاهو فرق دارد
*خداجو را هوای سیم و زر نیست
*بجز فکر خدا،فکر دگر نیست
@avayjavananroosta
#شبهات_فاطمیه
💢آیا پس از #دفن_شبانه حضرت زهرا(س) عده ای قصد داشتند، نبش قبرکنند و بر پیکر ایشان #نماز بخوانند؟
#پاسخ
🔵در #منابع آمده است که مسلمانان صبح روز #تدفین به بقیع رفتند و در آن چهل قبر مشاهده کردند.
این موضوع بر آنان گران آمد و یکدیگر را ملامت کردند که تنها دختر پیامبر از دنیا رفت و به خاک سپرده شد، اما آنان حاضر نبودند و حتی قبرش را نمیشناسند.
والیان امور دستور دادند کسانی از زنان مسلمان این قبرها را #بشکافند تا قبر دختر پیامبر(ص) پیدا و بر جنازه او نماز خوانده شود
(مفید، الاختصاص، 185؛ طبری امامی، 136؛ مجلسی، بحارالانوار، 43، 171).
✅ وقتی این خبر به امیرالمؤمنین(ع) رسید، غضبآلود از خانه بیرون آمد. چشمهایش از شدت #خشم سرخ شده و رگهای گردنش برآمده بود و لباس زردی را بر تن داشت که در حوادث سخت و جنگها میپوشید.
کسانی که این وضع را دیدند، خود را به بقیع رساندند و به مردم هشدار دادند که علی(ع) قسم خورده است اگر سنگی از این قبرها جابهجا شود، #شمشیر بر گردن آمران خواهم نهاد.
امام به بقیع رفت و عمر و اصحابش نزد او رفتند و قسم خوردند که قبر دختر پیامبر(ص) را نبش خواهند کرد و بر او نماز خواهند خواند.
اما علی(ع) به شدت با عمر برخورد کرد و او را تهدید نمود و ابوبکر نیز وساطت کرد و بدین ترتیب، این مسئله پایان پذیرفت و مردم پراکنده شدند
(طبری امامی، 136ـ137؛ مجلسی، 43 / 171ـ172).
@avayjavananroosta
#فکر_کردن_درد_دارد
💢مخالفت با روزه
مُد شده که عده ای میگویند: ما به #وجود خدا ایمان داریم، با خدا حرف میزنیم، حتما که نباید با #نماز و کلمات عربی با خدا سخن گفت!!
این روزها هم برای #نفی و #مخالفت با روزه از همین تعابیر استفاده میکنند.
✅چند نکته:
نماز و روزه #عبادتند
اسمش روی اش هست: عبد تعبد...
اگر قرار بود هرکس هرجور #خدا را میفهمد همانطور با سلیقه خود #پرستش کند و مثلا بجای نماز خواندن، در خفا با خداوند درد و دل کند...
دیگر چه لزومی به ارسال #پیامبر و دین بود؟
خدا میگفت هرکس هرجور دلش میخواهد مرا عبادت کند!
اگر اینجور می بود و هرکس بنابر تشخیص و سلیقه خودش یک دین به همراه عبادت خاص می ساخت، فردای #قیامت ملاک پاداش و عقوبت آدمهای متفاوت چه بود؟
دینداری بازی نیست که هرجور باب میل ما بود آنگونه رفتار کنیم
دین یعنی: قانون الهی
@avayjavananroosta