eitaa logo
آوینیسم🌱
9.1هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
1.7هزار ویدیو
145 فایل
≼ آسد‌مرتضی‌آوینی: قدس جلوه‌ی برکت خدا و پله‌ی نخستین معراج انسان است راه قدس از کربلاست که می‌گذرد...🇵🇸 ≽ راه ارتباطی: @seyyedhj @fajr04🧕 لینک ناشناس https://daigo.ir/secret/65946312 کپی مطالب آزاد🌱 اگه یه صلوات برای فرج هم فرستادی دمت گرم:)
مشاهده در ایتا
دانلود
😍 ‌روز مُباهله مبارک 🌼🎉 ‌ 🔰مباهله یعنی طرفین، یکدیگر رو لعن میکنن، تا هرکس باطل است و برحق نیست، به عذاب الهی گرفتار و رسوا شود. ‌ 💞 پيامبر خدا (ص) - پس از اصرار و پافشاری مسیحیان نجران روی آئین خود و قانع نشدن‌شان - به آنها فرمود: ‌ با من كنيد! اگر من راستگو باشم لعن و نفرين، شما را مى گيرد و اگر دروغگو باشم لعن ونفرين، مرا مى گيرد. 🔶 آن ها پذیرفتند! صبح روز كه شد نزد آمدند، ديدند آن حضرت، عزیــزترین افرادش یعنی و و و (ع) را همراه خود آورده است. 🔷 آنان ترسیدند و به رسول خدا گفتند: با تو صلح مى كنيم، ما را از مباهله معاف بدار! ‌ نقل از امام صادق (ع) ❤ ‌ تفسير القمّی: ۱/۱۰۴ ‌ یعنی روز حقّانیت مبارک 💗🌸💗🌸💗🌸💗🌸 @chadoriya 🍃 👑
یا_امام_حســـــن_ ع دیـــدم امدم صحنـــت، چه حالے بود حســـ‌ن💚 گنبـــد و گلدستـــه رادیـــدم چه حالے بود حســـــن 💚 درد گــــردن خواب را از هر دو چــــشمـــانم ربود طـــــاق ایوانت😍 چه بــــالا و چه عــــالی بود 💚 @chadoriya🎈🍀
#یا_حسن_مجتبی_ع از عنایاٺ #حسن(ع) نان و نوایی داریـم خودمـانیم چه روزي و بــهایـی داریـــم روی هر شاپرکی را هـمـگی کـم کـردیم رمــضـان تا رمـضـان دور #حـسـن میگردیم #لبیـڪ_یـا_حسـن_ع #روزتون_امام_حـسـنے😍
(ع) امام حسین طلوع نام حسین حسین اسیر (ع) ❤️ @chadoriya🎈🍀
خدا یارت میشه یار باش❤️
. . ... 💔 در ، ڪنار ضریح تو یا ... با معرفتـ ڪسےست ڪہ یاد ڪند... @chadoriya
از فردا مشکی به تن میکنم 😭😭
هم نام 😍💚
هم نام بی برو برگرد کریم است *_*
💚 🔰همیشہ داغ دلم قبر خلوٺ حسن اسٺ بہ سر هواے بقیع و زیارٺ اسٺ 🔰تمام هفتہ براے حسین مےسوزم ولے من وقف غربٺ حسن اسٺ 🌷 @chadoriya
@chadoriya 😭😭😭😭 📚 🍂 » جریان شهادت علیها السلام را چنین تعریف مى كند:هنگامى كه شهادت فاطمه نزدیك شد به من فرمود: جبرئیل در وقت وفات پدرم قدرى كافور برایش آورد.آنها را سه قسمت نمود یك قسمت را براى خودش برداشت، یك قسمت را براى (علیه السلام) گذاشت یك قسمت را به من داد و در فلان جا نهاده ام، اكنون بدان احتیاج دارم آن را حاضر كن. كافور را حاضر كرد. آنگاه خودش را شستشو داد وضو گرفت و به اسماء فرمود لباس هاى نمازم را حاضر كن، و بوى خوش برایم بیاور😞 اسماء لباس ها را حاضر نمود، پس آنها را پوشید و بوى خوش استعمال كرد و رو به قبله در بسترش خوابید و به اسماء فرمود: من استراحت مى كنم، صبر كن پس مرا بزن، اگر جواب نشنیدى بدان كه از دنیا رفته ام، على (علیه السلام) را زود خبر كن، اسماء مى گوید: قدرى صبر كردم آنگاه به درب حجره آمدم (س) را صدا زدم ولى جوابى نشنیدم، وقتى لباس را از صورتش كنار زدم دیدم از دنیا رفته است.روى جنازه اش افتاده مى بوسیدم و مى گریستم. ناگاه و (علیهماالسلام) از در وارد شدند.احوال مادرشان را پرسیدند و فرمودند:اكنون موقع خواب مادر ما نیست گفتم:اى عزیزانم مادرتان از دنیا رفت.😔💔 حسن و حسین (علیهماالسلام) روى جنازه ى افتادند و آن را مى بوسیدند و گریه مى كردند.حسن مى گفت:مادر جان با من سخن بگو" حسین مى گفت:مادر جان من حسین توام، پیش از آنكه روح از بدنم مفارقت كند با من سخن بگو" زهرا به جانب مسجد شتافتند تا پدرشان را از جریان مرگ مادر خبر دار كنند وقتى خبر مرگ زهرا(س) به على(علیه السلام) رسید از شدت غم و اندوه بیتاب شد و فرمود: اى دختر پیغمبر! وجود تو بخش من بود، بعد از تو، از كه تسلیت جویم؟ 🖤 [بحارالانوار ج 43 ص 186 @chadoriya😭😭😭😭
❤️ ❤️ 💚 💚 ♣️🍂 یک شب جمعه حرم بودم و مشغول یک نفر گفت کل ریخت بهم... ❤️
🌱 و خدایی ک کریمش است...💙✨
• 🔰 ماجرای خواب همسر امام بعد از جواب منفی اولیه در : بالاخره چند خواب دیدم، خواب‌هایی متبرک و فهمیدم که این ازدواج مقدر است. آخرین بار خواب دیدم که حضرت رسول (ص)، و امام (ع) در حیاط کوچکی هستند که همان حیاطی بود که برای عروسی اجاره کردند. یعنی من در خواب خانه‌ای را دیدم که درست شبیه خانه‌ای بود که بعدها برای عروسی اجاره کردند. حتی اتاق‌ها همان‌هایی بودند که در خواب دیده بودم و پرده‌هایی را هم که بعداً برایم خریدند دیده بودم. به هرحال در خواب دیدم که آن طرف حیاط که اتاق مردها بود، پیامبر (ص) و امام حسن (ع) و امیرالمومنین(ع) نشسته بودند. در این طرف حیاط که اتاق عروس بود، من بودم و پیرزنی با چادری شبیه چادر شب که نقطه‌های ریزی داشت و به آن چادر لکی می‌گفتند. پیرزن ریز نقشی بود که من او را نمی‌شناختم و با من پشت در اتاق نشسته بود. درِ اتاق شیشه داشت و من آن طرف را نگاه می.کردم. از او پرسیدم: اینها چه کسانی هستند؟ پیرزن که کنار من نشسته بود، گفت: آن رو به رویی که عمامه مشکی دارد پیامبر (ص) است. آن مرد هم که مولوی سبز دارد و یک کلاه قرمز که شال بند به آن بسته شده -آن زمان مرسوم بود در نجف هم خدام به سر می گذاشتند- امیرالمؤمنین(ع) است. این طرف هم جوانی بود که عمامه داشت و پیر زن گفت: این هم امام حسن (ع) است. من گفتم: ای وای، این پیامبر است و این امیرالمؤمنین است! خیلی خوشحال شدم. پیرزن گفت: تو که از اینها بدت می آید! من گفتم: نه، من که از اینها بدم نمی آید. من اینها را دوست دارم. و اضافه کردم: من همه اینها را دوست دارم. اینها پیامبر من هستند. امام من هستند. آن آقا امام دوم من است. آن آقا امام اول من است. پیر زن گفت: تو که از اینها بدت می آید! اینها را گفتم و شنیدم و از بیدار شدم. ناراحت شدم که چرا زود از خواب بیدار شده‌ام. صبح برای مادر بزرگ تعریف کردم که من دیشب چنین خوابی دیده ام. مادر بزرگم گفت: مادر، معلوم می شود که این سید است و پیامبر و ائمه از تو پیدا کرده اند. پ.ن: علت اصلی مخالفت اولیه همسر امام، عدم تمایل به زندگی در شهر قم بوده است. 🌱 @chadoriya
بوی پیراهن یوسف به وطن می آید اربعین می رود و بوی می آید🖤