eitaa logo
آوینیسم🌱
8.8هزار دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
155 فایل
≼ آسد‌مرتضی‌آوینی: قدس جلوه‌ی برکت خدا و پله‌ی نخستین معراج انسان است راه قدس از کربلاست که می‌گذرد...🇵🇸 ≽ راه ارتباطی: @seyyedhj @fajr04🧕 لینک ناشناس https://daigo.ir/secret/65946312 کپی مطالب آزاد🌱 اگه یه صلوات برای فرج هم فرستادی دمت گرم:)
مشاهده در ایتا
دانلود
از من نپرس تو را چقدر دوست دارم... اگر بگویم به اندازه دنیا... کم است... من تو را به اندازه یک قطره آب دوستت دارم... وقتی محتاجش شدی... می فهمی... ☔️✨ ✨☔️ @chadoriya ⭐️😻
سوار بر کشتی تخیلات در زمان سیر میکنم. کشتی در گذشته لنگر می اندازد و من پیاده میشوم. اینجا کجاست؟ کجاست که این چنین شلوغ است؟ باز راه میروم. دیوار ها را به خاطر می آورم. چقدر رنگی بودند. چه زیبا دیوار های قلبم را در دوران کودکی رنگ کرده بودم! میان این گذشته چقدر فرق است با آن زمان حال! در این زمان گذشته، ما چه خوب انعکاس دیوار های ذهنمان را در قلب های شیشه ای مان نمایان کرده بودیم. در آن دوران کودکی ما کودکان چه راحت اجازه داشتیم دیوار های ذهنمان را پر از اشکال و رنگ های گوناگون کنیم. ناگهان بادی تند می وزد. قاصدک ها زیر و رو می شوند. قاصدکی نزدیک پایم فرود می آید. سوارش میشوم. حالا سوار بر قاصدک تخیلات باز هم در زمان سیر میکنم. قاصدک در جایی نیمه مرطوب و تاریک فرود می آید. پاهایم را زمین می گذازم و به اینجا خیره می شوم. چقدر اینجا خلوت و خالی ست! خالی از رنگ ها و آدم های شاد! چقدر اینجا آشنا است!آری! اینجا دیوار های ذهن من در زمان حال است. انعکاس این رنگ های تیره ی دیواره های ذهنمان در قلب های شیشه ای معلوم است. این من هستم. من و تو و او و..... ما. هیچ یک به درستی خود را نمی‌شناسیم. گاهی قلب و ذهنمان می گوید آری اما بر لب هایمان ناخود آگاه ' نه' جاری می شود. گاهی در ظاهرمان نفرت می بینیم و در پس این نفرت، در قلب هایمان، کوهی از عشق و محبت را در دریای بیکران ذهن جاری می سازیم. گاهی افکارمان می گویند:« با باران سنگ ها آب می شوند و با خورشید این کهکشان، یخ بسته ترین ها آب می شوند.» اما در حقیقت ما هیچ یک نمی دانیم این راز هایی را که در پس پرده هستی پنهان شده است. این بار نردبانی در آسمان تاریک نمایان می شود. پاهایم را از نردبان بالا میگذارم. مقصدم آینده است اما آینده ای مبهم و تاریک. هنوز نه هیچ از خود می دانم و نه هیچ از این دنیا. من اینجا غریب هستم. از خدا می پرسم تو کیستی با اینکه نه می دانم کیستم و نه می دانم کجام. آرام آرام همه جا روشن می شود. صدایی را می شنوم. خدا بغلم می کند و در گوش قلبم می گوید: « ای بنده ی من! درست است که هنوز غریبی! ولی هر کاری داشتی می توانی روی من حساب کنی!» ❄️☔️ ✨🌈 @chadoriya
😉: چه تلخ است صبح هایی که با صبح بخیر شروع میکنی و هیچکس نمیداند دیشب چه بر تو گذشته تا شبت صبح شده و هیچکس نمیداند طی همین چند ساعت چندسال از عمرت کم شده و از دلتنگی چه ها که نکشیدی وقتی که همه بعد از شب بخیرشان خوابیدند و بساط مهمانی تو و اشک هایت را فراهم کردند ℳ.ربیعی 🍀🌙 😻♥️ @chadoriya
الا ای صاحب دنیا کجایی؟😔🖤 یه مدتیه بغض بدی توی گلومه نمیدونم چجوری قورتش بدم یا حتی چجوری بشکونم و گریه از سر بگیرم..!! حالم شده مثله بچه ای که مدتهاست دستش از دست مادرش جدا و شده با گریه داره دنبالش میگرده هر خانوم چادری رو از پشت میبینه حس میکنه مادرشه وقتی برمیگردن بهش نگاه میکنن و میبینه اشتباه گرفته گریه اش بیشتر میشه ...!! زندگیمون رمق نداره خیلی وقته طعم غذاها دیگه اون قبلی نیست خونها تاریک شدن... انگار دنیا هم دلش گرفته ادما از دستش گله دارن اما اونم دلش گرفته و از دست یکی دیگه گله داره میخوام هرطور شده بغضمو از بین ببرم اما نمیشه میرم سر سجاده ام با خدا حرف میزنم بغضه سرجاشه هیچطور نمیشه باهاش رو در رو شد انگار سرکش تر از اون نیست تسبیح به دست میگیرم ذکر میگم؛ روضه گوش میدم هرکار میکنم بغضه بشکنه اما نه ... دیشب یه پیامی رو خوندم تیتر اولش نوشته بود 💚 💚 نمیدونم چرا متن رو خوندم تمام تنم لرزید بغض چموشم باز خودنمایی کرد پاشدم وضو گرفتم و چادر سفیدمو سرم کردم دو رکعت سه رکعت چهار رکعت ... نه اروم نمیشدم یهو چشمم به پیکسلی که به سجاده ام زده بودم خیره شد ــ الا ای صاحب دنیا کجایی؟! به خودم اومدم دیدم صورتم غرق از اشکه دستام میلرزیدن قدرت پاک کردن اشکام رو نداشتم سرمو گذاشتم روی سجاده اشک بود که بی وقفه میریخت نمیدونم برای چی؟ برای کی؟ بدون روضه.! بدون مطلب غم انگیز.! بدون هیچ تحریکی.! بغض این چند روزه ام ترکیده بود سعی کردم به زمزمه هایی که داشتم توجه کنم .. دیدم دارم هی زیر لب میگم ‌ــ الا ای صاحب دنیا کجایی؟!! الا ای 💔 کجایی؟ هق هقم رفت به هوا تازه فهمیدم دلیل این حالمو دلیل این بی قراریمو دلم هوس •|امام زمانمـ|• رو کرده بود دلم هوس یه سلام به اقا جانم اخ چجوری بگم وقتی حتی متوجه این نشدم که دلم برای سلام دادن بهش فکر کردن به غریبیش تنگ شده 🖤 . . . یا صاحب الزمان❤️ ...بدجور به دلم افتاده نوزور امسال روز توستـ💚 ❤️ ..انگار همه چی اماده است؛ یه حسی مثله بارونی که نم نم میاد یهو تند میشه بهم اروم اروم میگه اگه "اهل دل باشی" اگه این روزا مواظب "دلتـ" باشی💛 صدای قدم های یه آقای رو میشنوی که جهاااااان منتظرشه اللهمـ‌عجل‌لولیکـ‌الفرج🌱 برای تعجیل در فرج آقا امام زمان یه شاخه گل🌹صلواتـ ❄️❄️❄️❄️❄️ 🌈🌈🌈🌈🌈 @chadoriya ✨ ☔️🌈✨ ☔️🌈✨☔️
در خانه ها حبسمان کردند و تنها پنجره کوچکی رو به جامعه باز گذاشتند ؛ روی پنجره هارا تور فلزی کشیدند و دستهایمان را از حس کردن برف هایی که ناگهان مهمانمان می شدند ، محروم ساختند . به در خانه ها قفل زدند و آن را محکم کردند . طوری تفکراتمان را شکل دادند که از ترس سرما خوردن ، حس شیرین زیر باران بودن را از دست دادیم . و اکنون این منم ! که تحت تربیت کسانی بودم که بخاطر وجود خطر ، درب آینده را روبرویم بستند . این منم که اکنون خطر جامعه خود منم . انسان نا امیدی که هر لحظه می تواند نعمت وجود امید را از هر کسی بگیرد . این منم که چندی بعد مادری خواهم شد و کودکی تربیت خواهم کرد از جنس خودم ؛ تروریست . کسی که روح انسان ها را ترور می کند . این منم که اگر کسی چون من ، درب امید را روبرویش باز کند ، هزار و یک دلیل می آورم که درب امیدش را پوشالی جلوه دهم . و این ماییم که هر روز انسانیت را میمیرانیم . این ماییم که حق انتخاب را از انسان های اطرافمان می گیریم . این ماییم که شیشه قلبمان را سیاه می کنیم و مقصرش را دیگران می دانیم . البته گاه تروریست شدنمان بخاطر اجبار های اختیاری ست . انتخاب هایی که دیگران می کنند و ما فقط مامور به اجراییم ؛ و به همین دلیل است که این روز ها در مملکت ما مهندس برق ، پزشک است و پزشک برنامه نویس . این ما بودیم که دولت نامردانی از جنس خودمان تربیت کردیم و جز تغییر خودمان راهی برای تغیرشان نداریم . این ما بودیم که برای مهمان ها پذیرایی ساختیم و میوه های بهتر را برای آنها کنار گذاشتیم . این ما بودیم که سبک خارجی دوستی را اختراع کردیم . خودمان کردیم ... این یک شایعه را دروغ نیست ، این یک واقعیت است که برای تغییر ابتدا باید آنرا باور کرد . 🔺این متن ، صرفا یک متن انسانی است برای تامل انسان هایی از جنس آینده فاطمه عارف نژاد 🌸🌈 ✨☔️ @chadoriya ✨☔️
قلم: مجموعه شعر و دلنوشته ♥️🌸 به خنده لب بگشا وقت ناب دلبری است بخند خنده زبان اصیل مادری است بخند مرد زمانه که دل دوباره گرفت در انتظار لبانت دوچشم دختری است... Ghalam. 98/4/18 سال هاست زندگی مشترکمان را شروع کردیم. هرچه او ناسازگاری میکند،متحمل می شوم . راضی به جدایی نمی شود ،می فهمد جداییمان به نفع من است. گرچه اوهم ضرری نمی کند . می تواند برود هرکس دیگری را از زندگی بیزار کند ،گرچه میدانم من تنها کسی نیستم که با او مشترکا زندگی میکنم . راستش بین خودمان بماند من هم به این ناسازگاریش عادت کردم . حتی نمی توانم روز هایم را بدون آزارش تصور کنم . خب حالا زمان زیادی از شروع زندگی مشترکمان می گذرد . دقیقا از وقتی تو رفتی از همان زمان بود که دلتنگی عهد بست که تا پای جان تا باز گشت تو پای من و بی قراری هایم بماند... Ghalam 2019/1/8 من خدایی دارم که دلش آرام است، به بزگی همین اقیانوس، و چونان در شب تاریک بتازد به دلم که درون دریا در سکوت طوفان بِکُنَد نور فشانی به مثال فانوس. من خدایی دارم که درون صدفش در گران قیمت عمق دریاست. در زمانی که همه صیادان ،سخت دنبال صدف می گردند کودکی آهسته با لباسی پاره صدفی میگیرد و درون دستش بی گمان دری هست که همان در گران قیمت عمق دریاست و درون دستش بی گمان دست خداست وخدا پنهان نیست همه جا او پیداست ، بین یک شبنم آشفته که سیراب کند موری را یا لباسی که شفا میدهدش کوری را من خدایی دارم که چونان نجار است، گرچه او کم بِکُنَد از چوبم نقش هایی بِکَنَد بر چوبم، که مرا بیش تر از پیش به بازار برند و خدا نجاریست که مرا می سازد... من خدایی دارم که دلش آرام است، و دلم را بکند آرامش... من خدا را دارم... Ghalam 98/5 دلتنگی را چاره چیست؟ برایش چه می بایست کرد؟! سخن از زمان مگو که هیچ تاثیر نمی کند و بیمار را بی طبیب رها کردن، مثال مرتکب قتل شدن است . آی که اگر دلتنگی را چاره نیست مرا خبری از نگار گویید. و در نهایت غم به این مسرع اکتفا میکنم غبار غم برود حال خوش شود شاید... Ghalam 98/6 من خدایی دارم که نشست ست کنار جاده شبه یکئ رهگذر ساده ی اهل قریه و فقط منتظر است تا اگر رهگذری رد شود از بیش خدا دست اورا گیرد و اگر دست به دستان خدا داد بداند به یقین راه خود را به درستی گذراندست که اینجاست اکنون من خدایی دارم که به اندامفقیری بزند در هارا چو گشادی آن را بکند دست به سوی تو دراز واگر بگرفتی به درستی همه عمرت علم افراشته ای قدمت را به درستی تو برش داشته ایی بذر خود را به درستی به چمن کاشته ایی حال محصول زراعت شده دستان خدا که بگیرد دستت ... آی جز دست خدا چیز دگر خواسته ای؟ ۹۸/۷/۳ Ghalam ❄️🌈♥️🌸 🍀🌙 ✨☔️ @chadoriya
قولي احبک کي تزید وسامتي... بگو دوستت دارم تا زیبایي من دو چندان شود!💕 @Arabic ☔️😻 @chadoriya ☔️✨
Do what is right, not what is easy. انچه را که درسته انجام بده نه انچه که آسونه.♥️❤️ 🦋 @chadoriya 🙈❄️
صبحونه یعنی این 😍😁 😌👍 @chadoriya
✅ امام رضا(ع): 🔻 حریصانه به دنبال قضای حاجت حاجتمندان باشید، هیچ عملی بعد از واجبات، بالاتر از شاد کردن مسلمان نیست. 📚 بحارالانوار،ج۷۸،ص۳۴۷ 💠 @chadoriya ♥️🌙
سلام .... صبحتون بخیر 🌼🌕☀️
من هر بار که به رگای بیرون‌ زده‌ی مچ‌ دستم نگاه می‌کنم، می‌بینم درخت سبز ارزشمندی درون من زنده‌ست که هشیارم می‌کنه که مبادا زندگی نکنی...🌱♥️ ☺️😌 🌕🌼☘ @chadoriya 🍃