ما در این سازمان جهنمی #مجاهدین_خلق بقدری تحقیر و تحمیق شده بودیم که در نشستها دیدن مسعود و مریم در سالهای ابتدای ورود به اشرف برایمان چقدر هیجان داشت.
اما سال ۷۰ به بعد ورق برگشت. وقتی دختر عموی من از گرفتن موز از #مريم_رجوی دچار هیجان شده بود و با هزار ترس از دیده شدن برام تعریف کرد، نشد تحقیرانه بگم « زندگی و شرفمون رو با یه موز فروختیم به میمونی مثل مریم...»
امروز من رها شدم و سارا هنوز حقیرانه محبوس است!
این عکس یادآور آخرین دیالوگ من و سارا شد.
🇮🇷 @Sh_Aviny