#شعر_نشانه_ظ
بچّه ها من ظا هستم
با همه آشنا هستم
با ز همصدا هستم
از شكلش جدا هستم
يك شكل دارم بچّه ها
در همه جا مي آيم
كشيده است صدايم
آمده ام در حافظ
آخر خداحافظ
#داستان_نشانه_ظ
یکی بود یکی نبود توی شهرک الفبا مهمونی بود . مهمونی خونه ی آقای ط آخه یکی از فامیل های آقای ط امروز از راه دوری می رسید.
آقای ط هم خونش رو برای آمدن مهمون عزیزش آماده کرده بود و تمام نشانه های شهرک الفبا از بالای شهر وپایین شهر رو دعوت کرده بود.🎉
همه برای آمدن این مهمان عزیز لحظه شماری می کردند.
چند ساعتی گذشت اما خبری از مهمان نشد دیگه همه نگران شده بودند .
بابا الفبا که از همه دانا تر بود(همون نشانه آ) . به نشانه ها گفت باید همه بریم نزدیک دروازه ی شهر ومنتظر بمونیم .
همه ی نشانه ها قبول کردند . وروجک شهرک الفبا از همه جلوتر رفت .بچه ها می دونید کی رو می گم وروجک ؟؟
بله گل های نازنینم ُ استثنا که همیشه درحال بازیگوشی بود.
ُ استثنا که جلوتر رفته نزدیک دروازه یکی رو دید که روی زمین افتاده زودی برگشت و به نشانه ها خبر داد .
همه ی نشانه ها سریع خودشون رو رسوندند کسی اون رونمی شناخت اما نشانه ط دوید وگفت این که مهمان عزیزه منه چرا افتاده .😱
بابا الفبا و آقای ب اومدن بالای سر اون غریبه دستشون رو روی صورتش کشیدند یک دفعه بلند شد و پرسید من کجام؟؟👀
آقای ط اومد جلو وگفت دوست عزیزم منم طا اون غریبه خوش حال شد و ماجرا رو تعریف کردکه نزدیک شهرک الفبا غول بیسوادی دنبالش کرده بود واز ترس بیسوادی بیهوش شده بود🐲 وافتاده بود .وقتی بلند شد همه ی نشانه ها دیدند که چقدر شبیه آقای ط هست .
او خودش رو معرفی کرد گفت من ظا هستم .صدام ز
من برای همه سوغاتی اوردم و بقچه اش رو باز کرد🎁
وکلمات ((نظم -منظّم -ظلم -مواظب -مواظبت -اعظم -ناظم -ظالم -ظهر -ظرف-محافظ-حافظ ))رو در آورد.اینا سوغاتی های من هستند.
همه ی نشانه ها خوش حال وخندان با آقای ظ همراه شدند و به خونه ی آقای ط رفتند و قرار شد که آقای ظ کنارخونه آقای ط خونه بگیره
قصه ی ما به سررسید.