7.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
24.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
38.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چرا دوره ی معلم شو ؟؟
چون مدرس دوره معلم کلاس اولیه و پشت چنین دوره ای کلی تجربه خوابیده .
چرا دوره ی معلم شو ؟؟
چون جلساتش همیشه در دسترس شما خواهد بود
چرا دوره ی معلم شو ؟؟
چون تو این دوره باهم قراره صفر تا صد مهارت خواندن رو یاد بگیریم و معلم حرفه ای بشیم.
چرا دوره ی معلم شو ؟؟
چون شما به یک راهنما وصل خواهید شد که ۱ ماه از شما شبانه روزی پاسخگوی سوالات شما خواهد بود و از شما پشتیبانی خواهد کرد .
چرا دوره ی معلم شو ؟؟
چون در پایان گواهی پایان دوره دریافت خواهید کرد و به عنوان هدیه ۵۰ صفحه کاربرگ با موضوع ( سوپرایز ) به شما هدیه خواهد شد .
#مونته #هنر #شعر #قصه #کاردستی در 👇
🦄کانال آموزش مجازی #خاله_کوثر 👇
🐳 @beybimay
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طرح تشویق
#تشویق
#مونته#قصه#شعر#کاردستی در
🌸🍃❀┅┅┅┅┄
❤️ کانال کلاس اولیهای (آقا محمدمهدی) ❤️
✅ @avvaleebtedaeee🌟
حتما برای اولیا و معلمان کلاس اول بفرستید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طرح تشویق
#تشویق
#مونته#قصه#شعر#کاردستی در
🌸🍃❀┅┅┅┅┄
❤️ کانال کلاس اولیهای (آقا محمدمهدی) ❤️
✅ @avvaleebtedaeee🌟
حتما برای اولیا و معلمان کلاس اول بفرستید
✔️کاربرگ رسم خطوط و رنگ آمیزی
#مونته#قصه#شعر#کاردستی در
🌸🍃❀┅┅┅┅┄
❤️ کانال کلاس اولیهای (آقا محمدمهدی) ❤️
✅ @avvaleebtedaeee🌟
حتما برای اولیا و معلمان کلاس اول بفرستید🌟
کامل کن
#مونته#قصه#شعر#کاردستی در
🌸🍃❀┅┅┅┅┄
❤️ کانال کلاس اولیهای (آقا محمدمهدی) ❤️
✅ @avvaleebtedaeee🌟
حتما برای اولیا و معلمان کلاس اول بفرستید
#قصه متنی
روانخوانی اول ورودی دوم
🐸💭خارخاری💭🐸
یکی بود یکی نبود.
خارخاری آب دهانش را قورت داد و به خانم فیله سلام کرد. فکر می کنید خارخاری یک خارپشت بود؟
خارخاری یک قورباغه بود که همش تنش می خارید.
خانم فیله گفت: «چی شده؟»
خارخاری گفت: «می شود پشتم را... بِخارانی؟»
خانم فیله گفت: «من که انگشت بِخاران ندارم، من فقط می توانم ماساژ فیلی بدهم!»
قورباغه رسید به آقا ماره و با ترس و لرز گفت: «می شود پشتم را بخارانی؟»
آقا ماره فکر کرد و گفت: «من که انگشت بِخاران ندارم، من دو تا کار می توانم بکنم، هم می توانم ماساژ ماری بدهم، هم تو را بخورم!!»
قورباغه فرار کرد و رفت و رفت. تا رسید به خارپشت و گفت: «می شود پشتم را ...»؛اما با دیدن تیغ های خارپشت فهمید که او فقط می تواند تنش را سوزن سوزن کند». خسته شد، نشست زیر درخت و پشتش را مالید به تنه زبر درخت.
گنجشک کوچولو از بالای درخت آمد پایین و گفت: «چه کار می کنی قورباغه؟» قورباغه گفت: «پشتم می خارد! هیچ کس انگشت بِخاران ندارد!»گنجشک پنجه کوچکش را به قورباغه نشان داد و گفت: «این خوب است؟ این بِخاران است؟»
قورباغه خوش حال شد و گفت: «آره. فکر کنم هست!» گنجشک شروع کرد به خاراندن پشت قورباغه قورباغه هی گفت: «آخیش! آخیش! این طرف تر، آخیش! آن طرف تر!» و کم کم خارشش خوب شد و به گنجشک گفت: «حالا من برای تو چه کار کنم؟ تو که این قدر خوب می خارانی؟»
گنجشک گفت: «تازه لانه ساخته ام، یک کم کَت و کولم درد می کند؛ اما فکر نکنم تو بتوانی کاری بکنی!» قورباغه دست هایش را نشان گنجشک داد و گفت: «معلوم است که می توانم!» با انگشت های بادکش دارش، کت و کول گنجشک را بادکش کرد و ماساژ قورباغه ای داد گنجشگ هی گفت: «آخیش! آخیش! آخیش!»