💠آرمان یاسر
طاقت یاسر طاق شده بود. تازیانه، آهنهای گداخته، آفتاب سوزان ، تشنگی و گرسنگی جانش را به لب رسانده بود. مشرکان سنگ بزرگی بر سینهی او گذاشته، با لگد میزدند و از او میخواستند که به «الله» و «محمد» توهین کند.
یاسر اهل یمن و در مکه غریب بود. مشرکان هر بلایی خواستند سرش درآوردند. بلاهایی که به او نوید شهادت میداد. نوید اولین شهید اسلام!
نوری که از اسلام بر وجود این مرد تابیده بود، تاب شکنجههای سنگین را آسان میکرد. در آن لحظات، یاسر تنها به یک چیز فکر میکرد و آن «آرمان اسلام» بود که باقی بماند و به دست فرزندان اسلام برسد.
***
هوای شهر را غبار گرفته بود. بعضی راه را گم کرده و سمت ناکجا میدویدند. بعضی دنبال طعمهای تازه برای گرگها بودند تا در امان بمانند. عدهای هم مبهوت، فقط تماشا میکردند. در گوشهای کفتارها دندان تیز کرده بودند تا حقیقت را بدرند. ناگهان نوری از جنس یاسر تجلی کرد. شهر روشن شد. آرمان، فرزند معنوی یاسر، یک تنه به دفاع از «الله» برخاسته بود. او را زمین زدند، برهنه و شکنجه کردند و از او خواستند تا به الله و برگزیدگانش توهین کند. اما او با شکوه و صلابت مقاومت کرد و به صلاله یاسرهای اسلام پیوست تا «آرمان اسلام» بماند برای نسلهای بعد...
✍فاطمه ابنعلی
#شهید_آرمان_علی_وردی
🆔@awaken_ir