eitaa logo
به غربت مهدی خدایا العجل
402 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
47 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم المستغاثُ الامان یاصاحب الزمان(ارواحنافداه) 🍃 لاحول ولاقوه الا بالله العلی العظیم مبلغ کانال مولای غریبمون ارواحنافداه باشیم اگه انتقاد يا پیشنهادی داشتين به @yazahrayaabbas مراجعه کنید. التماس دعای فرج🙏🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
به غربت مهدی خدایا العجل
کتابی که رهبر انقلاب توصیه کردند خانم ها بخوانند.... @ax_mazhab🍃
” سوار اتوبوس شدم. ننشستم. از بالای پنجره که باز بود دستم رو بردم بیرون و براشون تکون دادم. لحظات آخر امبروژا بلند گفت؛ «اگه همدیگه رو ندیدیم ...» اتوبوس حرکت کرد. بلندتر داد زد؛ «اگه دیگه هم رو ندیدیم ... همدیگه رو پیدا می‌کنیم. باشه؟» حتماً امبروژا! قول می‌دم خوبم. و این بود خداحافظی دو از هم. هنوز اون لحظه رو یادمه ... انگار همین امروز صبح بود. “ 📚 @ax_mazhab🍃
به غربت مهدی خدایا العجل
کتابی که رهبر انقلاب توصیه کردند خانم ها بخوانند.... @ax_mazhab🍃
” یقیناً یه روز همه‌چی عوض می‌شه. به نظر و خواست من و تو هم ربطی نداره. چه بخوایم و چه نخوایم اتفاقی که قراره بیفته می‌افته. . امبروژا یه کم چشماش رو تنگ کرد. بعد با یه کم تردید پرسید؛ «یعنی چه جوری می‌شه؟» ـ . اون همه‌چی رو تغییر می‌ده. اونایی رو که مسبب گمراهی و بدبختی مردم‌ان از بین می‌بره. مردم طعم دین‌داری رو می‌چشن. اون می‌آد برای ایجاد و همۀ ما می‌شه. من، تو، و همۀ آدمایی که به خدا دارن“ 📚 @ax_mazhab🍃
به غربت مهدی خدایا العجل
کتابی که رهبر انقلاب توصیه کردند خانم ها بخوانند.... @ax_mazhab🍃
” مد یعنی چی؟ یکی تعیین کنه که تو چطور بپوشی و تو هم همون‌طور که ایشون تشخیص می‌ده بپوشی! حالا کی گفته که اون بهتر از تو تشخیص می‌ده که تو باید چی بپوشی؟ “ 📚 @ax_mazhab🍃
به غربت مهدی خدایا العجل
کتابی که رهبر انقلاب توصیه کردند خانم ها بخوانند.... @ax_mazhab🍃
” ابروهاش رو بالا انداخت و خندید و همون‌طور که به سمت در ورودی سالن می‌رفت گفت؛ «نه ... نه ... من یه مدیرم. من نیست! اینا برای من نیست؛ برای مردمه.» توجه فرمودید؟ بخش طراحی مُد خودش بسیار سنگین لباس می‌پوشه و از مد تیم خودش نمی‌کنه، چون در شأن ایشون نیست! چون اون مُدلا برای طراحی می‌شه، نه ایشون. جل الخالق! “ 📚 @ax_mazhab🍃
به غربت مهدی خدایا العجل
کتابی که رهبر انقلاب توصیه کردند خانم ها بخوانند.... @ax_mazhab🍃
” محمد با تک‌تک اونا دست داد و باهاشون روبوسی کرد تا رسید به من. دست راستش رو گذاشت روی سینه‌ش و سرش رو خم کرد و گفت؛ «به امید دیدار.» سرم رو تکون دادم و چون حریمم رو رعایت کرده بود این بار با لحنی مهربون‌تر جواب دادم؛ «به امید دیدار آقای محمد.» ژولی، بعد از محمد، با همه خداحافظی کرد. وقتی به من رسید محکم بغلم کرد و کنار گوشم گفت: «ممنونم ازت که با محمد دست ندادی و روبوسی نکردی!» درست متوجه موضعش نشدم. گفتم؛ «دین من چنین اجازه‌ای به من نمی‌ده؛ وگرنه تو که می‌دونی نامزد تو برای من هم محترمه.» همون‌طور که چشماش برق می‌زد گفت: «می‌دونم. می‌دونم. ممنونم.» شاید گنگ بودن نگاهم رو فهمید که ادامه داد؛ «می‌دونی، تو اولین کسی بودی که محمد باهاش صحبت کرد و من نکردم ...» “ 😔 📚 @ax_mazhab🍃