eitaa logo
إستٍیٖـღـڪٍْرٍٖعًڪْٖٓღًـڛْ ݒٌٍـღـږُ ـۅٌفْـღٍـآيٖـღـݪٍْ
4.1هزار دنبال‌کننده
47.6هزار عکس
29.4هزار ویدیو
177 فایل
#تــــــــــــــــوجه👇👇👇 📚 کتاب هایی که قبل ازمرگ باید بخوانیم...👇✅ https://eitaa.com/joinchat/2373517458Cb099503ae7 #مدیر👇 @Hossein_Hajivand تبلیغات در۱۶کانال ما👇 https://eitaa.com/joinchat/2953183246Ce6d64e22a6
مشاهده در ایتا
دانلود
زندگی خودت رو با هيچكس مقايسه نكن! همه ی گلها در يک زمان مشابه شڪوفه نميدن ❤️💙
هر چه باشی شیردل دنیا شکارت میکند هر قدر باشی عزیز ، ایام خوارت میکند خنده باید زد به ریش روزگار گر نه دیر یا زود پیرت میکند ‌ ‍‌‌🌟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ᴛᴏʀʏـوری اینقدر نگران نباش یک وقت‌هایی همه چیز از هم می‌پاشه، تا سر جای درستش قرار بگیره..!! 🦋
.... من زمین گیرم ، گرفتارمــــــ دعایم کن حسین •【♥️】• ⭐️🌙 ✍♡••♡••♡••♡••♡ .
🖤🙏🌺 🖤به حرمت این شبهای ماه محرم 🖤چشمی گریان نباشه 🖤قلبی شکسته نشه 🖤دلها از غصه خالی باشه 🖤وبیماری و بلای بد ازهمه 🖤دور باشه🙏🌺 🌙شب شما عزیزانم بخیر🌙 ​​​​👇 💟🇯‌🇴‌🇮‌🇳👇 cнαɴεℓ☞ @Ajaieb_Jahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام_صبح_شنبه تون_دل_انگیز ☕🌸🍃😊 یه روز خوب,یه حس خوب💖 یه تن سالم😇 یه روح ارام و بزرگ💖 ارزوی قلبی من براى شما🙏 بفرمایید صبحانه🥚🍞
حُبُّ الْحُسیْـن مرحمٺ دسٺ فاطمہ‌ سٺ خوشبخٺ آن دلـے ڪه فقط مبتلاے توسٺ ❣السلام علی الحُسیْن✨ ❣و علی علی بن الحُسیْن✨ ❣و علی اولاد الحُسیْن✨ ❣و علی اصحاب الحُسیْن✨
🖤امروز چهارمین روز محرمہ خدایا تو را به ابروے زینب به بے قرارے رقیہ به غیرت عباس به حرمت موی سفید ارباب هر دستے بہ سوے تو بلند شد خالے بر نگردان ... آمین یا رب العالمین 🙏
من عاشِقِت شدم♥️ با تمومِ قلبم.. با تموم‌ِ وجود.
جان منی جانان منی از آنِ منی جانانه بیا
- میگفت : عشق درمون هر دردیه ؛ ۶ سال پیش شنیدیم سرطان داره ‌. . ‌. قلبمون له شد ولی گفتیم : ‹سرطان دیگه ترسناک نیست خوب میشی› اما رفته رفته بدتر شد دیگه چیزی ازش نمونده بود، همه ناامید شدیم ! حتی بعضیا میگفتن چرا تموم نمیشه راحت شه؟ اخه خیلی درد میکشید . . وسط شیمی درمانی با موهای نیمه ریخته پسری عاشقش شد، اینم استقبال کرد ! ولی باباش مخالف بود می گفت: شدنی نیست دخترم مسافر امروز و فرداست انصاف نیست پسرِ مردم بدبخت شه ! ولی پسر هر بار یک جمله رو تکرار میکرد ؛ ‹بدون فاطمه میمیرم› باباش کم کم کوتاه اومد میگفت: خودش از شرایط خسته میشه، عشق از سرش میفته میزاره میره . . ولی پسر قلب شده بود تو سینه فاطمه می‌تپید، این تپش هر روز فاطمه رو قوی تر و پسر رو مصمم تر میکرد! یه روز دکتر بعد از کلی آزمایشات گفت: فعلا بیماری مهار شده ولی احتمال برگشت هست! البته دیگه هیچ وقت نمیتونه مادر شه! نمیدونم واسه یه عاشق این چیزا چقدر مهمه؟ واسه اینا که اصلا مهم نبود! بدون ترس از آینده ازدواج کردن، از برگشت سرطان خبری نشد که هیچ، ۴ سال بعدش پسرشونم به دنیا اومد:)))!