eitaa logo
إستٍیٖـღـڪٍْرٍٖعًڪْٖٓღًـڛْ ݒٌٍـღـږُ ـۅٌفْـღٍـآيٖـღـݪٍْ
4.1هزار دنبال‌کننده
47.5هزار عکس
29.3هزار ویدیو
177 فایل
#تــــــــــــــــوجه👇👇👇 📚 کتاب هایی که قبل ازمرگ باید بخوانیم...👇✅ https://eitaa.com/joinchat/2373517458Cb099503ae7 #مدیر👇 @Hossein_Hajivand تبلیغات در۱۶کانال ما👇 https://eitaa.com/joinchat/2953183246Ce6d64e22a6
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از گسترده 5 ستاره 🌟🌟🌟🌟🌟
در ساعات پایانی عروسی، لحظه‌ای به‌ خودم آمدم، دیدم انگشترم در دستم نیست و گم شده؛ ترس و وحشت چنان وجودم را گرفت که همگان فهمیدند برای من مشکلی پیش آمده است. از ترسم‌ چیزی به کسی نگفتم که مبادا به گوش شوهرم برسد؛ و بلافاصله به منزل برگشتم. 4 ستون بدنم می‌لرزید که اگر شوهرم بداند کتک مفصلی خواهم خورد. به زن همسایه که راز‌دار بود، و از این اخلاق بد شوهرم خبر داشت پناه بردم. او داستان را با شوهرش در میان گذاشت. شب را زود خوابیدم تا شوهرم به انگشت من توجهی نکند و از این موضوع خبردار نشود. صبح، زن همسایه را دیدم به من داد : .... جهت خواندن ادامه داستان وارد شويد👇👇👇 eitaa.com/joinchat/1918304256Cc99eb2aa0b