هدایت شده از 🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
1_2721498180.mp3
4.4M
💐 سلام بانو
🌻 سلام مادر
🎙حاج محمود کریمی
🌺 به مناسبت ولادت حضرت مادر☺️
🌸 ختم تسبیحات حضرت زهرا😍
🌼 به نیت سلامتی همه مادران عزیز😇
☘ و شادی روح همه مادران آسمانی😔
🌱 و حاجتتان را مدنظر بگیرید🤲
🦋 در صورت سهیم شدن در این طرح زهرایی تعداد را اطلاع دهید
@shahid_ahmadali_nayeri
#نگاه_قشنگ_بی_بی_روزیمون☺️
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
هدایت شده از 🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
1_2721572147.mp3
10.34M
•°💐🌿
💐 انا اعطیناک الکوثر ...
دار و ندارم و میدم بهم بگی نوکر
دوست دارم دوست دارم مادر
•°🎉✨
🎙کربلایی مهدی رعنایی
🌺 به مناسبت ولادت حضرت مادر☺️
🌸 ختم تسبیحات حضرت زهرا😍
🌼 به نیت سلامتی همه مادران عزیز😇
☘ و شادی روح همه مادران آسمانی😔
🌱 و حاجتتان را مدنظر بگیرید🤲
🦋 الحمدالله تا الان ۵۵ دور تسبیحات بی بی دوعالم اعلام شده است😍
🌸 طرح تا روز جمعه ادامه دارد😇
@shahid_ahmadali_nayeri
#نگاه_قشنگ_بی_بی_روزیمون☺️
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 کاربرد جدید خودکار بعد ۳۰ سال👌
🔻دانشآموزان ابتدایی بعد از ۳۰ سال دور هم جمع میشن که با معلم خود دیدار کنند یکی از دانش آموزان دکتر فوق تخصص قلب است کاربرد جدیدی از خودکار رو نشون میده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿⃟🌸
دین خدا ز همت او جان گرفته است
زن با نگاه فاطمه عنوان گرفته است
عید همگی عزیزان مبارک
ماجراي خواستگاري يك رزمنده
به گزارش گروه «حماسه و مقاومت» خبرگزاري فارس، شهيد ابوالفضل يعقوبي فرزند يعقوب در تاريخ 44/5/2 در شهرستان اردبيل ديده به جهان گشود. در تاريخ 64/11/27 در منطقه عملياتي فاو در عمليات والفجر 8 به فيض رفيع شهادت نايل آمد. «ابوالفضل باوفا»دوست شهيد ابوالفضل يعقوبي به نقل از خود شهيد اين خاطره را تعريف مي كند: در قسمت تبليغات اداره بنياد شهيد شهرستان اردبيل كار ميكردم. گاهي از بسيج ادارات عازم جبهه ميشديم. اوايل اسفندماه 1364 شمسي بود. حدود سه ماه ميشد كه از جبهه برگشته بودم، مشغول تكثير عكس عزيزاني بودم كه تازه به شهادت رسيده بودند و قرار بود در يكي دو روز آينده تشييع شوند. ناگهاني عكسي توجه مرا به خود جلب كرد. تازه با او آشنا شده بودم، خوب ميشناختمش. در حالي كه به عكس نگاه ميكردم، بياختيار اشك ميريختم. ياد روزي افتادم كه با او آشنا شده بودم. ياد لحظاتي كه براي ايجاد معبر، نيزارها را با هم قطع ميكرديم. مرداد ماه هزار و سيصد و شصت و چهار بود، از طرف بسيج سپاه پاسداران جهت شركت در عمليات در منطقهي هورالعظيم حضور داشتيم. هر روز چند نفر از بسيجيان را جهت همكاري با نيروهاي اطلاعاتي به خاك دشمن ميبردند. روزي با تعدادي از بچهها جهت شناسايي خط مقدم و قطع نيزارها جهت ايجاد معبر براي عبور قايقهاي تندروي موتوري عازم خط مقدم شديم. بعد از سه ساعت در نزديكي خط مقدم به اسكلهاي شناور كه روي آب بود رسيديم. از آنجا به بعد را بايد با بَلَم طي ميكرديم. ما را به يكي از نيروهاي اطلاعاتي منطقه كه جواني برومند و خوش سيما بود و تبسم به لب داشت تحويل دادند. جوانبرومند مسئول محور و فرمانده گروهان بود. همگي سوار بلمها شده از لاي نيزارها به خط مقدم هدايت شديم. وقتي ديديم فرمانده به زبان محلي صحبت ميكند، خوشحال شديم. بعد از كمي صحبت متوجه شديم كه او نيز از همشهريهاي ماست و اسمش ابوالفضل است. در حالي كه گرم گفت و گو بوديم، از لابهلاي نيزارها به طرف دشمن حركت ميكرديم. بعد از يك ساعت پارو زدن به منطقهي حساسي رسيديم. گلولههاي بيهدف عراقيها از بالاي سرمان رد ميشدند. صداي عراقيها كه با هم صحبت ميكردند به وضوح شنيده ميشد. براي اينكه صداي پارو زدن ما را نشنوند، پاروها را جمع كرديم و در داخل بلمها گذاشتيم. آرام با گرفتن نيزارها بلمها را پيش ميرانديم. ما كه در اولين حضورمان در آن نيزارها، كمي دلهره داشتيم، ولي ابوالفضل عادي رفتار ميكرد؛ انگار نه انگار كه در منطقهي عراقيهاست. در چهرهاش اصلا نگراني و اضطراب و ترس ديده نميشد. او بارها در لاي همين نيزارها به كمين دشمن رفته، وجب به وجب منطقه را مثل كف دستش ميشناخت. دلهرهي من از اين بود كه در آن مكان هيچ جانپناه و سنگري نبود و اگر دشمن از حضورمان مطلع ميشد كارمان تمام بود. تنها چيزي كه به ما روحيه ميداد لبخند و تبسم جاودانهي ابوالفضل بود. هيچ وقت در آن موقعيت نيز نديدم كه گل لبخند در لبانش پرپر شود. با روحيهي نترس و شجاعي كه داشت ما را از نگراني در ميآورد. بعد از ساعتها تلاش با هدايت و فرماندهي ابوالفضل، نيها را قطع كرده و چندين معبر در لاي نيزارها جهت حركت قايقهاي تندرو كه قرار بود عمليات از آن منطقه صورت گيرد ايجاد كرديم و خوشحال از موفقيت در اين عمليات، راهي پشت جبهه شديم. در راه از سخنان فرمانده متوجه شدم كه از نيروهاي اطلاعاتي سپاه پاسداران شهرستان اردبيل است. بعد از كلي گفتوگو پرسيدم: آيا ازدواج كردهاي يا نه؟! گفت: نه، هنوز ازدواج نكردهام، مجرد هستم. علتش را پرسيدم، لبخند زد! از خندهاش متعجب شده، مصمم شدم حتما دليل خنده و ازدواج نكردنش را بدانم. وقتي اصرارهاي مرا ديد گفت: بيچاره مادرم! مدتي است كه گير داده بايد حتما ازدواج كني! مادرم از ترس شهادت، ميخواهد ازدواج كنم تا شايد به خاطر عروسش هم كه شده دست از جبهه دست بردارم . به خاطر اين، همه فكر و ذكرش اين شده تا مرا سروسامان دهد. اين است كه هر وقت به مرخصي ميروم ميگويد، حتما بايد اين بار ازدواج كني. من هم تصميم گرفتهام تا جنگ تمام نشده ازدواج نكنم و تا پيروزي در جنگ در جبهه بمانم. بار آخر كه به مرخصي رفته بودم پايش را در يك كفش كرد و گفت كه حتما بايد اين بار ازدواج كني. از من خواست نشاني دختري را به او بدهم تا به خواستگارياش برود. هر چه كردم تا موضوع خواستگاری را عوض كنم نتوانستم. زيرا اين بار با دفعهاي ديگر فرق ميكرد. مادر تصميم گرفته بود به هر نحوي شده از من نشاني دختري را بگيرد تا از آن دختر برايم خواستگاري كند. بعد از ساعتها پافشاري، ناچار براي اينكه اين قضيه را تمام كنم، نشاني الكي را در قريه نيار به او دادم. اسم و فاميلي دختر را از من پرسيد، گفتم فاميلياش را نميدانم ولي اسمش مريم خانم است. آن روز مادر خوشحال و خندان براي اين كه دختر را ببيند و از او خواستگاري كند، از
خانه بيرون رفت. بعد از دو ساعت وقتي به خانه برگشت، ديدم عصباني است. به قول معروف توپش پر بود. مفصل با من دعوا كرد. در حالي كه ميخنديدم گفتم: ندادندكه ندادند! من كه نميخواهم ازدواج كنم. اين نشاني را هم به خاطر اين كه شما را ناراحت نكنم، در اختيارتان گذاشتم. مادر در حالي كه دست از دعوا كشيده بود و همچون من ميخنديد گفت: آخر پسر نشانياي كه به من داده بودي، نشاني پيرزن نود سالهاي به نام مريم خانم بود. همه او را ميشناسند با اين كار پاك آبرويم را بردي! آن روز با مادر به خاطر اين خواستگاري كلي خنديديم. با اين كارم مادر فهميد كه من در تصميمي كه گرفتهام، جدي هستم و تا پايان جنگ دست از جبهه نخواهم كشيد و اين چنين بود كه در نهايت در منطقهي عملياتي فاو به اوج آسمانها پر گشود. انتهاي پيام/
روحش شاد وگرامی🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
توی غرب همه چی آزاده، اما...🔺️
حتما ببینید و نشر بدید
پ.ن :افرادی که دنبال غرب روتوش شده هستند این کلیپ را ببینند تا شاید از خواب غفلت بیدار بشن
ﺯﻥ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﻣﻠﮑﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ✨👸
ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺍﺯ ﻋﺎﻟمی ﭘﺮﺳﯿﺪ:
ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﺍﺳﻼﻡ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ
ﺯﻥ ﺑﺎ ﻣﺮﺩ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ؟؟
ﻋﺎﻟﻢ ﮔﻔﺖ:
ﺁﯾﺎ ﺗﻮ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯽ ﺑﺎ ﻣﻠﮑﻪ ﺍﻟﯿﺰﺍﺑﯿﺖ ﺩﺳﺖ ﺑﺪﻫﯽ؟
ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﮔﻔﺖ :
ﺍﻟﺒﺘﻪ ﮐﻪ ﻧﻪ ﻓﻘﻂ ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﻣﺤﺪﻭﺩاند
ﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﺎ ﻣﻠﮑﻪ ﺩﺳﺖ ﺩﻫﻨﺪ.
ﻋﺎﻟﻢ ﮔﻔﺖ:
ﺯﻥ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﻣﻠﮑﻪ ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﻭ ﻣﻠﮑﻪ ﻫﺎ ﺑﺎﻣﺮﺩﺍﻥ ﺑﯿﮕﺎﻧﻪ ﺩﺳﺖ ﻧﻤﯿﺪﻫﻨﺪ.
ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺳﻮﺍﻝ ﮐﺮﺩ :
ﭼﺮﺍ ﺯﻥ ﻫﺎﯼ ﺷﻤﺎ ﻣﻮ ﻫﺎ ﻭ ﺑﺪﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﻮﺷﺎﻧﻨﺪ، ﯾﺎ ﺣﺠﺎﺏ ﺭﺍ ﺭﻋﺎﯾﺖ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ؟
ﻫﻤﺎﻥ ﻋﺎﻟﻢ ﺗﺒﺴﻤﯽ ﮐﺮﺩ
ﻭ ﺩﻭ ﻋﺪﺩ ﺷﮑﻼﺕ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﯾﮑﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ
ﻭ ﺩﻭﻣﯽ ﺭﺍ ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﺎﻗﯽﮔﺬﺍﺷﺖ.
ﺑﻌﺪﺍ ﻫﺮﺩﻭﯼ ﺁﻧﺮﺍ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﺎﮎ ﺁﻟﻮﺩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ.
ﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﮔﻔﺖ:
ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭ
ﮐﺪﺍﻡ ﯾﮏ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟
ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﮔﻔﺖ:
ﻫﻤﺎﻥ ﺷﮑﻼﺕ ﺭﺍ ﮐﻪ ﭘﻮﺷﺶ ﺩﺍﺭﺩ.
ﻋﺎﻟﻢ ﮔﻔﺖ:
ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﺳﺖ
ﮐﻪ ﺯﻥ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺣﺠﺎﺏ ﺭﺍ ﺭﻋﺎﯾﺖ می کنند.
آن عالم امام موسی صدر بود🌱
امروز اتفاقی یاد این آیه افتادم
«وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ ۚ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ ۚ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا»
چند دقیقه ای فکرمو درگیر کرد و برام خیلی عجیب بود که چرا خدا داره روش روزی دادنشو برامون توضیح میده؟! همین که بگه من روزی تونو میدم کافیه دیگه، مگه ما شک داریم که خدا راستگوئه و وعده خدا حق؟! پس چه نیازیه به توضیح دادن؟!
بعد که یکم فکر کردم...
به طرف میگن ازدواج کن خدا قول داده خرج ازدواجو میرسونه....
طرف: چجوری؟!
میگن بچه بیار خدا گفته روزی بچه رو خودم میرسونم...
طرف: از کجا؟!
انقدرر کُمیت دینداریمون میلنگه که خدا باید برامون توضیح بده که منِ خدا اگه میگم روزی میدم منظورم این نیست که اگر تورمی نباشه روزی میدم! اگر دولت وام های خوب بده و فکرای خوب خوب داشته باشه روزی میدم!...
روزی دادن منِ خدا من حیث لا یحتسبه یه جوری روزی میدم که به مخیله تونم نمیگنجه!
تازه میفهمم چرا خودش توی قرآن میگه:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ...
هی! مومن خدا! اگه از ترس روزی بچه دار نمیشی آمِنُوا بِاللَّهِ!
#مادری
#جهاد_فرزندآوری
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 منطق بیحجابها!!
به خودشون که میرسه میگن مگه میشه!!
#حجاب
آیت الله حائری شیرازی ره:
وقتی شما امر به معروف می کنی، اول اثری که در وجود خودت می گذارد این است خودت بیمه می شوی. یعنی منکر در نظر تو زشتتر می شود. اما اگر سکوت کردی،منکر در نظرت عادی میشود.
🔗 عالم
#حجاب
تاثیر تربیت صحیح فرزند از کودکی در خانواده...
دختر اگر در خانواده و از کودکی با مفاهیم #حجاب و حیا و عفت و... آشنا شود، صدها فتنه و مسئول صورتی هم نمی توانند شال از سرش بردارند
🔰 اعمال شب اول ماه رجب
1️⃣ غسل کردن
2⃣ زیارت امام حسین علیه السلام
3⃣ خواندن نماز دو رکعتی (کیفیت آن در مفاتیحالجنان بیان شده)
4⃣ احیاى شب اول ماه رجب
5⃣ خواندن دعایى که از امام جواد(ع) نقل شده است
اعمال و نمازهای پرفضیلت دیگری هم برای این شب، در مفاتیحالجنان ذکر شده است.
🔰 چند عمل مشترک در ماه رجب
🔹 رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فرمود: هر کس در ماه رجب صد مرتبه بگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللّهَ الَّذِی لا إلهَ إِلاّ هُوَ، وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَأَتُوبُ إِلَیْهِ» و در پایان صدقه اى بدهد، خداوند کارش را به رحمت و مغفرت پایان دهد و هر کس چهارصد مرتبه آن را بگوید فضیلت شهیدان را دارد.
🔹 همچنین رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فرمود: کسى که در ماه رجب هزار مرتبه «لا اِلهَ اِلاَّ اللّه» بگوید، خداوند عَزَّ وَجَلَّ برای او صدهزار حسنه بنویسد و براي او صد شهر در بهشت بنا فرمايد.
🔹 در روایتى آمده است: «هر کس در ماه رجب، در وقت صبح، هفتاد مرتبه و شبانگاه نیز هفتاد مرتبه بگوید: «اَسْتَغْفِرُ اللّهَ وَأَتُوبُ اِلَیْهِ» و پس از آن، دستها را بلند کند و بگوید: «أَللّهُمَّ اغْفِرْ لی وَتُبْ عَلَىَّ» اگر در همان ماه رجب بمیرد، خداوند از او راضى خواهد بود.
🔹 در طول این ماه هزار مرتبه بگوید: «اَسْتَغْفِرُ اللّهَ ذَاالْجَلالِ وَالاْکْرامِ مِنْ جَمیعِ الذُّنُوبِ وَالاْثامِ» تا خداوند رحمان وى را بیامرزد.
منبع: مفاتیحالجنان