6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺به خودت خیلی مطمئنی؟؟؟
عاقبت چت با نامحرم
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
هدایت شده از 🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
وای چه زیبا
حسن روحانی گفته با حذف صفرها پول ما در برابر پول خارجی زیباتر میشه
به همین سوی چراغ قسم
#دولت_بی_تدبیر
#روحانی
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
#اختصاصی_عکسنوشته_سیاسی
استاد فاطمی نیا
🔶علت خیلی از مشکلاتی که ما تو خونه هامون داریم، درگیری ها، بداخلاقی ها، عصبانیت ها، بی حوصلگی ها، غرغرها، دل شکستن ها و ...
اینه که فرشته ها تو خونه مون نیستن.
تو خونه مون پر نمیزنن...
ذکر نمیگن.
🍃خونه ای که توش پر فرشته باشه میشه خود بهشت.
پر از لطف و صفا و شادی و یاد خدا.
حالا چیکار کنیم که فرشته ها مهمون خونه مون بشن؟
چه کارایی نکنیم که فرشته ها رو پر ندیم؟
🍃1. حدیث کسا زیاد بخونیم.
🍃2. سعی کنیم نمازها تا جای ممکن اول وقت باشه.
🍃3. نماز قضا داشتن خیییلی اثر بدی داره.
🍃4. چیز نجس تو خونه نگه نداریم. همه جای خونه مون همیشه پاک پاک باشه.
🍃5. توی خونه داد نزنیم.
حتی با صدای بلند هم حرف نزنیم.
فرشته ها از خونه ای که توش با صدای بلند صحبت بشه میرن.
🍃6. حرف زشت و غیبت و دروغ و مسخره کردن و اینا هم که مشخصه
🍃7. سعی کنیم طهارت چشم و گوش و زبان و شکممون رو تا جای ممکن تو خونه حفظ کنیم.
🍃8.وقتی وارد خونه میشیم با صدای واضح سلام کنیم. حتی اگه هیچ کس نیست.
چهارتا ذکر قرآنی آرامش بخش که توی زندگیت معجزه ها میکنه:
🍃1-حسبنا الله و نعم الوکیل (برای وقتایی که ترس و اضطراب داری)
🍃2-لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین (وقتی خیلی ناراحتی و دلت گرفته)
🍃3-افوض امری الی الله ان الله بصیربالعباد (برا وقتایی که میخوای خدا مکر و حیله دیگران رو در حق تو خنثی کنه)
🍃4-ماشاالله لا حول ولا قوه الا بالله (برا وقتایی که طالب زیبایی در دنیا هستی)
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
بسم الله الرحمن الرحیم
من زندهام
قسمت نوزدهم
من اگرچه آراستگی ظاهری و مد در دوخت لباس را یاد گرفته بودم، از نظر درونی به شدت آشفته و درهم ریخته بودم. چون این اتفاقات همزمان با دوران رشد و بلوغ بود. احساس می کردم به کشف جدیدی رسیدهام.
چیزی در من پیدا شده بود که زری اصلاً با آن آشنا نبود. زری مدام از خط چشم های بادامی و فندقی و لب های غنچه ای و قیطانی و شنیون های جدیدی که تازه مد شده بود و مدلهایی که قدیمی شده بود و اینکه کدام با کدام هم خوانی دارد و اینکه چطوری دختر شایسته بشویم، صحبت می کرد و من می خواستم از چیزهایی که او نمی بیند، اما وجود دارد صحبت کنم.
از نظر فکری من و زری کم کم در حال دور شدن از هم بودیم. اما احساس جدا شدن از زری مرا به سکوت وا می داشت.
تفاوت هایی که در روحیه و خلق و رفتار من و زری ایجاد شده بود، حاصل تفاوت دو محیطی بود که در آن حضور پیدا کرده بودیم. این محیط جدید بود که مرا به فکر واداشته بود و زری را به وادی چشم و ابرو و مد و دختر شایسه کشانده بود.
سال تحصیلی ۱۳۵۳ موسسه ماه مهر و مدرسه و مشق و معلم و کتاب فرا رسید و من مقطع جدید تحصیلی و کلاس اول راهنمایی را آغاز کردم.
زری اصرار داشت روپوش آن سال مدرسه مان را من بدوزم اما راستش من فقط به اندازه ای خیاطی یاد گرفته بودم که بتوانم به مادرم در دوخت زیر شلواری آقا و داداش ها کمک کنم.
آن سال علاقه ام به کتاب و داستان مرا مسئول روزنامه های دیواری مدرسه کرد. در قسمت فکاهی و معماها از زری و مهناز کمک می گرفتم.
نقاشی ها و طراحی را هم به کمک هم کلاسی ها انجام می دادم. ولی شب ها خودم مطالب روزنامه را با خط خوش و خوانا مینوشتم.
گاهی بعضی از مطالب را از خانم حاصلی می گرفتم که این کار مورد اعتراض مدیر واقع میشد. خانم مدیر میگفت: فقط باید درباره ی خودتان و وقایع و موضوعات داخل مدرسه بنویسید. اما خانم حاصلی سر نخ خوبی بود. مهم این بود که بچهها او را میشناختند و حرفهای او از جنس آنچه همه میگفتند نبود. او با لحن ملایم و سبدی پر از گل و محبت که چاشنی دین میکرد، قدم به روزنامه دیواری ما گذاشته بود.
خانم حاصلی یک معلم به تمام معنا بود، که ردپای او فقط در روزنامههای دیواری پیدا نبود. چرا که او در روح بچه ها جا باز کرده بود. خانم حاصلی دست ما را گرفته بود و قدم به قدم با اسلام آشنا میکرد. اسلامی از سر منطق و شعور نه شور و تعصب. برای درس حرفه و فن، کلاسهای مهارتآموزی مثل آشپزی، گلدوزی، خیاطی، روزنامهنگاری، فن سخنوری و... به ساعت کلاس های رسمی اضافه شده بود.این کلاس ها معمولا پنجشنبه ها برگزار می شد. بچه ها در کلاس های رسمی استعداد یابی می شدند و با این برنامه چهره خشن و خشک مدرسه به چهره ای دوست داشتنی تبدیل شده بود.
بعد از تمام شدن مدرسه و گرفتن کارنامه تصمیم گرفتم در کلاس خیاطی پیشرفته خانم دروانسیان که شامل ظریف دوزی و ضخیم دوزی بود، شرکت کنم. اما متاسفانه هراچیک از درس ریاضی تجدید نداشت و یک ضرب قبول شده بود.
اما من به دنبال یادگیری چیز دیگری بودم. با این حال حق با مادرم بود که انتظار داشته باشد آن سال روپوش مدرسه ام را که بلوز چهارخانه سفید و آبی همراه با کت و دامن شش ترک بود، خودم بدوزم. لااقل باید دوخت یکی شان را به خوبی یاد میگرفتم. زری هم به عنوان شاگرد نغمه خانم هر روز به آرایشگاه می رفت و مزد می گرفت و به جای ننه بنداز به او زری خانم میگفتند.
با تعدادی از بچه های مدرسه گروه روزنامه دیواری را تشکیل داده بودیم و گروهی دیگر که به جمع ما اضافه شده بودند، دو روز در هفته به کلاسهای خانم حاصلی که در مسجد مهدی موعود برگزار میشد میرفتیم.اما همه در یک گروه نبودیم...
پایان قسمت نوزدهم
#نهضت_کتابخوانی
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
حاج مهدی سماواتی - دعای مجیر.mp3
6.61M
🎧 دعای مجیر
🌹در شب های ۱۳ و ۱۴ و ۱۵ #ماه_رمضان (ایام البیض) خواندن #دعای_مجیر سفارش شده است..
🎙 با نوای حاج مهدی سماواتی
#نشر_دهید
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تقدیم به کسانی که با قضاوت غیرمنصفانه اینروزها خودشان را مدیون حاج محمود کردند
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB