امیرالمومنین علیه السلام در وصایای خودشان به فرزندشان امام حسن مجتبی علیه السلام، در نامه ی ۳۱می فرمایند:
🔹«فَلَا يُقَنِّطَنَّكَ إِبْطَاءُ إِجَابَتِهِ فَإِنَّ الْعَطِيَّةَ عَلَى قَدْرِ النِّيَّةِ وَ رُبَّمَا أُخِّرَتْ عَنْكَ الْإِجَابَةُ لِيَكُونَ ذَلِكَ أَعْظَمَ لِأَجْرِ السَّائِلِ وَ أَجْزَلَ لِعَطَاءِ الْآمِلِ»
🔹هرگز نباید تأخیر اجابت دعا تو را مأیوس بکند، زیرا بخشش پروردگار به اندازه ی نیت آنهاست. گاهی می شود که اجابت دعا به تأخیر می افتد تا اجر و پاداش درخواست کننده بیشتر گردد و عطای آرزومندان را خدا بیشتر کند.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
سه دقيقه در قيامت 01..mp3
8.01M
#شرح_کتاب_سه_دقیقه_در_قیامت
قسمت 1⃣
"تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم"
#استاد_امینی_خواه
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
🌸 عکسنوشته حجاب 🌸
🌺عرفه روزى است كه حق تعالى بندگان خویش را به عبادت و طاعت خود فرا خوانده و سفره های جُود و احسان خود
🦋 ۴۵ روز تا عرفه 🦋
🌼امروز به نیت
❣شهید مهدی باکری❣
قرائت
☘ ۱۰۰ صلوات ☘
✨ان شاءالله عمل گفته شده را انجام دهیم تا شفاعت شهید شامل حالمان شود✨
#الهی_شهید_بشیم
‼️خلاصه تمام خواسته های برانداز ها همین بی بند و باری ها و آزادی های بی قید و شرط است، بدون این مسائل هیچ ایدئولوژی ندارند.
خلاصه که خر از قبرس نیارید...
#حجاب
#تمدن_نکبت_غرب
#آدم_انتخاب_کنیم
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
تکلیفت رو با خودت روشن کن!
وقتی آزادی زن غربی را می خوای! خب دیگه چطور می تونی خانواده زن شرقی رو داشته باشی؟!
حالا خودت تصمیم بگیر!
یا قید خانواده رو بزن یا به شرایط خانواده داشتن پایبند باش!
#حجاب
#تمدن_نکبت_غرب
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مٺاهݪا بِبینَن😳
⛔️مَحرَم و نامَحرَم⛔️
مُطمَئِنے حَواسِت هَست؟😡
از یوسف باݪاٺری؟🙄
دیدن این فیلم واجبه واجب...🧐
#حجاب
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
#اختصاصی_عکسنوشته_سیاسی
هدایت شده از 🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
✳️امام صادق(علیه السلام) :
دعا محجوب و در پرده است تا هنگامی که بر محمد و آل محمد صلوات فرستاده شود و سپس حاجت خود را بخواهد. هر کس حاجتی دارد باید اول بر محمد و آل محمد صلوات فرستد بعد از آن حاجتش را بخواهد و سپس باز صلوات بفرستد زیرا که حضرت حق کریم تر از آن است که دو طرف دعا را اجابت کند و میانه دعا را واگذارد. همانا صلوات بر محمد و آل محمد حجاب های دعا را بر طرف می کند.
💠ختم صلوات توسل به امام صادق (علیه السلام) به نیت:
✨تعجیل در فرج مولا
✨سلامتی رهبر عزیزمان
✨سلامتی تمامی مدافعین وطن و سلامت
✨شفای همه بیماران بالاخص بیماران کرونایی
✨دفع بلا و رفع گرفتاری های مردم
🦋مهلت قرائت تا روز بعد شهادت امام صادق علیه السلام.
@shahid_ahmadali_nayeri
#استجابت_دعاهامون_بحق_اهل_بیت
بسم الله الرحمن الرحیم
من زندهام
قسمت چهل و دوم
هر چه از بچه ها می پرسیدیم با نگاه های مات و مبهم از کنار ما می گذشتند. زندگی هر یک از بچه ها با سرنوشتی گره خورده بود.
اسم هایی که آنها برای هم انتخاب می کردند و همدیگر را با همان نام ها صدا می زدند، حاکی از زندگی تلخ و پر رنج آنان بود.
فریده می گفت: ما بچه ها جزء اشتباهات خدا هستیم. ما باید در شکم مادرانمان می مردیم و نمردیم. نباید به دنیا می آمدیم و آمدیم.
وضع و حال هیچ کدام بهتر از دیگری نبود.
لقب هر بچه ای شهرت و حرفهی خانوادهاش بود.
فکر میکردم سرراهی، فامیلی حسن است. اما بعد از مدتی فهمیدم سرراهی،قصه ی زندگی حسن است. ده سال و یازده ماه و شش روز پیش حسن در کهنه پارچه ای کنار زباله ها پیدا شده و به این یتیمخانه هدیه میشود.
دیگری سهراب کخ بود. مادر سهراب سر زا رفته و پدرش او را به آنجا هدیه کرده بود و خود از راه گدایی در لین یک احمد آباد، زندگی میکرد. دیگری موسی بنگی نام داشت. قصه ی این یکی رو دست همه زده بود. موسی قربانی عیش و عشرت پدر و مادر معتادش بود. هر بار که هوس می کردند موسی را به خانه ببرند، با منقل تریاک آنها، قسمتی از بدن بچه می سوخت. تنش اجازه نمیداد پدر و مادرش را فراموش کند.
شاپور گدا هم یکی دیگر از بچههای یتیم خانه بود که مادرش از گداهای دورهگرد بود. بعد از فوت پدر شاپور، مادر توان نگهداری بچه را نداشت و گدایی می کرد و گه گاهی کمی خوراکی و پوشاک برای شاپور می آورد.
در بین بچه ها زندگی شاپور از بقیه تجملاتی تر بود. خلاصه اینکه هر یک از بچه ها اسمی و قصهی اسفار داشت.
حالا باید با این بچه ها دوست می شدیم و با آنها کار فرهنگی می کردیم. باید وارد زندگی آنها میشدیم. نباید به آنها به چشم موجوداتی عجیب نگاه می کردیم. آنها مثل همه بچه های شهر بودند؛ تفاوت که بی کس تر و تنها تر از بقیه به دنیا آمده و از عادی ترین و کمترین سهم زندگی یعنی پدر و مادر محروم مانده بودند.
اصلاً نمیدانستیم باید از کجا شروع کنیم. باید می گذاشتیم فقط قد بکشند و آب و دانه شان را بدهیم یا در مورد اسلام و انقلاب و امام با آنها صحبت کنیم؟ برای ایشان از کجا بگوییم؟ اصلاً اینها میدانند انقلاب شده؟ اصلاً انقلاب و اسلام برای آنها اهمیتی دارد؟ آنها انقلاب را دیدهاند؟
بعد از کمی صحبت و مشورت با برادر سلحشور که همیشه ماموریت مان را گوشزد میکرد و میگفت: شما اگر آنها را به اسلام و انقلاب و امام آشنا کنید آنها راه درست زندگی را خودشان پیدا میکنند. فقط احساساتی نشوید و با ترحم به آنها نگاه نکنید؛ به این نتیجه رسیدیم که این زندگی نابسامان نیاز به برنامه و قانون دارد و من شدم یکی از آنها ...
پایان قسمت چهل و دوم
کخ: در اصطلاح آبادان به آدم خالی بند و دروغگو می گویند
#نهضت_کتابخوانی
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
هدایت شده از 🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
مداحی آنلاین - یه داغی روی قلبم هست - مهدی رسولی.mp3
5.87M
🔳 #شهادت_امام_جعفر_صادق(ع)
یه داغی روی قلبم هست
دلی خون سینه ای چاکه
🎤#مهدی_رسولی
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
▪️ آجرک الله فی مصیبة جدک الامام جعفر بن محمد علیه السلام
حضرت صادق علیه السلام فرمود:
آرزومندان خطا کردند و شتاب جویان هلاک شدند و آنان که در مقام تسلیم اند نجات یافتند و به سوی ما باز خواهند گشت.
غیت نعمانی،باب ۱۱، حدیث ۸
#سلام_امام_مهربانم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
🌸 عکسنوشته حجاب 🌸
🌺عرفه روزى است كه حق تعالى بندگان خویش را به عبادت و طاعت خود فرا خوانده و سفره های جُود و احسان خود
🦋 ۴۴ روز تا عرفه 🦋
🌼امروز به نیت
❣شهید مدافع حرم حجت الاسلام علی تمام زاده❣
قرائت
☘ زیارت آل یاسین ☘
✨ان شاءالله عمل گفته شده را انجام دهیم تا شفاعت شهید شامل حالمان شود✨
#الهی_عاقبتمون_ختم_به_شهادت
حنان ترک" بازیگر مصری":
مدتی ستاره ی اهل زمین بودم، با حجابم از خدا می خواهم مرا ستاره ی آسمان ها کند.
جواهرانه، ص ۷۰
#حجاب
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
سه دقيقه در قيامت 02.mp3
11.19M
#شرح_کتاب_سه_دقیقه_در_قیامت
قسمت 2⃣
"تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم"
#استاد_امینی_خواه
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
شهید یعقوب شرافت
خواهران من!
حجاب را به شما توصیه می کنم.
مانند عروسک نباشید؛ این حجاب شما بزرگترین سلاح شماست.
حتی از بمب های اتمی و نوترونی هم برای (دشمن) خطرناک تر است؛ پس حجابتان را حفظ کنید....
#حجاب
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️صحبت های خواهر #مسیح_علینژاد در مورد کارهای خواهرش
✍توبه ی اینجور افراد خیلی سخته، چون هزاران دخترو به فساد و تباهی کشونده...و باید جوابگوی تباهی افراد باشه...
#مسیح_پولینژاد_مزدور_آمریکا
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
بسم الله الرحمن الرحیم
من زندهام
قسمت چهل و سوم
سید درس اول را این طور شروع کرد:
از این به بعد هیچ کس حق ندارد دیگری را به لقب صدا بزند. همه باید همدیگر را به اسم خوب صدا بزنیم. اینجا ما یک خانواده هستیم و همه با هم خواهر، برادریم. بزرگ ترها باید مراقب کوچکترها باشند.
در همین حین رسول با یک شیشکی وسط حرف سید پرید و با صدای بلند گفت:
خواهر و برادر از چند تا ننه و بابام؟
سید با خونسردی ادامه داد: کوچک ترین محبت ها از ضعیف ترین حافظه ها پاک نمی شود. ما با محبت و دوستی پیمان خواهر و برادری را تقویت میکنیم.
همهمه به راه افتاده بود. صدیقه که از همه عاقل تر بود گفت: خفه خون بگیرید بذارید دو کلمه حرف آدمیزادی بشنویم.
سید ادامه داد: بزرگ ترها به کوچک ترها را از زیر چتر خودشان بگیرند.
از گوشه ی دیگر آسایشگاه صدای شیشکی دیگری بلند شد: توی این گرما و شرجی، بارون کجاست که زیر چتر بریم؟
همه زدند زیر خنده. سید ادامه داد:
خداوند بزرگ که ما را خلق کرده برای چگونه زندگی کردن مامان کتاب هدایت و پیامبر را فرستاده است که بیاموزیم و راه درست را انتخاب کنیم. انسان در تعیین سرنوشت خود سهیم است.
مثل اینکه همه با هم دست به یکی کرده بودند که اجازه ندهند سید سخنرانی کنه. از هر گوشه ای صدایی در می آمد و هر لحظه یکی از آنها اظهار فضل میکرد.
حالا نوبت فریده بود که تلقینات همیشگی مادرش را فریاد بکشد:
ما که جزء اشتباهات خداییم، با کتاب هم هدایت نمی شیم.بهترین حرف حساب برای ما کشیده و اردنگی است. تازه وقتی کتک می خوریم یه کم آدم می شیم.
سید صبورانه و مهربان گفت:
نه بچه ها، اگر کسی با کتک آدم می شد، خر تا حالا آدم شده بود.
سوژه خوبی دست بچه ها افتاده بود. حالا دیگر هر کس چیزی میگفت.
سهراب گفت: آقا من ما همان خری هستیم که از بس کتک خوردیم شبیه آدمیزاد شدیم.
سید همچنان به حرفهای خود ادامه داد:
شما میدانید که الان در کشور، رژیم شاهنشاهی سرنگون شده و همه ما زیر سایه ی رهبری امام خمینی مسیر زندگی خودمان را پیدا کردهایم و هدایت شده ایم. شما هم اگر بخواهید می توانید از این به بعد با ما باشید و از قصه زندگی امام بیشتر بدانید.
یکی از آنها گفت:
آقا ما اینجا شکم مون به کمرمون چسبیده.اگه بالای این قصهها، نون و کباب هم هست بیا و قصه بگو، وگرنه قصه ی ما از همه گریه دارتره.
بالاخره هر روز با یک سخنرانی که یا خواهر میمنت کریمی انجام میداد یا من یا سید، توانستیم بچه ها را آرام آرام به خودمان علاقهمند کرده و اعتمادشان را جلب کنیم.
به خصوص اینکه بعضی وقت ها با اجازه ی مدیر پرورشگاه بچه ها را به خانههای خودمان می بردیم تا با محیط خانه و خانواده آشنا شوند.
بچهها سید را بیشتر از همه ما دوست داشتند و سخت شیفته اش شده بودند و او را عمو سید صدا می زدند...
پایان قسمت چهل و سوم
#نهضت_کتابخوانی
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB