🌹شهیده اعظم شفاهی
میومد کنار بابا می نشست و نوازشش می کرد. ناخوناشو براش می گرفت و می بردش حمام و موهاشو شونه می زد. بعد هم پا می شد لباساشو می شست .از موقعی که بابا زمین گیر شده بود اعظم یار و عمخوارش بود. مونس مامان هم اعظم بود. میگفت یادش نمیاد که هیچ وقت اعظم با عصبانیت یا با صدای بلند باهاش حرف زده باشه، حتی یه بار.
#شهید
#کوچه_شهید
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
#اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
#ستاره_های_زینبی
🌺🌱همسر شهید: بعد از مراسم تشییع شهدای غواص که وی ساعتها در کنار آنها بود، گفت: اول شهادت و بعد سلامتی خانواده را از شهدای غواص خواستم و 🍃به هر دو خواسته نیز خواهم رسید. وی همواره میگفت آرزو دارم با گلوله مستقیم دشمن شهید شوم و به من نیز تاکید کرد اگر دیدی سر بر تن من نیست، گلوگاهم را ببوس و بگو خدایا این قربانی را از ما بپذیر.
#شهید
#شهید_مسلم_خیزاب🌷
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
#مجرای_اشک_چشم ‼️
چشماش مجروح شد و منتقلش کردند تهران
محسن بعد از معاینه از دکتر پرسید:
" آقای دکتر مجرای اشک چشمم سالمه .. ؟
میتونم دوباره با این چشم گریه کنم ؟ "
دکتر پرسید :
برای چی این سوال رو میپرسی پسر
جون .. ؟
محسن گفت :
چشمی که برای امام حسین ' علیه السلام
' گریه نکنه به درد من نمیخوره .. "
#شهید
#شهادت
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
تولد ۳۷ سالگی
عاشقانه ای از همسر #شهید_سید_جواد_اسدی که در اینستاگرام خود منتشر کرد
#همسران_شهدا_عاشق_ترینند
🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
🌷عکسنوشته شهدا 🌷
تولد ۳۷ سالگی عاشقانه ای از همسر #شهید_سید_جواد_اسدی که در اینستاگرام خود منتشر کرد #همسران_شهدا_ع
تولد ۳۷ سالگی🎂
تولدی که پر از دلتنگی بود
تولدی که پر از مرور خاطرات بود
تولدی که همش صدای سید جوادم تو گوش هام بود
#دلتنگی
#مرور_خاطرات
#صدای_سید_جوادم
۴ سالِ که بدون سید جوادم تولد میگیرم
بدون تبریک ها و سوپرایز های بهترین مردِ زندگیم...
مردی که همیشه لبخند و شوخی هاش شامل حال من و سید احمد بود...
مردی که تو تمام شرایط پرانرژی بود...
مردی که وجودش همیشه دلگرمی خاصی بود...
تولد امسال حدیثه هم گذشت اما سخت گذشت...
همچنان من و سید احمد دلتنگ تو هستیم ای #شهید قهرمانم...💔
#همسران_شهدا_عاشق_ترینند
🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
8.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥سخنرانی مهمان دانشگاه در خیابان / دانشگاه امیرکبیر به مجوز خودش هم عمل نکرد
🔹مسئولان دانشگاه امیرکبیر اجازه ورود به فریدون عباسی استاد دانشگاه و رئیس سابق سازمان انرژی اتمی به خوابگاه شهیدگلشن برای حضور در مراسم یادبود شهادت شهید شهریاری را ندادند.
#شهید
#شهید_شهریاری
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
🌹🍃فرزندی قانع بود و هیچوقت تقاضای بی موردی از ما نداشت. حتی پولتوجیبی از ما دریافت نمیکرد.
🌹🍃هنوز به سن تکلیف نرسیده بود که راهش به مسجد محله باز شد و نمازخواندنش شروع شد. مادرش میگفت: وقتی من نماز امام زمان(عج) را میخواندم میثم شنیده و یاد گرفته بود. حدوداً 9 ساله بود که این نماز را در مسجد خوانده بود.
🌹🍃از همان دوران هم عضو بسیج دانش آموزی شد. میثم بیشتر از سنش زحمت میکشید و خانواده را درک میکرد. در کنار صلابت مردانه اش همیشه خنده بر لب داشت و همانطور که پدر را تنها نمیگذاشت کمک حال مادر هم بود.
🌹🍃 وقتی زحمات پدر را دید تصمیم گرفته پایش کار کند. در کار کردن رضایت صاحبکار برایش خیلی مهم بود سعی می کرد حق صاحب کار ضایع نشود و تلاشش را می کرد که کار را تمام و کمال انجام دهد.
🌹🍃 میثم اهل ظاهرسازی نبود. تنها دغدغه اش بی عدالتی بود. و هر وقت ریاکاری و یا بی عدالتی میدید خیلی ناراحت میشد و حرص میخورد.
🌹🍃 خیلی عاشق حضرت زینب(ع) بود. همیشه دنبال این بود که برای امام حسین(ع) کار کند. به هیچ عنوان ظاهرسازی را دوست نداشت، شاید هر کسی ظاهر او را میدید فکر نمیکرد شهید شود(چون ظاهرش به شهدایی که میشناسیم نمیخورد) در حالی که باطنش چیز دیگری بود. همیشه از بیعدالتیها ناراحت بود و در این باره خیلی با من درد و دل میکرد. به او می گفتم:«میثم! انقدر خودت را اذیت نکن، از همان اول که اسلام بوده تا به امروز همیشه این بی عدالتیها وجود داشته و اگر بخواهی خودت را اذیت کنی چیزی از اعصابت باقی نمیماند». ولی همیشه از این موضوع ناراحت بوده و حرص میخورد.
🌹🍃خیلی اهل تفریح بود. با هم گردش و کوه میرفتیم. هر کجا که از طرف محل کارش میرفت و مناسب بود، بعد از آن، من را هم میبرد. همه جا هم با موتور میرفتیم. سفر هم زیاد میرفتیم.
خیلی دوست داشت هر جا درگیری باشد، برای دفاع از اسلام برود/قبل از سوریه یک هفته داوطلبانه به عراق رفت.