eitaa logo
🌷عکسنوشته شهدا 🌷
1.2هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
15 فایل
🌷 اینجا با شهدایی آشنا میشی که حتی اسمشونم نشنیدی کانال های دیگر ما سیاسی 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI حجاب 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/302448687Cd7ee6e0c16
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🍃 زندگی آن‌ها با مهر و محبت و گه‌گاه نیز با ترس و وحشت سپری شد. مهر و عطوفت بی‌نهایت شهید تقوی به خانواده در کنار تهدید او به ترور و انفجار نارنجک در منزل. او همیشه خود را یک کشاورز و کشاورززاده می‌دانست. در سال‌های اخیر، شهید تقوی مؤسس یکی از گردان‌های حشدالشعبی عراق (نیروهای مردمی) و فرمانده گردان مقاومت مردمی «سرایا‌الخراسانی» عراق بود . 🌹🍃 از زبان همسر شهید ⬇️ حاج حمید معمولاً بعد از نماز صبح به روستا می‌رفت و تا غروب کار می‌کرد و غروب از روستا برمی‌گشت. یک روز که می‌خواستیم از روستا برگردیم پسربچه‌ای از اهالی روستا از حاج حميد پرسید که دوباره کی به روستا می‌آید چون دارد یک سوره از قرآن حفظ می‌کند و می‌خواهد برای حاج حمید بخواند. حاج حمید خوشحال شد و با خنده گفت حتی اگر شده به‌خاطر تو هم می‌آیم فقط تلاش کن سوره قرآن را به خوبی حفظ کنی. پسربچه هم با خوشحالی قول داد. وقتی در حال ترک روستا بودیم حاج حمید به من گفت چند روز پیش به چند تا از بچه‌های روستا به‌خاطر حفظ قرآن هدیه دادم. خوشحالم که این موضوع موجب شد تا بچه‌های دیگر هم به‌فکر حفظ قرآن بیفتند. 🌷 حاج حمید سال ۹۱ بعد از اینکه بازنشسته شد وقتش را به سه قسمت تقسیم کرد. یک ماه یا بیست روز را در عراق و بیست روز را در تهران و دو هفته را در اهواز می‌گذراند. او برای تشکیل نیروی مردمی (حشد شعبی) برای مبارزه با داعش به عراق رفت‌وآمد داشت. به اهواز هم برای سرکشی به مادرش و تبدیل خانه پدری به مرکز فرهنگی و حسینیه در رفت و آمد بود. 🌷 او به معنای واقعی کلمه به مال دنیا بی‌اعتنا بود . به مردم خیلی اهمیت می‌داد . 🌷 همیشه طوری رفتار می‌کرد که من و بچه‌ها فکر می‌کردیم یک کوه پشت ما ایستاده است . 🌷 تواضع، یکی از خصوصیات بارز او بود. یک شب حاج حميد روی مبل نشسته بود و مشغول خواندن كتاب بود. من هم تلويزيون را روشن كردم و كنار حاج حميد نشستم. تلويزيون داشت خاطرات جبهه مقام معظم رهبری را پخش می‌کرد، آقای خامنه‌ای(دامت برکاته) فرمودند : ما در مهلکه‌‌ایی گیر افتاده بودیم، که بنده خدایی آمد و با ماشین ما را از مهلکه نجات داد. حاج حمید همین‌طور که سرش در کتاب بود و با همان مظلومیت همیشگی گفت: « .» 🌷 پدر او در سال ۶۲ و در عملیات خیبر و برادر حاج حمید در سال ۶۴ در عملیات آزادسازی فاو در جزیره مجنون به شهادت رسیدند. پدرش قبل از شهادت می‌گفت: حاج حمید مشوق من برای رفتن به جبهه است .