از دوستان صمیمیاش بودم و آنقدر شیفتهاش شده بودم که باید هرروز او را میدیدم و با هم صحبت میکردیم. وقتی به دانشگاه امام حسین(علیهالسلام) رفت، با هم تلفنی صحبت میکردیم و از حال هم باخبر بودیم.
خبر شهادتش را که شنیدم، انگار آب سردی روی سرم ریختند. غم تمام وجودم را گرفته بود و اشک میهمان چشمانم شده بود. چهره زیبایش را در ذهنم تصور میکردم و خاطرات دلنشینش را مرور.
دو سه روز اول، هرچه میکردم که به خودم دلداری بدهم نمیشد. هر لحظه احساس میکردم که عباس روبروی من ایستاده؛ با همان لبخند همیشگیاش. یک هفته بعد از شهادتش بود که در خواب او را دیدم. پرسیدم:«آنجا چه خبر؟» گفت:«اینجا فرشتگان به من تعظیم میکنند...»
#شهیدعباس_دانشگر
محمد مرادی-دوست شهید
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA