🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
ختم صلوات امروز به نیت : 🌷شهید مدافع حرم #ابوالفضل_راه_چمنی 🌻 ولادت: ۶۴/۱۲/۲ 🍂 شهادت: ۹۵/۱/۱۸ 🕊 مح
🍃🌹 از زبان پدر محترم شهید ⬇️
🌷پسرم خیلی مهربان بود. هر زمان از سر کار برمیگشت فرقی نمیکرد که چه ساعتی از شبانهروز باشد، ابتدا میآمد من و مادرش را میدید و به دستهای مادرش بوسه میزد بعد به خانهاش میرفت.
🌷همیشه میگفت: میخواهم سرباز واقعی آقا امام زمان(عج) باشم. الحمدلله موفق هم شد. در سپاه آموزشهای سنگینی داشت. تاکتیکهای نظامی خیلی سخت بود. من نگران بودم که ابوالفضل نتواند آموزشهای سپاه را تحمل کند، اما از آنجا که ورزشکار بود و کشتیگیر، بدن آمادهای داشت و موفق شد تاکتیکهای نظامی زیادی را یاد بگیرد و در فنون نظامی و رزمی تبحر خاصی پیدا کرد.
🌷ابوالفضل ارادت خاصی به شهید #ابراهیم_هادی داشت. ماهی دو بار با همسرش به بهشت زهرا(س) میرفت و در همین رفتوآمدها بود که همسرشان را برای شهادتش آماده میکرد. آنجا به زیارت شهدا میرفتند و با خواندن نماز و ادعیه بازمیگشتند.
🍃🌹 از زبان همسر محترمه شهید ⬇️
🌷بعد از عقد از اعتقاداتش گفت و از صحبت کردنش مشخص بود که خیلی طرفدار سرسخت #آقاست. شدیداً نسبت به حضرت آقا غیرتی بود. همه میگفتند: «آقا ابوالفضل اصلاً ناراحت نمیشود.» واقعاً کسی ناراحتی آقا ابوالفضل را ندیده بود، اما روی مسائل رهبری خیلی حساس بود و ناراحت میشد. در باره با مسائل دیگر خیلی آرام بود و اصلاً ناراحت و عصبانی نمی شد.
🌷آقا ابوالفضل خیلی دوست داشت آن رشتههایی که خودش تجربه کرده بود، من هم تجربه کنم مثل کوهنوردی. برایم کفش مخصوص خریده بود، باهم دربند میرفتیم. خودش "راپل" کار میکرد. یک روز خانه پدرشوهرم بنایی بود. آقا ابوالفضل به من گفت: «بیا بریم بالا پشت بام.» گفتم: «برا چی؟» گفت: «توبیا.» با هم رفتیم بالا. دیدم یک طناب از آن جا وصل کرده و به من یاد داد تا با طناب پایین بیام. خودش، غریق نجات، شنا، راپل، صخره نوردی، چتر بازی، جودو... ولی از بین اینها، شنا را به من توصیه میکرد. حتی در خانه روی فرش به من مراحل شنا را یاد داد که بعداً همه تعجب میکردند که من چطور یاد گرفتم.
🌷همیشه از شهادت میگفت: «دعا کن شهید بشوم.»
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
#اختصاصی_عکسنوشته_سیاسی