هدایت شده از عکسنوشته فرهنگ و حجاب
⚫️ هر کار کردم از دیروز (روز عید قربان) ساعت 9:30 صبح (اولین لحظه اطلاعم) چند خطی برای #حسین_فرجنژاد بنویسم، نتونستم و نشد.
این خانواده (حسین، همسرش، دو پسر، دختر تهتقاری و احتمالا...) حتما الان وضعشون خوبه. شک ندارم. دعا میکنم که بهتر باشه جایگاهشون.
دیروز و امروز، درباره حسین چیزهایی نوشتند، اما مردی که توصیف شد، آقای فرجنژاد در صحنه کار جهادی، تلاش علمی، فعالیت خستگیناپذیر فرهنگی و تربیتی، پژوهش، تألیف و... بود.
هر وقت بتونم، روایت خودم از اندیشه و سیره عملی این مرد رو بیان خواهم کرد. الان حال و توانش رو ندارم. اینجا خیلی مختصر به حسین، وسط خونوادهی 5نفریشون اشاره میکنم:
این زن و شوهر، نمونه خونوادهای بودن که با هم میساختن. همسر حسین (خانم بابایی) خیلی علاقهمند بود به هنر و کار فرهنگی. حسین برای هر دو علاقهی همسرش کاملا شرایط رو آماده میکرد. تعریف میکرد که چه هزینههایی کرده تا همسرش کلاسهای هنری مورد علاقهش رو شرکت کنه یا لوازم این کار رو بخره، بااینکه درآمد خیلی بالایی نداشت. البته همسرش هم هنرجوی صرفا مصرفکننده نبود. با فروش تولیدات هنریش یه مبلغ اندکی به دخل و خرج خونه کمک میرسوند.
کمی بعدتر، علائق همسرش در تربیت و آموزش نونهالان شدت گرفت و دوست داشت مربی مهد یا دبستان باشه. حسین در این مقطع، برخلاف تصویر رایج از یک مرد جهادی در ایران، نصف روز در خونه میموند، مطهرهی کمسنوسال رو با دو تا داداشای شیطونش نگه میداشت تا مامانِ خونه بتونه دورههای آموزشی و آزمایشی مربی مهد و معلم دبستان رو بگذرونه.
اندیشناک
https://eitaa.com/toward_IRAN_1440
ادامه 👇👇👇