با کدام منطق می توان با بی حجاب ها صحبت کرد.mp3
16.84M
پرسش و پاسخ در جمع خواهران طلبه و دانشجویان با حضور روانبخش👆👆
با کدام منطق می توان دختران بی اعتقاد به حجاب را روشن کرد؟
#روانبخش
#کد8 #بصیرت_سیاسی
🌿🌹🌿 دوستان ومخاطبین خود رابه این کانال دعوت کنید.
🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹
⏹️ #آینده_از_آن_اسلام_است .
https://eitaa.com/joinchat/3403677734C14d161740e
22.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❎زنزندگیآزادیغربی یعنی: پنجاه، پنجاه 👆👆👆
🔹جایی که زنان موظفند همدوش مردان کار کنند؛ مخارج خود و سهم زندگی مشترک را ۵۰_۵۰ بپردازند!
🔸جایی که زنان ممکن است صرفا بخاطر بیکاری موقتی، از سوی شوهرشان براحتی مطلقه شوند!
🔹جایی که حتی پسرها، پول غذا و رستوران دوستدخترشان را هم حساب نمیکنند!
✍این کلیپ را تمام زنان ایرانزمین ببینند، شاید قدر زن بودن خود و کرامتهایی که دین اسلام برای آنها قائل شده است را بیشتر بدانند؛ یا کمتر اسیر تبلیغات دشمنان غربی و مزدورانشان شوند
#روانبخش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
჻ᭂ࿐✰:࿐❁❥༅••┅┄
هرکار نوکرت کرد به کار تو نیامد 💔😔
🔰علامه طباطبایی؛ احیاگر فلسفه در حوزه علمیه
✍حضرت آیتالله خامنهای: «مرحوم علامهی طباطبائی (رضواناللهعلیه) در حدّی بود که اگر منحصر به فقاهت میشد، یقیناً به مرجعیّت تقلید میرسید... امّا ایشان آمد مشغول فلسفه گردید و رکنی شد، و بعد از آنکه در قم هیچ نشان قابل توجّهی از فلسفه نبود، آن را احیا کرد؛ شاگردانی تربیت نمود، معارف فلسفه را راه انداخت و گسترش داد.»
۱۳۷۰/۶/۳۱
🗓 ۲۴آبانماه سالروزرحلت عالم فرزانه ، علامه سیدمحمدحسین طباطبایی است.
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
سلام و وقت بخیر خدمت شما سروران گرامی 🌹
به نظرم رسید امشب کمی در مورد یک شخصیت شگفت انگیز صحبت کنیم.
واقعا ایشون یکی از خانم های فوق العاده بودند.
✅ همسر بزرگوار علامه طباطبایی
داستان زندگی خانوادگی علامه طباطبایی
🔹 بخش اول
❇️ علامه محمد حسین طباطبایی از بزرگترین علمای صدسال اخیر هستند و کتاب های زیادی در مسائل فقهی و کلامی و فلسفی و تفسیر نوشتن. ایشون در سال 1302 شمسی با دختر یکی علمای بزرگ تبریز ازدواج میکنند.
🌷 نام این خانم قمر السادات هست که یک زن بسیار مومن و فهمیده و حکیم بوده و پدرش از ثروتمندان تبریز محسوب میشده.
بعد از دو سال خداوند یه پسری به علامه میده به نام محمد و زندگی این زوج جوان با اومدن این پسر شیرین میشه 🌹
🔸 بعد از اون علامه برای ادامه تحصیل میره نجف و در یک خونه بسیار محقر و این خانم با تمام سختی های اون زندگی میسازه و هیچ گله و شکایتی از علامه نداشته
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
بخش دوم
خود علامه داستان ورودش به شهر نجف رو اینطوری بیان میکنه:
🔸 هنگامی که از تبریز به قصد ادامه تحصیل علوم اسلامی به سوی نجف اشرف حرکت کردم، از وضع نجف بیاطلاع بودم، نمیدانستم کجا بروم و چه بکنم.
در بین راه همواره به فکر بودم که چه درسی بخوانم، پیش چه استادی تلمّذ کنم و چه راه و روشی را انتخاب کنم که مرضیّ خدا باشد، وقتی که به نجف اشرف رسیدم، رو کردم به قبله و بارگاه امیرالمؤمنین(ع) و عرض کردم:
یا علی(ع)! من برای ادامه تحصیل به محضر شما شرفیاب شدهام ولی نمیدانم چه روشی را پیش گیرم و چه برنامهای را انتخاب کنم، از شما میخواهم که در آنچه صلاح است مرا راهنمایی کنید.
☢️ منزلی اجاره کردم و در آن ساکن شدم. در همان روزهای اول، قبل از اینکه در جلسه درسی شرکت کرده باشم در خانه نشسته بودم و به مشکلات و آینده خود فکر میکردم؛ ناگاه درب خانه را زدند، درب را باز کردم ـ دیدم یکی از علمای بزرگ است....
🌷 سلام کرد و داخل منزل شد. در اطاق نشست و خیرمقدم گفت.
🌺 چهره ای داشت بسیار جذاب و نورانی. با کمال صفا و صمیمیت به گفتگو نشست و با من انس گرفت و سخنانی بدین مضمون گفت:
✅ کسی که به قصد تحصیل به نجف میآید خوب است علاوه بر تحصیل "به فکر تهذیب و تکمیل نفس خویش" باشد و از نفس خود غافل نشود....
🔶 این را فرمود و حرکت کرد. من در آن مجلس شیفته اخلاق او شدم. سخنان کوتاه و بانفوذ آن عالم ربّانی چنان در دلم اثر کرد که برنامه آیندهام را شناختم و تا مدتی که در نجف بودم محضر آن عالم باتقوا را رها نکردم و از محضرش استفاده نمودم.
💥 آن دانشمند بزرگ آیت اللّه العظمی حاج سیدعلی قاضی طباطبایی بود....
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
بخش سوم:
🔹 زندگی علامه در شهر نجف خیلی سخت بود. بالاخره ایشون تمام عمرشون رو توی تبریز با اون آب و هوای سردش زندگی میکرده و تحمل هوای بسیار گرم نجف واقعا براشون سخت بوده.
⭕️ بعد از چند وقت پسرشون محمد بیمار میشه و چون پزشک مناسبی توی نجف نبوده اون بچه که چشم و چراغ خونه علامه بوده فوت میکنه...
این مصیبت خیلی برای همسر علامه سخت میگذره اما ایشون تحمل میکنه و همیشه یار و یاوری همسرش بوده...
❇️ 🔸منزل علامه یه خونه بدون اتاق و فقط یک حال بوده که همون رو هم یه پرده وسطش زده بودند و علامه شاگردانش رو توی همون اتاق درس میداده و زن و بچش اون طرف پرده زندگی میکردن....
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
بخش چهارم:
🔺 بعد از فوت پسر اولشون خدا دوباره به این زوج جوان یه فرزند دیگه ای میده که اون هم بعد از یک سال از دنیا میره..
💢 بعد دوباره بچه دار میشن و بچه سوم هم بعد از مدتی از دنیا میره و هر روز مصیبت های این زن بیشتر میشه.
🔸 فرزند چهارم رو که این بانوی بزرگوار باردار میشن یه روز که علامه قاضی منزل علامه طباطبایی دعوت بوده رو میکنه به خانم علامه و میفرماید:
🔹 دخترعمو! این فرزندت باقی خواهد ماند و پسر است و آسیبی به او نخواهد رسید. نامش را عبدالباقی بگذارید تا ان شاءاللّه برایتان بماند...
اتفاقا فرزند چهارم علامه باقی میمونه و بعدا منشأ خدمات زیادی میشه.
☢️ هزینه زندگی علامه از مقدار کمی اموال موروثی بوده که از تبریز برای ایشون میرسیده که بعد از روی کار اومدن رضاخان اون مبلغ هم تموم میشه و علامه برای گذران زندگی مجبور به فروختن اثاثیه منزلش میشه تا جایی که دیگه چیزی براشون نمیمونه...
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦