eitaa logo
آینده از ان اسلام است.
328 دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
5.9هزار ویدیو
251 فایل
کانال فعالان انقلابی .
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ ‌ ‌🌅🌌🌅🌌🌅‌ 🌌🌅🌌 🌅🌌🌅 🌌 🌅  داستان 💚 ( حوادث اخرین سال زندگی پیامبر صلی الله علیه و اله ) مدال افتخار بر سینه غدیر خدای من! چه بِرکه زیبایی! چه آب باصفایی! قربان بزرگی خدا بشوم که در دل کویر، برکه ای به این زیبایی درست کرده است! من کنار برکه می‌روم و از آب زلال آن سیراب می‌شوم و شکر خدا را به جا می‌آورم. به راستی که این عرب‌ها چه زبان شیوایی دارند! حتما می‌گویی چرا! آنها چه اسم خوبی برای این برکه انتخاب کرده اند: غدیر خُم! حق داری از من سوال کنی که معنای کلمه خُم چیست! خوب حالا که سوال کردی باید کمی حوصله کنی تا برایت توضیح دهم. وقتی تو جارو به دست بگیری و خانه خودت را حسابی تمیز کنی آن وقت هر کس به خانه تو نگاه کند می‌گوید: این خانه، تمیز شده است. امّا اگر یک دوست عرب زبان داشته باشی، وقتی خانه تمیز تو را ببیند می‌گوید: خُمّ. منظور او این است که این خانه بسیار تمیز شده است. خوب، اکنون به این برکه زیبا نگاه کن! آب این برکه چقدر زلال و صاف است! اگر بخواهی اسمی برای اینجا بگذاری چه می‌گویی؟ درست حدس زدم؟ اسم پیشنهادی شما این است: بِرکه زلال. امّا اینجا سرزمین حجاز است و همه به عربی سخن می‌گویند، پس ما باید این اسم شما را به عربی ترجمه کنیم. به نظر شما ترجمه عربی برکه زلال چه می‌شود؟ درست ترجمه کردی: غدیر خم! دوست خوبم! دیگر وقت نیست، کاروان باید به حرکت خود ادامه دهد. کاش فرصتی بود تا کمی اینجا می‌ماندیم و صفا می‌کردیم! من نمی توانم از آبیِ این آب، چشم برگیرم! ساعت حدود نه صبح است، ولی ما نمی توانیم اینجا بمانیم، ان شاءاللّه برای نماز ظهر در منزلگاه بعدی توقّف خواهیم کرد! عدّه ای مشک‌ها را پر از آب می‌کنند و به کاروان ملحق می‌شوند. پیامبر در حالی که بر شتر خود سوار است به برکه می‌رسد. صدایی به گوش پیامبر می‌رسد: «یَأَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ...: ای پیامبر! آنچه بر تو نازل کرده ایم برای مردم بگو که اگر این کار را نکنی، وظیفه خود را انجام نداده ای و خداوند تو را از فتنه‌ها حفظ می‌کند ». وعده خدا فرا می‌رسد، خدا می‌خواهد کنار این آب، مردم را با ولایت آشنا سازد. همان گونه که آب این برکه، تشنگان کویر را جانی تازه می‌بخشد، ولایت علی (علیه السلام) هم تشنگان مسیر کمال را جانی دیگر خواهد بخشید. مردم از آیه مهمّی که بر پیامبر نازل شده است خبر ندارند. صدای پیامبر سکوت صحرا را می‌شکند: «شتر مرا بخوابانید! به خدا قسم، تا دستور خدای خویش را انجام ندهم از این سرزمین نمی روم ». 𝒿ℴ𝒾𝓃↷ ⏹️ . https://eitaa.com/joinchat/3403677734C14d161740e
‌ ‌ ‌ 🌅🌌🌅🌌🌅 🌌🌅🌌 🌅🌌🌅 🌌 🌅  داستان 💚 ( حوادث اخرین سال زندگی پیامبر صلی الله علیه و اله ) همسفرم! اینجا سرزمین مقدّسی است، خدا اینجا را برای بیعت مردم با علی (علیه السلام) انتخاب کرده است. سرزمین عرفات، شایسته این نبود تا جشنِ ولایت علی (علیه السلام) در آنجا برگزار شود، امّا این سرزمین شایستگی دارد تا آیینه تمام نمای ولایت شود. شتر پیامبر را به زمین می‌خوابانند و پیامبر از شتر پیاده می‌شود. چهره پیامبر از خوشحالی می‌درخشد، هیچ کس پیامبر را تا به حال این قدر خوشحال ندیده است. به خدا قسم، هیچ قلمی نمی تواند این شادی پیامبر را به تصویر بکشد! مردم، همه در تعجّب هستند، آنها نمی دانند چرا پیامبر دستور توقّف داده است. همسفرم! یادت نرفته که جمعیّت این کاروان، ۱۲۰ هزار نفر است! نگاه کن! اوّل کاروان چند کیلومتر جلوتر از ما هستند، خیلی‌ها هم هنوز از ما عقب ترند، من فکر می‌کنم که طول این کاروان چندین کیلومتر بشود. باید صبر کنیم تا همه به اینجا برسند. پیامبر دستور می‌دهد تا چند سوار نزد او بروند، پیامبر به آنها دستور می‌دهد تا به همه کسانی که جلوتر رفته اند خبر بدهند که برگردند. همچنین پیامبر عدّه ای را می‌فرستد تا به آنهایی هم که عقب هستند خبر بدهند که زودتر خود را به اینجا برسانند، همه باید کنار این غدیر جمع بشوند. 𝒿ℴ𝒾𝓃↷ ⏹️ . https://eitaa.com/joinchat/3403677734C14d161740e
‌ ‌ ‌ 🌅🌌🌅🌌🌅 🌌🌅🌌 🌅🌌🌅 🌌 🌅  داستان 💚 ( حوادث اخرین سال زندگی پیامبر صلی الله علیه و اله ) زیر درختان سرسبز و بلند آفتاب بر سر و صورت من می‌تابد، خوب است زیر درختانِ کنار برکه بروم. چه درختان سرسبز و بلندی! اینها درخت مُغیلان است، درختی بسیار بلند و خار دار که کنار برکه‌های این صحرا روییده است. این درختان با شاخه‌ها و برگ‌های انبوه خود، سایبان خوبی برای مسافران هستند. فضای سایه این درختان پر از بوته‌های خار شده است و ما نمی توانیم زیر سایه آن استراحت کنیم. شاخه‌های این درختان هم بلند شده و بعضی از آنها به روی زمین رسیده است. نگاه کن! پیامبر هم به سوی این درختان می‌آید، او نگاهی به این درختان می‌کند و به فکر فرو می‌رود. آنگاه چهار نفر از یاران خود را صدا می‌زند، آیا آنها را می‌شناسی؟ سلمان، مقداد، ابوذر، عمّار. پیامبر از آنها می‌خواهد تا بوته‌های خار زیر این درختان را از زمین در آوردند و شاخه‌های اضافی را قطع کنند. آنها فورا مشغول می‌شوند، ابتدا بوته‌های خار را از ریشه در می‌آورند خارها به دست آنها فرو می‌رود، امّا دردی احساس نمی کنند، زیرا با عشقی مقدّس کار می‌کنند. به راستی در اینجا چه خبر است؟ همسفرم! بیا من و تو هم به کمک آنها برویم تا هر چه سریع تر، سایبان این درختان آماده شود و زمین از خارها پاک شود. بعد از لحظاتی، زیر درختان از بوته‌های خار خالی می‌شود، امّا اگر خوب نگاه کنی خارهای زیادی، روی زمین ریخته است و ممکن است به پای کسی برود. پیامبر دستور می‌دهد تا زیر این درختان جارو شود، و مقداری آب در آنجا پاشیده شود. بیا سریع از گیاهان بیابان جارویی بسازیم و اینجا را جارو کنیم. عزیزم! می‌دانم خسته شده ای، امّا تو به سفر عشق آمده ای، باید تحمّل کنی، تو داری به میعادگاه غدیر خدمت می‌کنی! به به! حالا، اینجا خیلی باصفا شد! وقتی پیامبر زیر درختان غدیر را نگاه می‌کند، لبخند زیبایی می‌زند. گوش کن، این سخن پیامبر است: «اکنون بروید و سنگ‌های بزرگ بیابان را جمع کنید و در آنجا منبری آماده کنید». بلند شو، رفیق! پیامبر می‌خواهد مهم ترین سخنرانی خود را کنار غدیر ایراد کند. معلوم می‌شود که این سخنرانی بسیار مهم است که پیامبر دستور داده اینجا این قدر تمیز و مرتّب شود. 𝒿ℴ𝒾𝓃↷ ⏹️ . https://eitaa.com/joinchat/3403677734C14d161740e
‌ ‌ ‌ 🌅🌌🌅🌌🌅 🌌🌅🌌 🌅🌌🌅 🌌 🌅  داستان 💚 ( حوادث اخرین سال زندگی پیامبر صلی الله علیه و اله ) سنگ‌ها از بیابان جمع می‌شود و در زیر یکی از درختان، روی هم قرار می‌گیرد. هنوز ارتفاع منبر آن طور که باید و شاید بلند نشده است، به نظر شما چه کنیم؟ دیگر در این اطراف که سنگی نیست! اکنون، پیامبر دستور می‌دهد تا جهاز و رواندازهای شترها را جمع کنیم و بر روی سنگ‌ها قرار دهیم. ... سرانجام منبری به ارتفاع یک انسان درست می‌کنیم، یک پارچه زیبا بر روی آن می‌کشیم تا این منبر زیبا و دلنشین باشد، خوب است پارچه ای هم پشت منبر نصب کنیم تا مانع تابیدن آفتاب باشد. دیگر اذان ظهر نزدیک است، پیامبر دستور می‌دهد همه مردم در نماز شرکت کنند. مردم از آب زلال برکه، وضو می‌گیرند و صف‌های نماز را تشکیل می‌دهند، آنهایی که زودتر آمده اند در سایه درختان قرار می‌گیرند، معلوم است که این جمعیّت ۱۲۰ هزار نفری در زیر سایه این درختان جای نمی گیرند. کسانی که دیرتر آمده اند در زیر آفتاب قرار می‌گیرند، زمین خیلی داغ است، آنها مجبور می‌شوند تا عبای خود را زیر پای خویش پهن کنند. 𝒿ℴ𝒾𝓃↷ ⏹️ . https://eitaa.com/joinchat/3403677734C14d161740e
‌ ‌ ‌ 🌅🌌🌅🌌🌅 🌌🌅🌌 🌅🌌🌅 🌌 🌅  داستان 💚 ( حوادث اخرین سال زندگی پیامبر صلی الله علیه و اله ) شکوه یک نماز در تاریخ همه مسلمانان در صف‌های منظّم ایستاده اند و منتظرند ظهر بشود تا با پیامبر نماز بخوانند. آنها می‌دانند که پیامبر می‌خواهد برایشان سخنرانی مهمّی بکند. در این میان به پیامبر خبر می‌رسد که عدّه ای از مردم از جمعیّت فاصله گرفته اند و در این اجتماع بزرگ شرکت نکرده اند. خدایا! مگر آنها سخن پیامبر را نشنیده اند که همه باید برای نماز جمع شوند؟! آری، فرستادگان پیامبر بارها و بارها در میان جمعیّت اعلام کرده اند که همه باید در نماز شرکت کنند. آنها از بزرگان قریش هستند، پس چرا آنها از مسلمانان جدا شده اند؟ من فکر می‌کنم که آنها فهمیده اند پیامبر امروز چه هدفی دارد، برای همین می‌خواهند بهانه ای برای فردای خود داشته باشند. چه بهانه ای بهتر از اینکه بگویند ما سخنان پیامبر را در روز غدیر نشنیدیم؟! همسفرم! به نظر شما باید چه کرد؟ من به سمت آنها می‌روم تا با آنها سخن بگویم، امّا وقتی به آنها می‌رسم، می‌بینم آدم‌های معمولی نیستند، اینها بزرگان قریش هستند. در این میان، پیامبر علی (علیه السلام) را به حضور می‌طلبد و به او می‌گوید: «علی جان! به سوی آن گروه برو و آنها را به سوی ما بیاور». علی (علیه السلام) حرکت می‌کند و به سمت آنها می‌رود. بعد از لحظاتی... همه آنها نزد پیامبر هستند. نمی دانم چه می‌شود که آنها به این زودی از تصمیم خود منصرف می‌شوند! آنها از هیبت و شجاعت علی (علیه السلام) می‌ترسند، می‌دانند که علی (علیه السلام) در اجرای دستور پیامبر کوتاهی نمی کند. اکنون دیگر همه مسلمانان جمع شده اند و آماده خواندن نماز هستند. پیامبر سجّاده خویش را کنار منبر می‌گستراند و آماده نماز می‌شود. اللّه اکبر! این صدای اذان است که به گوش می‌رسد. چه منظره زیبایی! یک بِرکه آب، درختان با شکوه و شکوه نماز جماعت! اینجا غدیر خم است، ظهر روز هجدهم ماه ذی الحجّه، سال دهم هجری. 𝒿ℴ𝒾𝓃↷ ⏹️ . https://eitaa.com/joinchat/3403677734C14d161740e
‌ ‌ ‌ 🌅🌌🌅🌌🌅 🌌🌅🌌 🌅🌌🌅 🌌 🌅  داستان 💚 ( حوادث اخرین سال زندگی پیامبر صلی الله علیه و اله ) شکوه یک نماز در تاریخ همه مسلمانان در صف‌های منظّم ایستاده اند و منتظرند ظهر بشود تا با پیامبر نماز بخوانند. آنها می‌دانند که پیامبر می‌خواهد برایشان سخنرانی مهمّی بکند. در این میان به پیامبر خبر می‌رسد که عدّه ای از مردم از جمعیّت فاصله گرفته اند و در این اجتماع بزرگ شرکت نکرده اند. خدایا! مگر آنها سخن پیامبر را نشنیده اند که همه باید برای نماز جمع شوند؟! آری، فرستادگان پیامبر بارها و بارها در میان جمعیّت اعلام کرده اند که همه باید در نماز شرکت کنند. آنها از بزرگان قریش هستند، پس چرا آنها از مسلمانان جدا شده اند؟ من فکر می‌کنم که آنها فهمیده اند پیامبر امروز چه هدفی دارد، برای همین می‌خواهند بهانه ای برای فردای خود داشته باشند. چه بهانه ای بهتر از اینکه بگویند ما سخنان پیامبر را در روز غدیر نشنیدیم؟! همسفرم! به نظر شما باید چه کرد؟ من به سمت آنها می‌روم تا با آنها سخن بگویم، امّا وقتی به آنها می‌رسم، می‌بینم آدم‌های معمولی نیستند، اینها بزرگان قریش هستند. در این میان، پیامبر علی (علیه السلام) را به حضور می‌طلبد و به او می‌گوید: «علی جان! به سوی آن گروه برو و آنها را به سوی ما بیاور». علی (علیه السلام) حرکت می‌کند و به سمت آنها می‌رود. بعد از لحظاتی... همه آنها نزد پیامبر هستند. نمی دانم چه می‌شود که آنها به این زودی از تصمیم خود منصرف می‌شوند! آنها از هیبت و شجاعت علی (علیه السلام) می‌ترسند، می‌دانند که علی (علیه السلام) در اجرای دستور پیامبر کوتاهی نمی کند. اکنون دیگر همه مسلمانان جمع شده اند و آماده خواندن نماز هستند. پیامبر سجّاده خویش را کنار منبر می‌گستراند و آماده نماز می‌شود. اللّه اکبر! این صدای اذان است که به گوش می‌رسد. چه منظره زیبایی! یک بِرکه آب، درختان با شکوه و شکوه نماز جماعت! اینجا غدیر خم است، ظهر روز هجدهم ماه ذی الحجّه، سال دهم هجری. 𝒿ℴ𝒾𝓃↷ ⏹️ . https://eitaa.com/joinchat/3403677734C14d161740e
‌ ‌ ‌ ‌🌅🌌🌅🌌🌅 🌌🌅🌌 🌅🌌🌅 🌌 🌅  داستان 💚 ( حوادث اخرین سال زندگی پیامبر صلی الله علیه و اله ) عترت پاک مرا بشناسید! نماز ظهر غدیر به پایان می‌رسد! و پیامبر از جای خود برمی خیزد، از چند نفر می‌خواهد که سخنان او را با صدای بلند تکرار کنند تا همه، سخنان او را بشنوند. پیامبر بالای منبر می‌رود و رو به مردم می‌ایستد، همه، منتظر شنیدن سخنان پیامبر هستند. او ابتدا از مردم سوال می‌کند: «ای مردم! آیا صدای مرا می‌شنوید؟ من پیامبر شما هستم». وقتی او مطمئن می‌شود که همه مردم به سخنان او گوش می‌کنند، سخنان خود را آغاز می‌کند. او ابتدا خدا را به یگانگی یاد می‌کند: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ. ستایش خدایی که یکتاست و شریکی ندارد، خدایی که به همه چیز آگاهی دارد، آفریننده آسمان‌ها و زمین است. من به یگانگی او شهادت می‌دهم و به بندگی او اعتراف می‌کنم. ای مردم! خدا آیه ای را به من نازل کرده است، گوش کنید، این سخن خدا می‌باشد: یَأَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَیْکَ... ای پیامبر! آنچه را که به تو نازل کرده ایم به مردم بگو و اگر این کار را نکنی وظیفه خود را انجام نداده ای و خداوند تو را از فتنه‌ها حفظ می‌کند. مردم! من می‌خواهم علّتِ نازل شدن این آیه را برای شما بگویم: جبرئیل بر من نازل شده و از طرف خدا دستور مهمّی را به من داده است. ای مردم! من به زودی به دیدار خدا خواهم شتافت و از میان شما خواهم رفت، اکنون از شما می‌پرسم من چگونه پیامبری برای شما بودم؟ ». اشک از چشمان ما جاری می‌شود، آخر چگونه باور کنیم که پیامبر به زودی از میان ما خواهد رفت؟ پیامبر سکوت کرده است و منتظر جواب است، مردم، همه با صدای بلند جواب می‌دهند: «ما شهادت می‌دهیم که در حقّ ما دلسوزی زیادی نمودی و پیامبر خوبی برای ما بودی، خداوند به تو بهترین پاداش‌ها را بدهد! ». اکنون پیامبر علی (علیه السلام) را صدا می‌زند، و از او می‌خواهد به بالای منبر بیاید، علی (علیه السلام) از منبر بالا می‌رود و طرف راست پیامبر می‌ایستد. پیامبر رو به جمعیّت می‌کند و می‌گوید: «ای مردم! من قرآن و عترت خود را به عنوان دو یادگار ارزشمند در میان شما باقی می‌گذارم. می خواهم بدانم شما بعد از من با این دو یادگار، چگونه رفتار خواهید کرد ». همسفر خوبم! من یک سوال به ذهنم می‌رسد: چرا قبل از این سخن، پیامبر علی (علیه السلام) را کنار خود فرا خواند؟ شاید پیامبر می‌خواست که عترت خود را به مردم نشان دهد، او می‌خواست به مردم بگوید که علی (علیه السلام)، محور عترت اوست! عترت پیامبر کسانی هستند که در خانه علی (علیه السلام) هستند، علی و فاطمه و حسن و حسین (علیه السلام) عزیزان پیامبر می‌باشند. حتما یادت هست که پیامبر در سرزمین منا، همین سخن را برای مردم بیان کردند. برای همین عدّه ای در فکر هستند تا عایشه، دختر ابوبکر را که همسر پیامبر است به عنوان عترت پیامبر معرّفی کنند!! آنها قصد دارند تا با تبلیغات وسیع خود، عایشه را کنار قرآن قرار دهند! امّا امروز پیامبر، علی (علیه السلام) را کنار خود آورد تا عترت خود را به همه نشان بدهد، اگر دیروز مردم در تشخیص عترت پیامبر دچار شک بودند، امروز دیگر برای همه روشن شد که منظور پیامبر از عترت خود (که مقامی همچون قرآن دارند) چه کسانی است. سخن پیامبر ادامه می‌یابد: «ای مردم! در رفتار خود با عترت من، خدا را فراموش نکنید، مبادا حقّ آنها را از بین ببرید! ». خوب گوش کن! پیامبر این جمله را سه بار تکرار می‌کند. 𝒿ℴ𝒾𝓃↷ ⏹️ . https://eitaa.com/joinchat/3403677734C14d161740e
‌ ‌ 🌅🌌🌅🌌🌅 🌌🌅🌌 🌅🌌🌅 🌌 🌅  داستان 💚 ( حوادث اخرین سال زندگی پیامبر صلی الله علیه و اله ) چه کسی روی دست آسمان است؟ محمّد و علی (علیه السلام) بر بالای منبر ایستاده اند و همه چشم‌ها به آنها خیره شده است. صدای پیامبر بار دیگر سکوت را می‌شکند: «ای مردم! چه کسی بر شما ولایت دارد؟ » پیامبر، منتظر جواب مردم است، همه فریاد می‌زنند: «خدا و پیامبر او». برای بار دوم پیامبر سوال می‌کند: «چه کسی بر شما ولایت دارد؟ ». مردم در جواب می‌گویند: «خدا و پیامبر او». و بار سوم هم پیامبر همان سوال را می‌کند و مردم همین جواب را می‌دهند. همه مسلمانان، اطاعت از خدا و پیامبر را بر خود واجب می‌دانند، هیچ کس در ولایت خدا و پیامبر شک ندارد. همسفرم! نگاه کن! پیامبر دست علی (علیه السلام) را در دست می‌گیرد، و تا آنجا که می‌تواند دست او را بالا می‌آورد و با صدای بلند می‌گوید: «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلیٌّ مَوْلاهُ؛ هر کس من مولای او هستم این علی، مولای اوست ». 😍💚 سپس پیامبر چنین دعا می‌کند: «خدایا! هر کس علی را دوست دارد تو او را دوست بدار ویاری کن، و هر کس با علی دشمنی کند با او دشمن باش و او را ذلیل کن ». پیامبر این سخن خود را سه بار تکرار می‌کند. پیامبر می‌خواهد همه مردم، علی (علیه السلام) را ببینند، برای همین، بازویِ علی (علیه السلام) را با مهربانی می‌گیرد و او را بلند می‌کند. اکنون علی (علیه السلام) یک سر و گردن از پیامبر بالاتر قرار گرفته است. ببین چگونه علی (علیه السلام)، روی دست آسمان است!! به راستی چرا پیامبر علی (علیه السلام) را این گونه بلند کرده است؟ او می‌خواهد همه مردم، امام خود را به خوبی ببینند. صدای پیامبر به گوش می‌رسد: «ای مردم! این علی است که برادر و جانشین من است، او امیرمؤمنان است و به همه دانش‌های من آگاه است ». و بعد از آن پیامبر می‌گوید: «ای مردم آیا شنیدید؟ ». همه صدا می‌زنند: «آری، ای رسول خدا! ». پیامبر بار دیگر می‌گوید: «آیا شنیدید؟ ». بار دیگر مردم جواب می‌دهند: «آری، ای رسول خدا! ». اکنون پیامبر رو به آسمان می‌کند و می‌گوید: «خدایا! تو شاهد باش که من وظیفه خود را انجام دادم، من سخن تو را برای همه این مردم گفتم». و بعد از آن می‌گوید: «ای جبرئیل! تو هم شاهد باش». در این میان، مردی از میان جمعیّت برمی خیزد و می‌گوید: «ای رسول خدا! منظور شما از این که علی، مولای ماست، چیست؟ ». من با تعجّب به او نگاه می‌کنم، سخن پیامبر خیلی واضح و روشن بود، به نظر شما آیا جمله «هر کس من مولای او هستم، علی مولای اوست» توضیح بیشتری می‌خواهد؟ امّا پیامبر با روی باز جواب او را می‌دهد و می‌گوید: «هر کس من پیامبر او هستم این علی امیر اوست». علی (علیه السلام) امیر و آقای همه مسلمانان است. با این سخنِ پیامبر، دیگر برای هیچ کس شکّی نمانده است. پیامبر بار دیگر مردم را مورد خطاب قرار می‌دهد. این سخنان پیامبر است: ای مردم! هر دانشی که خدا به من داده بود به علی آموختم، بدانید فقط او می‌تواند شما را به سوی رستگاری رهنمون کند، از شما می‌خواهم هرگز با او مخالفت نکرده و از قبول ولایت او، سرپیچی نکنید. 𝒿ℴ𝒾𝓃↷ ⏹️ . https://eitaa.com/joinchat/3403677734C14d161740e
‌ ‌ ‌ ‌ 🌅🌌🌅🌌🌅 🌌🌅🌌 🌅🌌🌅 🌌 🌅  داستان 💚 ( حوادث اخرین سال زندگی پیامبر صلی الله علیه و اله ) ای مردم! آیا می‌دانید علی، اوّلین کسی بود که به من ایمان آورد؟ آیا آن روز را به یاد می‌آورید که فقط من و علی، به خدای یگانه ایمان داشتیم و هیچ کس همراه ما نبود؟ علی کسی است که بارها و بارها در مقابل دشمنان من، جان خویش را به خطر انداخته است، علی، پیش من از همه، عزیزتر است، او یاری کننده دین خدا و هدایت کننده شماست. ای مردم! بدانید که عترت و خاندان هر پیامبری از نسلِ خود او بوده است، امّا عترت و خاندان من از نسلِ علی می‌باشد. من راه مستقیم را به شما نشان می‌دهم، بدانید که علی و فرزندان او، راه مستقیم هستند. مردم! خداوند می‌فرماید: (فَٔامِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنزَلْنَا) «به خدا و پیامبر و نوری که نازل شده است، ایمان بیاورید ». ای مردم! بدانید آن نوری که شما باید به آن ایمان بیاورید، علی و فرزندان او می‌باشد. ای مردم! خوبی‌های علی بیش از آن است که بتوانم آن را برای شما بگویم، آن قدر بگویم که هر کس از او اطاعت کند به رستگاری بزرگی رسیده است. من پیامبر خدا هستم و علی جانشین من و فرزندان او، امامانِ شما هستند و آخرینِ آنها، مهدی است. مهدی همان کسی است که یاری کننده دین خدا می‌باشد و پیامبران قبل از من به او بشارت داده اند، او از جانب خدا انتخاب شده است و وارث همه علم‌ها و دانش‌ها می‌باشد، او ولیّ خدا در روی زمین می‌باشد. ای مردم، سخنان مرا به کسانی که در شهر و دیار خود هستند، برسانید. سخنان پیامبر به پایان می‌رسد. پیامبر می‌خواهد این سخنان او به گوش همه مردم برسد. آری، این همان خطبه غدیر است که تاریخ را مبهوتِ عظمت خود کرده است. خطبه غدیر، فریادِ بلندِ ولایت است. بعد از لحظاتی... صدای اللّه اکبرِ پیامبر در غدیر می‌پیچد. خدایا چه خبر شده است؟ گویا جبرئیل آمده و آیه جدیدی را آورده است: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الاْءِسْلامَ دِینًا: امروز دین را بر شما کامل کرده و نعمت خود را تمام نمودم و به این راضی شدم که اسلام، دین شما باشد ». پیامبر این آیه را برای مردم می‌خواند، همه مردم می‌فهمند که اسلام با ولایتِ علی (علیه السلام) کامل می‌شود. اسلام بدون ولایت، دین ناقصی است که هرگز نمی تواند انسان را به کمال برساند. 𝒿ℴ𝒾𝓃↷ ⏹️ . https://eitaa.com/joinchat/3403677734C14d161740e
3.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میدونستین روایتی برای اطعام عاشورا نداریم ولی برای غدیر کلی روایت داریم ؟ علی و آل علی ع بدهکار کسی نمیمونن😍 برای با هر توان مالی که داریم خرج کنیم👇 ✅شماره کارت برای واریز نذر غدیر 💳۶۰۶۳۷۳۱۱۵۰۷۷۲۴۶۶💳 سعیده عطوفی لطفا پس ازواریز فیش را ارسال کنین تا درکانال بارگزاری کنیم https://eitaa.com/mahale_mahdavi
@Maddahionlinمداحی آنلاین - نماهنگ سلطان نجف - طلاجوران.mp3
زمان: حجم: 4.79M
حیدر حیدر حیدر حیدر عاقبت به خیری یعنی این راه شیعیان علی ولی الله بسم الله 🔊 🌺 🎙 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⏹️ . https://eitaa.com/joinchat/3403677734C14d161740e
2.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️سخنان مولوی محترم اهل سنت در مسجد اهل سنت پاکستان و تعجب مردم حاضر در مجلس ! و مولوی میپرسد چی شده ؟ از حرفهای من تعجب می کنید؟! من حدیث صحیح خواندم ... دیگر به او نمی‌گویم حضرت ! میگویم مولا در آستانه عید بزرگ غدیر ببینید و لذت ببرید و هر چقدر لذت بردید منتشر کنید. ☆ــــــــــــــــــــ • 𝒿ℴ𝒾𝓃↷ ⏹️ . https://eitaa.com/joinchat/3403677734C14d161740e