eitaa logo
🌱آینده سازان جوان⁦⁦🇮🇷⁩
157 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
26 فایل
جوانید؟ فرزند نوجوان و جوانی را در خانه دارید؟ دلتان جوان است؟ به مجله #آینده_سازان_جوان خوش آمدید ... ادمین کانال: https://eitaa.com/mr_sarafrazi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ باور صهیونیست ها برای بازگشت مسیح: ایران باید از بین برود 🔴 شرایط مهم منطقه خیلی از کشورها آرایش آخرالزمانی گرفته اند خبرهایی در راه است...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 شبهای انتظار... 🌹با هنرمندی فاطمه عبادی و میثم کربلایی بسيار زيبا👌 🎵کربلایی محمدحسین پویانفر 🎵کربلایی محمد فصولی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جعبه هدیه زیبا بسازید و لذت ببرید. آموزش هنر.متوسطه اول شهرستان اردکان
متن در تصویر را با دقت بخوانید؛ آیا شما میتوانید بگویید پلیس از کجا متوجه شده‌است که جان قاتل دوستش است ⁉️ 👁 پاسخ به زودی...
کرم از کدام مسیر به سیب می رسد؟
مهم اینه که درون خودمون چی داریم؟
مهمونى و گردش که هیچى، حتی دلم واسه کفش پوشیدن هم تنگ شده!!😓😐
امروز دیگه رسما وعده صبحانه از وعده غذایی مون حذف شد😂 به جاش یه وعده به وعده شبانمون اضافه شده😂 اونم ساعت دو ونیم شب😁 پ.ن: سحر خیزی عادت افراد موفق است آن را از دست ندهید
✅ به جای علامت سوال کدوم یک از اشکال قرار می گیرد ؟!
Didar dar meh .mp3
12.31M
بسیییار زیبا حتما گوش دهید👇👇 نمایش صوتی دیدار در مه داستان تشرف به محضر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
🌸🌸🌸 بهشت رخ عیان کند اگر تو جلوه ای کنی...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتاب آن سوی مرگ استاد امینی خواه 👈" این کتاب دربردارنده سه خاطره واقعی درباره تجربه مرگ و حاصل مصاحبه رو در رو با افرادی است که عالم پس از مرگ را تجربه کرده اند و برگشته اند..." برای گوش دادن از ابتدا بر روی هشتگ های ضمیمه شده بر فایل صوتی ضربه بزنید. جمعا 9️⃣3️⃣ قسمت ادامه در روزهای آتی...
🔖داستان كوتاه یه نوجوان ۱۶ ساله بود از محله‌های پایین شهر تهران چون بابا نداشت خیلی بد تربیت شده بود خودش می‌گفت: گناهی نشد که من انجام ندم تا اینکه یه نوار روضه زیر و رویش کرد و بلند شد اومد جبهه یه روز به فرمانده‌ گفت: من از بچگی حرم امام رضا علیه‌السلام نرفتم، می‌ترسم شهید بشم و حرم آقا رو نبینم، ۴۸ ساعت به من مرخصی بدین برم حرم امام رضا علیه‌السلام زیارت کنم و برگردم… .. اجازه گرفت و رفت مشهد دو ساعت توی حرم زیارت کرد و برگشت جبهه توی وصیت نامه‌اش نوشته بود: در راه برگشت از حرم امام رضا علیه‌السلام، توی ماشین خواب حضرت رو دیدم آقا بهم فرمود: حمید! اگر همین‌طور ادامه بدهی خودم میام می‌برمت… …یه قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود نیمه شب‌ها تا سحر می‌خوابید داخل قبر، گریه می‌کرد و می‌گفت: یا امام رضا علیه‌السلام منتظر وعده‌ام… آقا جان چشم به راهم نذار… … توی وصیت‌نامه‌اش ساعت و روز و مکان شهادتش رو نوشته بود می‌گفت امام رضا علیه‌السلام بهم گفته کی و کجا شهید میشم حتی مکانی هم که امام رضا علیه‌السلام فرموده بود شهید می‌شی تا حالا ندیده بود… …روز موعود خبر رسید ضد انقلاب توی یه منطقه است و باید بریم سراغشون فرمانده گفت: چند تا نیرو بیشتر نمی‌خواهیم همه‌ی بچه‌ها شروع کردند التماس کردن که آقا ما رو ببرید دیدند حمید یه گوشه نشسته و نگاه می‌کنه ازش سوال کردند: مگه تو دوست نداری بری به این عملیات؟ حمید خندید و گفت: شما برا اومدن التماس‌هاتون رو بکنید، اونی که باید منو ببره خودش می‌بره خود فرمانده اومد و گفت: حمید تو هم بلند شو بریم … … بچه‌ها میگن وقتی وارد روستایی که ضد انقلاب بودند شدیم، حمید دستاش رو به سمت ما بلند کرد و گفت: خداحافظ کسی اون لحظه نفهمید حمید چی میگه اما وقتی شهید شد و وصیت‌نامه‌اش رو باز کردیم دیدیم دقیقا توی همون‌روز، ساعت و مکانی شهید شده که تو وصیت‌نامه‌اش نوشته بود… 🖌خاطره ای از زندگی شهید حمید محمودی
خیلی متن قشنگیه👌 ﻣﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻭ ﮐﻔﺸﻬﺎیﮔﺮﺍﻧﻘﯿﻤﺖ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﯿﮕﺮﯾﺴﺖ. ﻧﺰﺩﯾﮑﺶ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﻪ ﻧﻘﻄﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ، ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ : "ﺍﯾﻦ ﻫﻢ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ" ﻋﻠﺖ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ ﺧﻂ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ. ﭼﻨﺪﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﻫﯿﺰﻡ ﻣﯿﻔﺮﻭﺧﺘﻢ.......... ﺣﺎﻝ ﺻﺎﺣﺐ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺍﻡ . ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ: ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎﺑﺮﮔﺸﺘﯽ؟ ﮔﻔﺖ: ﺁﻣﺪﻡ ﺗﺎ ﺑﺎﺯ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ : "ﺍﯾﻦ ﻫﻢ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ" گر به دولت برسی، مست نگردی مردی، گر به ذلت برسی، پست نگردی مردی، اهل عالم همه بازیچه دست هوسند، گر تو بازیچه این دست نگردی
📚 خارپشت زندگی !! خارپشتی از یک مار تقاضا کرد که بگذار من نیز در لانه تو، مأوا گزینم و همخانه تو باشم. مار تقاضای خارپشت را پذیرفت و او را به لانه تنگ و کوچک خویش راه داد. چون لانه مار تنگ بود، خارهای تیز خارپشت هر دم به بدن نرم مار فرو می‌رفت و او را مجروح می‌ساخت اما مار از سر نجابت دم بر نمی‌آورد. سرانجام مار گفت: «نگاه کن ببین چگونه مجروح و خونین شده‌ام. می‌توانی لانه من را ترک کنی؟» خارپشت گفت: «من مشکلی ندارم، اگر تو ناراحتی می‌توانی لانه دیگری برای خود بیابی!» 🔰عادت‌ها ابتدا به صورت مهمان وارد می‌شوند اما دیری نمی‌گذرد که خود را صاحبخانه می‌کنند و کنترل ما را به دست می‌گیرند. 🔰مواظب خارپشت زندگی‌تان باشید. ارسالی از دبیرستان حضرت مریم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امروز یه پیام از طرف V.naftبرام اومد به این شرح: ((عزیزم دستاتو شستی ماسک زدی بیرون که نرفتی))🤔 گفتم شما ؟؟😳 گفت وزیر بهداشتم بلاکم کردی از گوشی وزیر نفت پیام میدم😂😂
‏بابام برام یکدونه ماسک خریده پنج هزارتومن، بعد هربار میخوام برم بیرون میگه الان نزن، بذار واسه مواقع مهم.. فکر کنم منظورش از مواقع مهم موقعیه که من کرونا گرفتم و نباید بهش انتقال بدم 😂😂😂