eitaa logo
🌱آینده سازان جوان⁦⁦🇮🇷⁩
152 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
26 فایل
جوانید؟ فرزند نوجوان و جوانی را در خانه دارید؟ دلتان جوان است؟ به مجله #آینده_سازان_جوان خوش آمدید ... ادمین کانال: https://eitaa.com/mr_sarafrazi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت ✨﷽✨ ✍خوابی که پس از دیدن : هیجان‌زده پرسیدم: «آقا مهدی مگه تو نشدی؟همین چند وقت پیش،‌ توی جاده‌ی سردشت...» حرفم را نیمه‌تمام گذاشت. اخم كوتاهی كرد و چین به پیشانی‌اش افتاد. بعد باخنده گفت: «من توی جلسه‌هاتون میام. مثل اینكه هنوز باور نكردی زنده‌ن.» عجله داشت،می‌خواست برود. یك دیگر چهره‌ی درخشانش را كاویدم. حرف با گریه😭 از گلویم بیرون ریخت: «پس حالا كه می‌خوای بری، لااقل یه پیغامی چیزی بده تا به رزمنده‌ها برسونم.» رویم را زمین نزد. قاسم، من خیلی كار دارم، باید برم. هرچی می‌گم زود بنویس. هول‌هولكی گشتم دنبال كاغذ. یك برگه‌‌ی 📃كوچك پیدا كردم. فوری خودكارم🖌 را از جیبم درآوردم و گفتم: «بفرما برادر! بگو تا بنویسم.»بنویس: «سلام، ‌من در جمع شما هستم» همین چند كلمه را بیشتر نگفت. موقع خداحافظی👋🏻، با لحنی كه چاشنیِ التماس داشت، گفتم:‌ «بی‌زحمت زیر نوشته رو امضا كن.» برگه را گرفت و امضا كرد. كنارش نوشت: «» نگاهی بهت‌زده به امضا و نوشته‌ی زیرش كردم. باتعجب😳 پرسیدم: «چی نوشتی آقامهدی؟ تو كه سید نبودی!» اینجا بهم مقام سیادت دادن. 🔹از خواب پریدم. موج صدای آقامهدی هنوز توی گوشم👂🏻 بود؛ «سلام، من در جمع شما هستم» 📚برشی از کتاب "تنها؛ زیر باران" روایتی از حاج قاسم سلیمانی درباره شهید مهدی زین الدین...
سلسله پیام های (22) کوچه‌ی بی‌انتها از یک محله به یک مدرسه می‌رفتند اما با دو مسیرِ متفاوت. هر چه دوستش اصرار می‌کرد که بیا از همین کوچه برویم، قبول نمی‌کرد. می‌گفت: «این کوچه پُر از دختره، من نمیام. معلوم نیست آخر این کوچه به کجا ختم می‌شه!»🧐 می گفتیم: «آخرش به مدرسه می رسه» می گفت: « معلوم نیست، شاید آخرش به جهنم ختم شد🔥» شهید علی صیاد‌شیرازی 📚کتــاب یادگاران11، ص8 🔸امــام صـادق (علـــيه الســلام): 👁چشم‏چرانى يكى از تيرهاى شيطان است 👿 و آن مسموم است، و هر كس براى خداوند عزّوجلّ آن را ترك كند نه براى غير خدا،🤩 خداوند ايمانى كه مزه آن را شخص درك كند جايگزين آن خواهد نمود.😇 وســـــــــائل الشـــــــــــیعه، ج20، ص192 https://eitaa.com/ayandesazanejavan
سلسله پیام های (۳۱) 🎬 حاج حسین یکتا: برا خدا ناز کن؛ شهدا برا خدا ناز میکردن. گناه نمیکردن ولی عوضش برا خدا ناز میکردن، خدا هم نازشونو میخرید! حاج احمد کریمی تیر خورد، رسیدن بالاسرش. گفت من دلم نمیخواد شهید بشم! گفتن یعنی چی نمیخوای شهید بشی؟! برا خدا داری ناز میکنی؟ گفت: آره؛ من نمیخوام اینجوری شهید بشم، من میخوام مثل اربابم امام حسین ارباً اربا بشم... . حاج احمد حرکت کرد سمت آمبولانس، بیسیمچی هم حرکت کرد، علی آزاد پناهم حرکت کرد. سه تایی باهم. یک دفعه یه خمپاره اومد خورد وسطشون، دیدم حاج احمد ارباً اربا شده. همه‌ی حاج احمد شد یه گونی پلاستیکی! دوست داری برا خدا ناز کنی خدا هم بخرتت؟ تو بخوای معشوق باشی، خدا هم عاشقت میشه. @ayandesazanejavan
سلسله پیام های (33) گناهان هفته صدای انفجار آمد و سنگرش رفت هوا. هرچه صداش زدیم، جواب نداد. سرش شده بود پر از ترکش. توی جیبش یک کاغذ بود که نوشته بود: 📒 «گناهان هفته: شنبه: احساس غرور از گل زدن به طرف مقابل؛ یک‌شنبه: زود تمام کردن نماز شب؛ دوشنبه: فراموش کردن سجده‌ي شکر یومیه؛ سه‌شنبه: شب بدون وضو خوابیدن؛ چهارشنبه: در جمع با صدای بلند خندیدن؛ پنج‌شنبه: سلام کردن فرمانده زودتر از من؛ جمعه: تمام کردن صلوات‌های مخصوص جمعه و رضايت دادن به هفتصدتا.» اسمش «حسینی» بود. تازه رفته بود دبیرستان. شهید 📚(«آخرین امتحان»، ص74) ✅امام كاظم علیه السلام هر كس در هر روز به محاسبه‌ی نفس نبپردازد [و از خود براى كارهایى كه در آن روز كرده، حساب نكشد]، از ما نیست، تا اگر كار نیكى كرده، بر آن بیفزاید، و اگر كار بدى كرده، به درگاه خدا استغفار و توبه كند، از ما [و اهل ولایت و پیرو ما] نیست‏. 📚میزان‌الحكمه؛ ج1، ص106، ح396
. 🔴 💔 این جمله‌ را دختری روی تابوت یکی از شهدای غواص نوشته بود @ayandesazanejavan
❗️نه نان خواستند و نه نام... 🌷 درود می‌فرستیم به روان پاک شهدایی که بدون ریا و خودنمایی، و بی منت، برای حفظ اسلام و این سرزمین و برای حفظ امنیت ما جنگیدند... 👌 نه معرفت اینها قیمت دارد❗️ 😔 نه بی‌معرفتی یک عده، تمامی...❗️ 🌷 روحشان شاد و یادشان گرامی باد🌷