eitaa logo
آیات و روایات کاربردی غفلت شده
506 دنبال‌کننده
352 عکس
19 ویدیو
2 فایل
در این کانال بنا دارم آیات و روایاتی که کاربرد آنها در زندگی زیاد و مهم است را با توضیحی مختصر بگذارم. @hamidreza_baghery کانال‌های دیگر بنده👇 https://eitaa.com/sharhe_hal https://eitaa.com/sharhehal_hoze
مشاهده در ایتا
دانلود
مؤمن از خودش و کارش راضی نیست، بلکه از خدا و اینکه به او توفیق داده است، راضی است. در سوره مبارکه غاشیه می‌گوید: «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاعِمَةٌ» در آن روز چهره‌هایی شاداب و باطراوت‌اند. این چهره‌ها از کارشان راضی نیستند بلکه برای کارشان راضی هستند. «لِسَعْيِهَا رَاضِيَةٌ» نمی‌گوید: «من سَعْيِهَا» بلکه می‌گوید: «لِسَعْيِهَا» برای کارش نه از کارش. فرق حرف «من» و «لام» در این است که اولی می‌شود از خود و کار راضی بودن، دومی می‌شود به خاطر اینکه موفق به آن کار شده‌ است، راضی است. 📌با آیات و روایات کاربردی همراه شوید. @ayat_va_revayat
از امیر المؤمنین (علیه السلام) روایت است: «مَنْ قَصَّرَ فِي اَلْعَمَلِ» هرکس در کارش کم‌کاری کند، کم از کار بگذارد. «اُبْتُلِيَ بِالْهَمِّ» مبتلی به غم و غصه و افسردگی می‌شود. کسی که کارش را درست انجام نداده اگر کارش نگرفت و درست نتیجه نگرفت که معمولا هم نتیجه نمی‌گیرد؛ همه‌اش خودش را سرزنش می‌کند که می‌توانستم درست کار کنم، علاوه بر سرزنش خودش، خود بی‌نتیجه ماندن هم یکی دیگر از اسباب افسردگی آنها‌ است. اما کسی که کم از کار نگذاشته و تا جای ممکن تلاشش را کرده، ناراحت نیست، می‌گوید: من کاری که از دستم بر می‌آمد انجام دادم؛ معمولا هم این افراد نتیجه می‌گیرند و همین اسباب نشاط آنها است. مهم‌ترین کار در زندگی هم کار برای آخرت است و این قانون عام آنجا هم جاری است، با این تفاوت که برای آخرت اگر تلاشت را کردی حتما نتیجه می‌گیری. در ادامه حدیث حضرت امیر(علیه السلام) کلام جالب دیگری می‌گویند: «وَ لاَ حَاجَةَ لِلَّهِ فِيمَنْ لَيْسَ لِلَّهِ فِي مَالِهِ وَ نَفْسِهِ نَصِيبٌ.» «لاَ حَاجَةَ» یک اصطلاح است که یعنی او را چه کار با فلانی؟! چرا به او اعتنا کند؟ پس معنی آن می‌شود: خدا را چه‌کار به آن کس که در مال و جانش برای خدا سهمی نیست؟! یعنی خدا به او اعتنایی نمی‌کند. یکی از موانع استجابت دعاء در روایات ندادن واجبات مالی است تا جایی که در روایتی از امام رضا (علیه السلام)، حضرت می‌فرمایند: خودتان را با خمس ندادن از دعای ما محروم نکنید. 📌با آیات و روایات کاربردی همراه شوید. @ayat_va_revayat
«فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ» پس وقتی فارغ شدی یعنی کارت تمام شد، بی‌کار شدی. «فَانْصَبْ» خودت را مجددا به سختی بیانداز، آرام نگیر. ما در فرهنگ دینی انسان نشسته و بازنشسته! همینطور بیکار بگذرانیم چون قبلا کار کرده‌ایم، نداریم. هر توان جسمی و سنی بالاخره یک فعالیت مفید می‌تواند داشته باشد. از امام کاظم (علیه السلام) روایت است: «انَّ اللَّهَ عزَّ وَ جَلَّ یبْغِضُ الْعَبْدَ النَّوَّامَ الْفارِغ» خداوند از آدمی که بسیار می‌خوابد و بیکاره است بدش می‌آید. پیر باشیم یا جوان یا نوجوان همیشه هرچقدر می‌توانیم، هرکاری از دستمان برمی‌آید، موظفیم انجام دهیم. آدم بیکار آخرتش بدتر از دنیایش است، در روایت از امام باقر (علیه السلام) است: «مَنْ کسِلَ عَنْ امْرِ دُنْیاهُ فَهُوَ عَنْ امْرِ آخِرَتِهِ اکسَلُ» هرکس در کار برای دنیایش کسل است نسبت به کار برای آخرتش کسل‌تر خواهد بود. 📌با آیات و روایات کاربردی همراه شوید. @ayat_va_revayat
یک ویژگی مهم در سیره پیامبر اکرم و اهل بیت صلوات‌الله علیهم اجمعین، زحمت کشیدنِ همراه با اظهار شرمندگی است. ما اگر زحمتی برای خداوند بکشیم سریع طلبکار می‌شویم ولی درستش این است که خداوند بر ما منت می‌گذارد و به ما توفیق زحمت کشیدن در راهش را می‌دهد. ما اگر جایی در راه خدا بی‌احترامی دیدیم، مشکلی پیدا کردیم و کارمان بی‌نتیجه بماند سریع یا ناامید می‌شویم یا از خداوند طلبکار که من اینطور خوب آمدم پای کار، خودت نخواستی اما جبران زحماتم با تو، آی خدا! اما اهل بیت اینطور نیستند. بعد از سه روز گرسنگی و اطعام فقیر و یتیم و اسیر، عوض طلبکاری تازه می‌گویند: «إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا» یک مناجاتی پیامبر اکرم(ص) با خداوند بعد از بازگشت از طائف دارند، در آن حضرت با آن وضعیت سخت که بچه‌ها ایشان را سنگ زده بودند و پاهایشان خونین بود و تبلیغشان بی‌نتیجه مانده بودند، این چنین به خداوند اظهار شرمندگی و عجز می‌کنند: خدایا به خاطر ضعف بدنی و سستی‌ام، نزد تو ناله می‌زنم، خداوندا به نور وجهت که زمین و آسمان روشن از اوست پناه می‌برم از اینکه نارضایتی‌ و خشمت شامل من شود. «لَكَ اَلْعُتْبَى حَتَّى تَرْضَى» تو سزاوار سرزنش کردنی و من سزاوار سرزنش شدن تا اینکه از من راضی شوی. «وَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِكَ» .......... تعبیر «لَكَ اَلْعُتْبَى حَتَّى تَرْضَى» در مناجات‌های مختلفی مثل مناجات‌های حضرت امیر و امام حسین امام سجاد (علیهم السلام) آمده است و چه تعبیر زیبایی است برای ما که سزاواری سرزنش شدنمان به هیچ شکلی قابل مقایسه با اهل بیت اطهار نیست. @ayat_va_revayat
از امام صادق(ع) روایت است: هر دیده‌ای روز قیامت، گریان و هر چشمی [از روی نگرانی] بیدار است، مگر چشم کسی که خداوند او را بر کرامت خود اختصاص داده باشد و بر هتک حرمتی که از حسین (علیه‌السلام) و خاندان پیامبر می‌شود، گریسته باشد. «كُلُّ عَيْنٍ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ بَاكِيَةٌ وَ كُلُّ عَيْنٍ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ سَاهِرَةٌ إِلاَّ عَيْنَ مَنِ اِخْتَصَّهُ اَللَّهُ بِكَرَامَتِهِ وَ بَكَى عَلَى مَا يُنْتَهَكُ مِنَ اَلْحُسَيْنِ وَ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ» این روایت و امثال آن را زیاد شنیده‌ایم اما روایات گریه کردن قاتلان اباعبدالله و... را خیر! در روایت است وقتی کاروان اسرا وارد کوفه شد، مردم کوفه برای تماشا جمع شدند و شروع به گریه کردند. امام سجاد (علیه السلام) رو به آنها کردند و فرمودند: شگفتا! شما بر ما گريه مى‌كنيد؟! پس چه كسى جز شما، عزيزان ما را به خاك و خون كشيده است‌؟ آيا جز شمايان‌؟! «تَبْكُونَ عَلَيْنَا وَ مَنْ قَتَلَنَا غَيْرُكُمْ؟» جمع این دو دسته روایت چطور است؟! تناسب حکم و موضوع. حکم ثواب گریه برای امام حسین(ع) مطلق نیست و گریه‌هایی که با آن ثواب تناسب ندارد تخصصا از موضوع آن حکم خارج است. گفت: مرا به لاک سیاه همان زنی که پشت دسته عزای تو می‌رود ببخش. یکی هم جوابش داد پس: مرا هم به هیزی چشمان آن نَره‌خری؛ که می‌چرَد وسط دسته‌عزا ببخش! یکی نیست به آن مداحی که به یک امر گناه برای شفاعت توسل می‌کند، بگوید از باب تناسب حکم و موضوع، این موضوع تخصصا از آن حکم سبب شفاعت خارج است. @ayat_va_revayat
در روایت از امام باقر (علیه السلام) است که در روز عاشورا چنین به یکدیگر تعزیت گوئید: ِوَ لْيُعَزِّ بَعْضُهُمْ بَعْضاً بِمُصَابِهِمْ بِالْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَيَقُولُ: 👈 «أَعْظَمُ اَللَّهُ أُجُورَنَا بِمُصَابِنَا بِالْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ جَعَلَنَا اَللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ مِنَ اَلطَّالِبِينَ بِثَارِهِ مَعَ وَلِيِّهِ اَلْإِمَامِ اَلْمَهْدِيِّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ» 📌با آیات و روایات کاربردی همراه شوید. @ayat_va_revayat
از امام سجاد (علیه السلام) در مورد لحظات آخر به شهادت رسیدن اباعبدالله (علیه السلام) روایت است: شمر به تیراندازان دستور تیراندازی به حضرت داد و تا جایی به حضرت تیر زدند که بدن مبارکشان مانند جوجه تیغی پر از تیر شده بود.😭 👈 «فَرَشَقُوهُ بِالسِّهَامِ حَتَّى صَارَ كَالْقُنْفُذِ» سپس به حضرت هجوم بردند و مقابل ایشان اجتماع کردند. در این لحظه حضرت زینب (سلام الله علیها) نیز از خیمه خارج می‌شوند و عمر سعد را مخاطب خود قرار می‌دهند: «فَنَادَتْ عُمَرَ بْنَ سَعْدِ بْنِ أَبِي وَقَّاصٍ وَيْحَكَ يَا عُمَرُ أَ يُقْتَلُ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ وَ أَنْتَ تَنْظُرُ إِلَيْهِ؟! فَلَمْ يُجِبْهَا عُمَرُ بِشَيْءٍ» عقیله بنی‌هاشم به عمر می‌گوید وای بر تو ای عمر آیا اباعبدالله کشته می‌شود و تو نگاه می‌کنی؟! اما عمر هیچ جوابی به ایشان نداد. «فَنَادَتْ وَيْحَكُمْ أَ مَا فِيكُمْ مُسْلِمٌ فَلَمْ يُجِبْهَا أَحَدٌ بِشَيْءٍ» سپس بانو زینب(س) خطاب به آن جماعت ندا دادند وای بر شما آیا میان شما یک مسلمان نیست؟ و هیچ کس هیچ جوابی نداد. ..... متاسفانه معمولا از کنار این گفتگو در قالب یک التماس زنانه به سادگی عبور می‌شود و ترحمی و اشکی از مردم می‌گیرند. اما عقیله بنی‌هاشم در آن لحظات التماس نمی‌کند، شهادت اباعبدالله در آنجا قطعی است، بانو زینب(س) هم کسی نیست که التماس کند و خود را مقابل دشمنان کوچک کند که اگر می‌خواستند چنین کنند اصلا وارد جنگ و شهادت نمی‌شدند. زینب(س) تا آخرین لحظه تلاش دارند حتی یک نفر را هم که شده است از شقی شدن حفظ کنند و نجات دهند ولو به قیمت اینکه آنها گمان کنند ایشان به آنها التماس می‌کند.
از جمله موضوعاتی که در قرآن رویکردهای مختلفی به آن وجود دارد مذاکره و معاهده با دشمنان و کافران است. برخی افراد از آیات معاهده با کفار استفاده می‌کنند برای اینکه در همه شرایط حرف از مذاکره و توافق بزنند و بگویند توافق بد بهتر از عدم توافق است، حتی از کربلا هم درس مذاکره بگیرند! برخی هم برعکس تلاش دارند بگویند در هیچ شرایطی ما با دشمنان مذاکره نمی‌کنیم و عهدی نمی‌‌بندیم. در ابتدای سوره توبه هر دو رویکرد و وجه جمع آنها گفته شده است. وقتی دشمنت دست برتر بر تو را دارد و حقوق شما را تضییع می‌کند، با رأس آنها بجنگید و عهدی نبندید، چرا که آنها عهد شکن هستند و از هرگونه تضیع حق شما کوتاهی نخواهند کرد. «لَا يَرْقُبُونَ فِي مُؤْمِنٍ إِلًّا وَلَا ذِمَّةً ۚ وَأُولَٰٓئِكَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ» اما وقتی شرایط برابر دارید و عهدی می‌بندید و دشمن نمی‌تواند عهد شکنی کند و نمی‌کند تا وقتی بر عهدشان می‌مانند شما نیز بر عهدتان بمانید. «ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئًا وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوٓا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ» - «فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ» عملا ما چهار مرحله داریم: ۱. تقیه و توسعه قدرت در زمان تقیه؛ ۲. قیام و مبارزه تا بدست گرفتن قدرت؛ ۳- ۱. معاهده و مذاکره اگر شرایط برابر وجود دارد و می‌توانید خود را حفظ کنید و دشمنان مجبورند بر عهدشان باقی بمانند. ۳ - ۲. جنگ اگر این شرایط وجود ندارد؛ «فَقَاتِلُوٓا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ ۙ إِنَّهُمْ لَآ أَيْمَانَ لَهُمْ» تا به شرایط برابر برسید و آنها دست از عهد شکنی بردارند. «لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ» @ayat_va_revayat
وقتی در اوج هستی تازه وقت استغفار است. چون در اوج که باشی گمان می‌کنی خودت کاره‌ای هستی و از قدرت و خوبی خودت است که توفیقی نصیبت شده. همیشه هم مؤمنین وقتی یک پیروزی آورده‌اند بعدش یک خرابکاری رخ داده است تا اینها بفهمند خودشان کاره‌ای نبودند، اگر به خودشان بود هواپیمای مسافربری خودی را دم دستشان عوض موشک می‌‌زدند، چه رسد به اینکه بخواهند گلوبال هاک را در اوج آسمان شکار کنند! در سوره مبارکه نصر می‌گوید وقتی نصرت و فتح از سوی خداوند آمد، می‌بینی مردم فوج فوج وارد دین می‌شوند، آنگاه خداوند را تسبیح بگو و حمد و استغفار کن. بعد از پیروزی تازه جای تسبیح و شکر و استغفار است. 📌با آیات و روایات کاربردی همراه شوید. @ayat_va_revayat
آیا فرار کردن به سمت دربی که قفل است، عاقلانه است؟! در داستان یوسف علیه السلام وقتی زلیخا با عشوه‌گری از یوسف تقاضای رابطه داشت و یوسف از او پرهیز می‌کرد، زلیخا به بهانه‌ای یوسف را به اتاقی فرستاد و درب‌های اتاق را بست. طبق گزارش قرآن اتاق چندین درب دارد و قاعدتا زلیخا اتاقی را انتخاب نمی‌کند که چندین درب عرضی داشته باشد بلکه برای حفظ جوانب ایمنی و آرامش خاطر خودش و یوسف اتاقی را انتخاب می‌کند که درب‌های آن طولی است. زلیخا یکی یکی درب‌های پشت سرهم را قفل کرد و وارد اتاق شد و به یوسف علیه السلام گفت: «من برای تو خود را آماده کرده‌ام.» 👈 «وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَنْ نَفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ ۚ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ» یوسف (علیه السلام) گفت: به خدا پناه می‌برم و تنها کاری که در آن مخمصه به ذهن او رسید این بود که به سمت درب فرار کند. می‌دانست درب‌ها قفل است ولی نمی‌توان هم هیچ کاری نکرد اینقدر از دست من برمی‌آید که به سمت درب فرار کنم. «وَاسْتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِيصَهُ مِنْ دُبُرٍ وَأَلْفَيَا سَيِّدَهَا لَدَى الْبَابِ» یوسف به سمت درب فرار کرد و زلیخا هم پشت سرش و پیراهن یوسف را گرفت و یقه او پاره شد. وقتی یوسف به درب‌ها رسید، آن‌ها یکی یکی پشت سر هم باز شدند، تا در آستانه درب آخر، شوهر زلیخا با صحنه فرار یوسف روبرو می‌شود. در مسیر طاعت خدا بن بست وجود ندارد، باید راه افتاد حرکت کرد، نمی‌شود گفت: چون پیش روی خود راه بازی نمی‌بینم، پس دست روی دست می‌گذارم! 📌با آیات و روایات کاربردی همراه شوید. @ayat_va_revayat
سنت خداوند است که بدون کار خبری از مزد نیست، خدا بساط تنبلی و بی‌کاری را جمع کرده است. هرکس مزد می‌خواهد باید توان خود را به میدان بیاورد، باید آنچه می‌توان را انجام داد، مهم نیست چقدر توان داریم، مهم این است که همان را به میدان بیاوریم، بقیه‌اش با خداست. مریم (سلام الله علیها) بعد از زایمان تنها و آن حال بد روحی از اینکه نمی‌دانست چه پاسخی به مردم دهد و چه کند، گرسنه و خسته پای درخت خرما رسید. می‌شد بادی بوزد و خرما در دامن مریم (سلام الله علیها) بریزد، اما نه! خداوند تبارک و تعالی می‌گوید با همان توانی که داری درخت خرما را یک تکانی بده، درخت خرما با آن عظمت و محکمی از ضربه مریم (سلام الله علیها) با آن حال چه تاثیری می‌خواست بگیرد؟! اما خداوند می‌خواهد همین مقدار را که می‌تواند به صحنه بیاورد. «وَهُزِّيٓ إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَيْكِ رُطَبًا جَنِيًّا» و تنه خرما را به سوی خود حركت ده تا برایت خرمای تازه و چیده بریزد. 📌با آیات و روایات کاربردی همراه شوید. @ayat_va_revayat
وقتی در مقابل یک گله شتر باشیم آیا ریا می‌کنیم؟! آیا برای آنها فیلم بازی می‌کنیم به توجه کردن و نکردنشان دل خوش می‌کنیم؟! در بحث مبارزه با حالت ریا در انسان، توصیه‌ی مهمی شده است که تا نباشد نمی‌شود ریا نکرد! باید مردم را در عرض خداوند مثل گله شتر به حساب بیاوری و البته خودت را حقیرتر از هر حقیری. از پیامبر اکرم صلى الله عليه و آله در توصیه به اباذر روایت است: «لا يَفقَهُ الرجُلُ كلَّ الفِقهِ حتّى يَرى الناسَ في جَنبِ اللّه ِ تباركَ و تعالى أمثالَ الأباعِرِ، ثُمّ يَرجِعَ إلى نفسِهِ فيكونَ هُو أحقَرَ حاقِرٍ لها» انسان به حقیقت معرفت آنگونه که هست نمی‌رسد الا اینکه مردم را در عرض خداوند تبارک و تعالی چونان گله‌ای از شتران ببیند سپس به نفس خودش بازگردد و خود را حقیرتر از همه به حساب بیاورد. حقیقتا تا انسان چنین احساسی نداشته باشد و کسی را در عرض خدا به حساب بیاورد نمی‌شود برای خداوند اخلاص ورزید، همیشه دیگران مهم هستند و از همه مهم‌تر خودت! دو قید مهم در روایت، یکی «في جَنبِ اللّه» است یعنی وقتی کسی بخواهد در عرض خدا باشد، دومی «هُو أحقَرَ حاقِرٍ» حقیرتر از هر حقیری خود را به حساب آوردن. ما که از علماء هستیم! ما که اهل ایمان هستیم! ما که زحمت کشیده‌ایم! ما که فلان!... همه اینها در نفس انسان باید پاک شود و خود را به حساب نیاوریم، به قول امام سجاد(ع) در مناجات با خداوند: «مَا أَنَا يَا رَبِّ وَ مَا خَطَرِی» من کی‌هستم؟! چه ارزشی دارم؟! و به قول امام خمینی: «ما هیچیم» ولو در ظاهر موظفیم خود را عزیز بگیریم. 📌با آیات و روایات کاربردی همراه شوید. @ayat_va_revayat